کلمه جو
صفحه اصلی

key in


وارده از طریق کلید، (کامپیوتر ـ درون داد اطلاعات از راه صفحه ی کلید) درون داد کلیدی، درون داد کردن، بژنگان کردن

انگلیسی به فارسی

وارده از طریق کلید


جملات نمونه

1. Insert the key in/into the lock.
[ترجمه ترگمان]کلید را وارد قفل کنید
[ترجمه گوگل]کلید را داخل / در قفل قرار دهید

2. I saw you put the key in your pocket.
[ترجمه ترگمان] دیدم که کلیدش رو گذاشتی توی جیبت
[ترجمه گوگل]من دیدم شما کلیدی را در جیب خود گذاشتید

3. He turned the key in the lock.
[ترجمه ترگمان]کلید را در قفل چرخاند
[ترجمه گوگل]او کلید را در قفل گذاشت

4. She turned the key in the lock.
[ترجمه ترگمان]کلید را در قفل چرخاند
[ترجمه گوگل]او کلید را در قفل گذاشت

5. She groped for her key in her bag.
[ترجمه ترگمان]کلید را در کیفش جستجو کرد
[ترجمه گوگل]او برای کلید خود در کیسه اش groped

6. He inserted the key in the lock but could not open the door.
[ترجمه ترگمان]کلید را داخل قفل کرد اما نمی توانست در را باز کند
[ترجمه گوگل]او کلیدی را در قفل وارد کرد اما نمی توانست درب را باز کند

7. Don't be discouraged; it's often the last key in the bunch that opens the lock.
[ترجمه ترگمان]دلسرد نشو، این آخرین کلیدی است که قفل را باز می کند
[ترجمه گوگل]نترسید اغلب آخرین کلید در دسته ای است که قفل را باز می کند

8. Make sure you keep the key in a safe place.
[ترجمه ترگمان] مطمئن شو که کلید رو توی یه جای امن نگه داری
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که کلید را در یک مکان امن نگه دارید

9. I heard someone turn a key in the lock.
[ترجمه ترگمان] شنیدم یکی کلید قفل کرده
[ترجمه گوگل]من شنیدم که یک کلید را در قفل بچرخان

10. If the door won't open, try jiggling the key in the lock.
[ترجمه ترگمان]اگر در باز نخواهد شد، سعی کنید کلید را با قفل باز کنید
[ترجمه گوگل]اگر درب باز نشود، سعی کنید کلید را در قفل بچرخانید

11. Leave the key in the lock.
[ترجمه ترگمان]کلید را در قفل بگذارید
[ترجمه گوگل]کلید را در قفل بگذارید

12. I must have left my key in the ignition.
[ترجمه ترگمان] باید کلید ماشینم رو روشن گذاشته باشم
[ترجمه گوگل]من باید کلید خود را در احتراق گذاشتم

13. The machine can reproduce a key in two minutes.
[ترجمه ترگمان]ماشین می تواند در عرض دو دقیقه یک کلید تولید کند
[ترجمه گوگل]این دستگاه می تواند یک کلید را در دو دقیقه پخش کند

14. I saw him put the key in the lock, turn it and open the door.
[ترجمه ترگمان]او را دیدم که کلید را در قفل گذاشت، آن را باز کرد و در را باز کرد
[ترجمه گوگل]من دیدم او کلیدی را در قفل قرار داده است، آن را بچرخاند و درب را باز کند

15. He could swing his key in the lock,but didn't open the door.
[ترجمه ترگمان]کلید را در قفل چرخاند، اما در را باز نکرد
[ترجمه گوگل]او می تواند کلید خود را در قفل چرخد، اما درب را باز نکرد

پیشنهاد کاربران

وارد کردن


اطلاعات را در کامپیوتر وارد کردن،
دستورالعمل دادن به کامپیوتر با تایپ اطلاعات از طریق کیبورد


کلمات دیگر: