کلمه جو
صفحه اصلی

average cost

انگلیسی به فارسی

هزینه متوسط


انگلیسی به انگلیسی

• mean expense of a product or manufacturing factor

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] هزینه ی متوسط

جملات نمونه

1. The average cost of a new house has gone up by 5% to £76 500.
[ترجمه ترگمان]میانگین هزینه یک خانه جدید به میزان ۵ تا ۷۶ پوند افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]میانگین هزینه یک خانه جدید 5٪ تا 7650 پوند افزایش یافته است

2. A total of 6 million tickets at an average cost of $58 are available for the Games.
[ترجمه ترگمان]مجموعا ۶ میلیون بلیط با هزینه متوسط ۵۸ دلار برای این بازی ها در دسترس است
[ترجمه گوگل]در مجموع 6 میلیون بلیط با هزینه متوسط ​​58 دلار برای بازیها در دسترس است

3. The average cost of making a movie has risen by 15%.
[ترجمه ترگمان]میانگین هزینه ساخت یک فیلم تا ۱۵ درصد افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]میانگین هزینه ساخت یک فیلم 15 درصد افزایش یافته است

4. The average cost of a full three-course meal - appetizer, main course and dessert - including tip and a modest wine is about $2
[ترجمه ترگمان]میانگین هزینه یک وعده غذای سه دوره کامل، اشتها، و دسر - از جمله انعام و یک نوشیدنی متوسط حدود ۲ دلار است
[ترجمه گوگل]میانگین هزینه یک وعده غذای کامل سه وجهی - اشتها آور، غذای اصلی و دسر - از جمله نوشابه و شراب متوسطه حدود 2 دلار است

5. Firms set prices as a mark up over average cost.
[ترجمه ترگمان]شرکت ها قیمت ها را به عنوان یک علامت با هزینه متوسط تعیین می کنند
[ترجمه گوگل]بنگاه ها قیمت ها را به عنوان مارک بیش از هزینه های متوسط ​​تنظیم می کنند

6. The average cost then increases at a slower rate and eventually approaches the marginal cost.
[ترجمه ترگمان]سپس هزینه متوسط با نرخ آهسته تر افزایش می یابد و در نهایت به هزینه نهایی نزدیک می شود
[ترجمه گوگل]متوسط ​​هزینه پس از آن افزایش می یابد و در نهایت به هزینه های حاشیه ای نزدیک می شود

7. The average cost of an entry level camera is $ 60 to $ 70, Glazer said.
[ترجمه ترگمان]گلازر گفت هزینه متوسط یک دوربین سطح ورودی ۶۰ تا ۷۰ دلار است
[ترجمه گوگل]گلیزر گفت میانگین هزینه یک دوربین ورودی از 60 دلار به 70 دلار است

8. In Figure 7 two alternative average cost curves are shown.
[ترجمه ترگمان]در شکل ۷، دو منحنی هزینه متوسط جایگزین نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]در شکل 7 دو منحنی هزینه متوسط ​​منحنی نشان داده شده است

9. The average cost of recording a pop single was in thousands rather than hundreds of pounds.
[ترجمه ترگمان]هزینه متوسط ضبط یک تک آهنگ در هزاران سال به جای صدها پوند بود
[ترجمه گوگل]میانگین هزینه ضبط یک پاپ در هزار و نه صدها پوند بود

10. Customer complaints dropped off sharply, as did the average cost of a typical call.
[ترجمه ترگمان]شکایات مشتریان به شدت کاهش یافت، به طوری که میانگین هزینه یک تماس معمولی بود
[ترجمه گوگل]شکایات مشتری به شدت کاهش یافت، همانطور که هزینه متوسط ​​یک تماس معمولی بود

11. But when the average cost curve is falling the marginal cost curve lies below average cost.
[ترجمه ترگمان]اما هنگامی که منحنی هزینه متوسط در حال کاهش است، منحنی هزینه حاشیه ای پایین تر از هزینه متوسط قرار دارد
[ترجمه گوگل]اما وقتی که منحنی میانگین هزینه ها در حال سقوط باشد، منحنی هزینه های حاشیه ای زیر هزینه های متوسط ​​قرار می گیرد

12. Let us compare that cost with the average cost in the Tennessee Valley of $ 166 per kilowatt of capacity.
[ترجمه ترگمان]بیایید این هزینه را با هزینه متوسط در دره تنسی از ۱۶۶ دلار به ازای هر کیلووات ساعت مقایسه کنیم
[ترجمه گوگل]اجازه دهید این هزینه را با هزینه متوسط ​​در دره تنسی 166 دلار برای هر کیلووات ظرفیت مقایسه کنیم

13. The average cost is £15 for travelling expenses plus £5 for the straw of semen.
[ترجمه ترگمان]هزینه متوسط ۱۵ پوند برای هزینه های سفر به اضافه ۵ پوند برای the منی است
[ترجمه گوگل]هزینه متوسط ​​15 پوند برای هزینه سفر و 5 پوند برای کاه اسپرم است

14. These should be related to the average cost of the services.
[ترجمه ترگمان]این ها باید با میانگین هزینه خدمات مرتبط باشند
[ترجمه گوگل]این باید با هزینه متوسط ​​خدمات مرتبط باشد

15. In particular, let the average cost curves for firms in one country lie everywhere below those in the other.
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، اجازه دهید میانگین هزینه برای شرکت ها در یک کشور در همه جا پایین تر از نقاط دیگر باشد
[ترجمه گوگل]به طور خاص، منحنی هزینه های متوسط ​​برای شرکت ها در یک کشور اجازه می دهد در هر جای دیگری زیر آن ها قرار بگیرد


کلمات دیگر: