کلمه جو
صفحه اصلی

key up

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to bring to a state of intense feeling or agitation.

جملات نمونه

1. He keyed up all the strings of his violin before his performance.
[ترجمه ترگمان]قبل از نمایش تمام رشته های ویولن خود را کلید کرد
[ترجمه گوگل]او تمام رشته های ویولون خود را قبل از اجرایش کلید زد

2. Travis was keyed up at the thought of seeing Rosie again.
[ترجمه ترگمان]تراویس با فکر دیدن رزی دوباره مشغول بود
[ترجمه گوگل]تراویس در فکر تصدیق روسی بود

3. She was keyed up the coming examination.
[ترجمه ترگمان]او در امتحان شرکت مشغول بود
[ترجمه گوگل]او امتحان آینده را کلید زد

4. He always gets keyed up about exams.
[ترجمه ترگمان]او همیشه در مورد امتحانات شک و تردید دارد
[ترجمه گوگل]او همیشه در مورد امتحانات می شود

5. The audience was keyed up for her performance.
[ترجمه ترگمان]تماشاچیان برای اجرای او دست و پنجه نرم می کردند
[ترجمه گوگل]مخاطب برای عملکرد او کلید زده شد

6. The coach keyed up the team for the big game.
[ترجمه ترگمان]مربی تیم را برای بازی بزرگ زیر نظر داشت
[ترجمه گوگل]مربی این تیم را برای بازی بزرگ معرفی کرد

7. The crowd was keyed up for the football match.
[ترجمه ترگمان]جمعیت برای مسابقه فوتبال پشت سر گذاشته شد
[ترجمه گوگل]جمعیت برای بازی فوتبال اهتزاز شد

8. His speech greatly keyed up the team for the football match.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی او به شدت تیم فوتبال را مورد توجه قرار داد
[ترجمه گوگل]سخنرانی او تا حد زیادی تیم را برای مسابقه فوتبال شکل داد

9. I wasn't able to sleep that night, I was so keyed up.
[ترجمه ترگمان]ان شب قادر نبودم بخوابم
[ترجمه گوگل]من نتوانستم در همان شب بخوابم، من تا آن زمان کلید زدم

10. I was keyed up about the exam.
[ترجمه ترگمان]در مورد امتحان تصمیم گرفته بودم
[ترجمه گوگل]من در مورد آزمون امتحان کردم

11. The manager warned us not to get too keyed up before the big match.
[ترجمه ترگمان]مدیر به ما هشدار داد که قبل از مسابقه بزرگ بیش از حد درگیر نشویم
[ترجمه گوگل]مدیر ما را هشدار داد تا قبل از مسابقه بزرگ بازی نکند

12. This affair keyed up the existing tension.
[ترجمه ترگمان]این موضوع باعث ایجاد تنش موجود شد
[ترجمه گوگل]این امر موجب تنش موجود شد

13. We were all keyed up about the big game.
[ترجمه ترگمان] همه درگیر بازی بزرگ بودیم
[ترجمه گوگل]ما همه در مورد بازی بزرگ شده بودیم

14. You should key up your endeavour to achieve sucess.
[ترجمه ترگمان]شما باید تلاش خودتان را برای رسیدن به sucess آماده کنید
[ترجمه گوگل]شما باید تلاش خود را برای موفقیت انجام دهید

15. This piano wants keying up.
[ترجمه ترگمان]این پیانو میخواد که تو رو ناراحت کنه
[ترجمه گوگل]این پیانو می خواهد کلید زدن باشد

پیشنهاد کاربران

تقویت کردن


کلمات دیگر: