بی نظیر
unheralded
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• if something is unheralded, there is no indication beforehand that it is going to happen.
صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of heralded.
جملات نمونه
1. They are inviting talented, but unheralded film-makers to submit examples of their work.
[ترجمه ترگمان]آن ها با استعداد، اما unheralded را دعوت می کنند تا نمونه هایی از کار خود را ارائه دهند
[ترجمه گوگل]آنها از فیلمسازان با استعداد اما بی نظیر دعوت می کنند تا نمونه هایی از کار خود را ارائه دهند
[ترجمه گوگل]آنها از فیلمسازان با استعداد اما بی نظیر دعوت می کنند تا نمونه هایی از کار خود را ارائه دهند
2. The complete reversal of this policy was unheralded.
[ترجمه ترگمان]برگشت کامل این سیاست unheralded بود
[ترجمه گوگل]تغییر کامل این سیاست غیرقابل انکار بود
[ترجمه گوگل]تغییر کامل این سیاست غیرقابل انکار بود
3. I didn't want to make an unheralded entrance.
[ترجمه ترگمان]من نمی خواستم در ورودی بی unheralded شوم
[ترجمه گوگل]من نمی خواستم یک ورودی بی نظیر ایجاد کنم
[ترجمه گوگل]من نمی خواستم یک ورودی بی نظیر ایجاد کنم
4. This time, it was so unheralded as to appear almost artificial.
[ترجمه ترگمان]این بار، آن قدر بی خبر از آن بود که تقریبا ساختگی جلوه کند
[ترجمه گوگل]در این زمان، آنقدر غیرمنتظره بود که به نظر می رسد تقریبا مصنوعی است
[ترجمه گوگل]در این زمان، آنقدر غیرمنتظره بود که به نظر می رسد تقریبا مصنوعی است
5. There is also, unheralded and essentially unexplained, a first public appearance of Nietzsche's new antithesis.
[ترجمه ترگمان]همچنین، اولین ظهور عمومی of جدید نیچه، unheralded و ضرورتا غیرقابل توضیح وجود دارد
[ترجمه گوگل]نیچه نیز اولین وظیفه عمومی نابسامانی جدید نیچه را در خود جای داده است
[ترجمه گوگل]نیچه نیز اولین وظیفه عمومی نابسامانی جدید نیچه را در خود جای داده است
6. Their unheralded work has injected an element of hope into sometimes desperate circumstances.
[ترجمه ترگمان]کار unheralded آن ها، عنصری از امید را به شرایط نومیدانه تزریق کرده است
[ترجمه گوگل]کار غیرقابل انکار آنها عنصری از امید را به گاهی اوقات ناامید کرده است
[ترجمه گوگل]کار غیرقابل انکار آنها عنصری از امید را به گاهی اوقات ناامید کرده است
7. Unheralded Davie Allan has worn the unofficial crown as master of the fuzz guitar for nearly as long.
[ترجمه ترگمان]Unheralded Davie Allan یک تاج غیررسمی را به عنوان استاد of برای مدت طولانی به تن کرده است
[ترجمه گوگل]Unveiled Davey Allan تا به عنوان کارشناسی ارشد گیتار فوجی تقریبا تا به حال تاج غیر رسمی داشته است
[ترجمه گوگل]Unveiled Davey Allan تا به عنوان کارشناسی ارشد گیتار فوجی تقریبا تا به حال تاج غیر رسمی داشته است
8. Their coming was unheralded by any pomp and pageant whatever. . . .
[ترجمه ترگمان]آمدن آن ها از هر شکوه و شکوه و تشریفاتی که در آن دیده می شد، unheralded بود،
[ترجمه گوگل]آمدن آنها توسط هر پمپ و پراکندگی هر چیزی غیرقابل پیش بینی بود
[ترجمه گوگل]آمدن آنها توسط هر پمپ و پراکندگی هر چیزی غیرقابل پیش بینی بود
9. Clark, an unheralded cornerback with blazing speed, stepped in front of Brown to remove any lingering suspense.
[ترجمه ترگمان]کلارک، an unheralded با سرعت سوزان، جلو براون آمد تا هرگونه نگرانی را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]کلارک، یک گوشه ی غیرحرفه ای با سرعت بسیار زیاد، در مقابل براون برای جلوگیری از تعلیق دراز کشید
[ترجمه گوگل]کلارک، یک گوشه ی غیرحرفه ای با سرعت بسیار زیاد، در مقابل براون برای جلوگیری از تعلیق دراز کشید
10. The majority of us lead quiet, unheralded lives as we pass through this world.
[ترجمه ترگمان]اکثر ما زندگی بی unheralded و unheralded را همچنان که از این دنیا عبور می کنیم، رهبری می کنیم
[ترجمه گوگل]اکثریت ما زندگی آرام و بی نظیر را به عنوان ما را از طریق این جهان عبور می کنند
[ترجمه گوگل]اکثریت ما زندگی آرام و بی نظیر را به عنوان ما را از طریق این جهان عبور می کنند
11. It is an unheralded, unsensational, immortal process.
[ترجمه ترگمان]این یک فرآیند unheralded، unsensational، فنا ناپذیر است
[ترجمه گوگل]این یک فرآیند بی قید و شرط، جاودانه است
[ترجمه گوگل]این یک فرآیند بی قید و شرط، جاودانه است
12. The next step in Britain's unheralded revolution, therefore, is giving more power to the people.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، گام بعدی در انقلاب unheralded بریتانیا، قدرت بیشتری را به مردم می دهد
[ترجمه گوگل]بنابراین گام بعدی در انقلاب بی نظیر بریتانیا، قدرت بیشتری را برای مردم به ارمغان می آورد
[ترجمه گوگل]بنابراین گام بعدی در انقلاب بی نظیر بریتانیا، قدرت بیشتری را برای مردم به ارمغان می آورد
13. He came and went during these months, arriving unheralded and leaving without saying good - by.
[ترجمه ترگمان]در این ماه ها آمد و بی آن که خداحافظی کند از آنجا بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او آمد و در طول این ماه ها رفت و وارد شد و بیرون آمدن بدون گفتن خوب - توسط
[ترجمه گوگل]او آمد و در طول این ماه ها رفت و وارد شد و بیرون آمدن بدون گفتن خوب - توسط
14. In recent weeks, the previously - unheralded Edu has come to prominence with impressive displays and important goals.
[ترجمه ترگمان]در هفته های اخیر، edu - previously با نمایش های تاثیرگذار و اهداف مهم به شهرت رسید
[ترجمه گوگل]در هفته های اخیر، Edu قبلا غیرقابل پیش بینی با برجسته ترین نمایش ها و اهداف مهم پیشتاز بوده است
[ترجمه گوگل]در هفته های اخیر، Edu قبلا غیرقابل پیش بینی با برجسته ترین نمایش ها و اهداف مهم پیشتاز بوده است
15. Firing up the Rolls is an occasion that goes unheralded by audible means.
[ترجمه ترگمان]فوری رولزرویس را به هم بزنید، موردی است که بی سرو صدا از آن ها بی خبر است
[ترجمه گوگل]آتش زدن رول ها یک مناسبت است که به وسیله ابزار شنیداری غیرقابل انکار می شود
[ترجمه گوگل]آتش زدن رول ها یک مناسبت است که به وسیله ابزار شنیداری غیرقابل انکار می شود
پیشنهاد کاربران
ناشناخته، به رسمیت شناخته نشده
سرزده ، بدون اطلاع قبلی
کلمات دیگر: