(سده ی 10 تا 15 میلادی) مدرس گرایی، مکتب اصحاب مدرسه، فلسفه ی مدرسی، جنبش مدرسی، شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
scholasticism
(سده ی 10 تا 15 میلادی) مدرس گرایی، مکتب اصحاب مدرسه، فلسفه ی مدرسی، جنبش مدرسی، شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
انگلیسی به فارسی
شاگردی، شیوه تعلیم و فلسفه مذهبی قرون وسطی
شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: (sometimes cap.) the prevailing system of medieval theological and philosophical teaching, based on the authority of the early Christian church fathers and on Aristotelian logic.
• (2) تعریف: strict adherence to traditional teachings, doctrines, and methodology.
• philosophy of the middle ages that sought to provide a rational basis for religious faith by reexamining the works of ancient greek philosophers
جملات نمونه
1. He becomes yet another defender of dead scholasticism, a mere hawker of dogma.
[ترجمه ترگمان]او به مدافع دیگری از scholasticism مرده تبدیل می شود، که یک hawker متعصب است
[ترجمه گوگل]او مدافع دیگری از دانشآموزی مرده است، که فقط به عنوان دست اندرکار دگماتیسم است
[ترجمه گوگل]او مدافع دیگری از دانشآموزی مرده است، که فقط به عنوان دست اندرکار دگماتیسم است
2. Please describe the development of scholasticism in antiquity and the early Middle Ages.
[ترجمه ترگمان]لطفا پیشرفت of در عهد باستان و قرون وسطی را شرح دهید
[ترجمه گوگل]لطفا توسعه زیستشناسی را در دوران باستان و قرون وسطی توصیف کنید
[ترجمه گوگل]لطفا توسعه زیستشناسی را در دوران باستان و قرون وسطی توصیف کنید
3. Scholasticism is a term used to designate both a method and a system.
[ترجمه ترگمان]فلسفه مدرسی یک عبارت است که برای تعیین هر دو روش و یک سیستم مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]اسکولاستیکی اصطلاحی است که برای تعیین هر دو روش و یک سیستم استفاده می شود
[ترجمه گوگل]اسکولاستیکی اصطلاحی است که برای تعیین هر دو روش و یک سیستم استفاده می شود
4. The Renaissance had fairly swept away the later scholasticism and with it, very largely, the constructive philosophy of the Middle Ages.
[ترجمه ترگمان]دوره رنسانس، scholasticism و با آن، تا حد زیادی فلسفه سازنده قرون وسطی را باخود برده بود
[ترجمه گوگل]رنسانس، شاخهای از شاخهای بعد، و به طور کلی فلسفهی سازنده قرون وسطی را به طور کامل از بین برد
[ترجمه گوگل]رنسانس، شاخهای از شاخهای بعد، و به طور کلی فلسفهی سازنده قرون وسطی را به طور کامل از بین برد
5. The term scholasticism then began to be used in a derogatory sense.
[ترجمه ترگمان]سپس واژه scholasticism به معنای derogatory مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]پس از آن، اصطلاح شلنتیکی شروع به استفاده کردن کرد
[ترجمه گوگل]پس از آن، اصطلاح شلنتیکی شروع به استفاده کردن کرد
6. Scholasticism; philosophy on the Christian doctrine taught in college in medi Europe, which is actually a theological system; also know as eclectic philosophy for its adoption of abstract syllogisms.
[ترجمه ترگمان]فلسفه مدرسی فلسفه مدرسی را فلسفه مدرسی در college، که در واقع یک سیستم الهیات است، تعلیم داد؛ همچنین فلسفه گلچین شده را برای اتخاذ قیاس های منطقی می داند
[ترجمه گوگل]اسکولاستیکس فلسفه در آموزه های مسیحی در کالج مدی اروپا آموزش داده می شود که در واقع یک نظام الهی است؛ همچنین به عنوان یک فلسفه تکاملی برای تصویب سلیقه های انتزاعی به آن می پردازیم
[ترجمه گوگل]اسکولاستیکس فلسفه در آموزه های مسیحی در کالج مدی اروپا آموزش داده می شود که در واقع یک نظام الهی است؛ همچنین به عنوان یک فلسفه تکاملی برای تصویب سلیقه های انتزاعی به آن می پردازیم
7. At Oxford he was subjected to Scholasticism, the Aristotelian-influenced course of study that had dominated scholarship since the Middle Ages.
[ترجمه ترگمان]در آکسفرد در معرض فلسفه مدرسی، دوره تحت تاثیر فلسفه مدرسی، قرار گرفت که از زمان قرون وسطی بر بورس تحصیلی تسلط داشت
[ترجمه گوگل]در آکسفورد او تحت عنوان Scholasticism، دوره تحصیلی تحت تاثیر ارسطویی قرار گرفت که از دوره قرون وسطی تحت سلطه علم بود
[ترجمه گوگل]در آکسفورد او تحت عنوان Scholasticism، دوره تحصیلی تحت تاثیر ارسطویی قرار گرفت که از دوره قرون وسطی تحت سلطه علم بود
8. The heart of scholasticism insisted upon a system that was clear and definitional in tone.
[ترجمه ترگمان]قلب of بر سیستمی که واضح و definitional بود اصرار می ورزید
[ترجمه گوگل]قلب اسکولاستیک بر نظام تأکید کرد که روشن و واضح است
[ترجمه گوگل]قلب اسکولاستیک بر نظام تأکید کرد که روشن و واضح است
9. Promote materialist dialectics and oppose metaphysics and scholasticism.
[ترجمه ترگمان]دیالکتیک materialist را ارتقا می دهد و با متافیزیک و scholasticism مخالفت می کند
[ترجمه گوگل]ترویج دیالکتیک ماتریالیستی و مخالفت با متافیزیک و اسکولاستیک
[ترجمه گوگل]ترویج دیالکتیک ماتریالیستی و مخالفت با متافیزیک و اسکولاستیک
10. St. Anselm founded Scholasticism, integrated Aristotelian logic into theology, and believed that reason and revelation are compatible.
[ترجمه ترگمان]سنت Anselm فلسفه مدرسی را بنیان نهاد، منطق ارسطویی را به الاهیات یکپارچه ساخت، و معتقد بود که منطق و مکاشفه سازگار هستند
[ترجمه گوگل]سنت آنسلم اسکولاستیکس را بنیان نهاد، منطق ارسطویی را به الهیات متصل کرد و معتقد بود که دلیل وحی و معرفت سازگار است
[ترجمه گوگل]سنت آنسلم اسکولاستیکس را بنیان نهاد، منطق ارسطویی را به الهیات متصل کرد و معتقد بود که دلیل وحی و معرفت سازگار است
11. The church dominated intellectual life, producing the Scholasticism of St. Thomas Aquinas.
[ترجمه ترگمان]کلیسا بر زندگی فکری تسلط داشت و فلسفه مدرسی قدیس توماس آکویناس را پرورش داد
[ترجمه گوگل]کلیسا زندگی فکری را تحت تأثیر قرار داد، تولید شاگالیستی از سنت توماس آکویناس
[ترجمه گوگل]کلیسا زندگی فکری را تحت تأثیر قرار داد، تولید شاگالیستی از سنت توماس آکویناس
12. That it turned aside from the traditional teaching of scholasticism and theology is certain.
[ترجمه ترگمان]این امر که از آموزه های سنتی of و الاهیات به کناری رانده شده است، مسلم است
[ترجمه گوگل]آنچه که از تدریس سنتی دانش و معرفتشناسی جدا شده است، مسلم است
[ترجمه گوگل]آنچه که از تدریس سنتی دانش و معرفتشناسی جدا شده است، مسلم است
13. If that is so he might almost be considered the initiator of scholasticism with its dialectic method.
[ترجمه ترگمان]اگر چنین چیزی وجود داشته باشد، ممکن است او به عنوان گرداننده scholasticism با روش دیالکتیک خود در نظر گرفته شود
[ترجمه گوگل]اگر چنین باشد، او ممکن است تقریبا به عنوان آغازگر اسکولاستیک با روش دیالکتیکش در نظر گرفته شود
[ترجمه گوگل]اگر چنین باشد، او ممکن است تقریبا به عنوان آغازگر اسکولاستیک با روش دیالکتیکش در نظر گرفته شود
14. It was more broadly philosophical, and encapsulated a generalized dissatisfaction with scholasticism and tradition.
[ترجمه ترگمان]این روش به طور گسترده فلسفی بود و a عمومی از scholasticism و سنت را encapsulated
[ترجمه گوگل]این وسیعتر فلسفی بود و یک نارضایتی عمومی را دربرگرفتن از دانش و سنت به دست آورد
[ترجمه گوگل]این وسیعتر فلسفی بود و یک نارضایتی عمومی را دربرگرفتن از دانش و سنت به دست آورد
کلمات دیگر: