کلمه جو
صفحه اصلی

tennis ball

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a small round ball covered with a felt-like material used in the game of tennis.

• rubbery ball that is used in the game of tennis

جملات نمونه

1. The impact of the tennis ball really stung his leg.
[ترجمه ترگمان]ضربه توپ تنیس به راستی پای او را سوزاند
[ترجمه گوگل]تأثیر توپ تنیس واقعا قدم زد

2. I spent many hours mindlessly banging a tennis ball against the wall.
[ترجمه ترگمان]من ساعت ها بدون فکر کردن یه توپ تنیس روی دیوار گذاشتم
[ترجمه گوگل]من چندین ساعت را صرف بی معنی شدن توپ تنیس روی دیوار کردم

3. He spent hours throwing a tennis ball against a wall.
[ترجمه ترگمان]ساعت ها صرف پرتاب توپ تنیس روی دیوار کرد
[ترجمه گوگل]او ساعت ها پرتاب توپ تنیس را در برابر یک دیوار سپری کرد

4. The cat, although nervous, appears unharmed by the tennis ball which has just struck it amidships.
[ترجمه ترگمان]گربه، با آن که عصبی است، از توپ تنیس که درست در وسط قایق قرار گرفته است صدمه ندیده است
[ترجمه گوگل]گربه، گرچه عصبی، به دلیل توپ تنیس که به تدریج در میان سواحل رخ داده است، آسیب دیده است

5. Squeeze a tennis ball regularly to improve your grip.
[ترجمه ترگمان]یک توپ تنیس را به طور مرتب فشار دهید تا کنترل شما را بهبود بخشد
[ترجمه گوگل]توپ را به طور منظم به تنیس فشار دهید تا دستتان را تسخیر کنید

6. More cheerfully he trotted after Lou, catching the tennis ball as it came bouncing towards him.
[ترجمه ترگمان]با خوشحالی بیشتر یورتمه می رفت و به دنبال لو می رفت و توپ تنیس را به طرف او پرتاب می کرد
[ترجمه گوگل]او بیشتر خوشحال بود پس از لو، توپ تنیس را به عنوان او به سمت تندرست است

7. Yes, Ezra is a tennis ball, does bounce on, off, along, over everything.
[ترجمه ترگمان]، آره، ازرا توپ تنیس بازی میکنه از همه چیز دور میشه
[ترجمه گوگل]بله، Ezra توپ تنیس است، می بازد، بر، در کنار، بیش از همه چیز

8. The ghost of the tennis ball is coming to haunt the man.
[ترجمه ترگمان]شبح توپ تنیس به سوی مرد می آید
[ترجمه گوگل]ارواح توپ تنیس در حال ظهور است

9. Sports To send ( a tennis ball, for example ) outside the court or playing area.
[ترجمه ترگمان]ورزش برای ارسال (یک توپ تنیس، به عنوان مثال)خارج از محوطه دادگاه و یا در حال بازی
[ترجمه گوگل]ورزش برای ارسال (به عنوان مثال توپ تنیس) خارج از دادگاه و یا منطقه بازی

10. A tennis ball spins more on clay courts than on grass courts.
[ترجمه ترگمان]توپ تنیس روی زمین های رسی بیش از زمین های چمن می چرخد
[ترجمه گوگل]توپ تنیس روی دادگاه های خاک رس بیشتر از دادگاه های چمن پیچیده است

11. A tennis ball is hollow, but a base ball is solid.
[ترجمه ترگمان]توپ تنیس خالی است، اما توپ اصلی محکم است
[ترجمه گوگل]توپ تنیس توخالی است، اما توپ پایه جامد است

12. Sports To send back ( a tennis ball, for example ) to one's opponent.
[ترجمه ترگمان]ورزش برای بازگشت (به عنوان مثال توپ تنیس)به حریف خود
[ترجمه گوگل]ورزش برای ارسال (به عنوان مثال توپ تنیس) به حریف خود

13. Imagine you have a tennis ball in your fingertips - now squeeze!
[ترجمه ترگمان]تصور کنید که یک توپ تنیس در نوک انگشتان خود دارید - اکنون فشار دهید!
[ترجمه گوگل]تصور کنید که یک توپ تنیس را در نوک انگشتان خود دارید - حالا فشردن!

14. Example: Which is smaller a tennis ball or a football?
[ترجمه ترگمان]مثال: کدام توپ تنیس کوچک تر یا یک توپ فوتبال است؟
[ترجمه گوگل]مثال کدام یک توپ تنیس یا یک فوتبال کوچک است؟


کلمات دیگر: