کلمه جو
صفحه اصلی

congruency


معنی : موافقت، تناسب، تجانس
معانی دیگر : congruence : موافقت

انگلیسی به فارسی

( congruence =) موافقت، تناسب، تجانس


همبستگی، تناسب، تجانس، موافقت


انگلیسی به انگلیسی

• state of agreement, accord

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] تساوی، همنهشتی، هم ارزی

مترادف و متضاد

موافقت (اسم)
consent, assent, accord, accordance, agreement, covenant, contract, treaty, pact, concurrence, compliance, concord, compact, approbation, entente, congruence, assentation, concordance, congruency, congruity

تناسب (اسم)
analogy, symmetry, coordination, scale, proportion, appropriateness, proportionality, congruence, concinnity, propriety, commensurability, congruency

تجانس (اسم)
congruence, congruency, congruity

جملات نمونه

1. affective congruency
همخوانی عاطفی

2. A branch - congruency power method is presented, based on improved Newton - Raphson power flow algorithm.
[ترجمه ترگمان]یک روش توان branch - congruency براساس الگوریتم جریان توان نیوتن - رافسون اصلاح شده است
[ترجمه گوگل]بر اساس الگوریتم جریان قدرت نیوتن - رافاسون، یک روش قدرت شعاعی - همبستگی ارائه شده است

3. Phase Congruency Model avoids the hypothesis of the edge type in advance, and is invariant by contrast.
[ترجمه ترگمان]مدل congruency فازی از فرضیه نوع لبه در پیشرفت اجتناب می کند و نسبت به کنتراست ثابت است
[ترجمه گوگل]مدل هم انطباق فاز از پیش فرض نوع لبه اجتناب می کند و در مقابل، غیرممکن است

4. A background processing method based on phase congruency is put forward. The experiments show the method is resultful .
[ترجمه ترگمان]یک روش پردازش پس زمینه براساس congruency فازی ایجاد می شود آزمایش ها نشان می دهند که این روش resultful است
[ترجمه گوگل]یک روش پردازش پس زمینه بر پایه همگرایی فاز ارائه شده است آزمایش ها نشان می دهد که روش نتیجه ای است

5. To investigate mood congruency memory of depressed people in concept - driven process.
[ترجمه ترگمان]برای بررسی وضعیت روحی افراد افسرده در فرآیند concept
[ترجمه گوگل]برای بررسی حافظه هماهنگی ذهنی افراد مبتلا به افسردگی در فرایند مفهومی

6. After learning about Alternatives to Survival - Congruency in life, do you see and find more ways in dealing with things in life in general?
[ترجمه ترگمان]بعد از یادگیری شیوه های جایگزین بقا در زندگی، آیا متوجه می شوید و راه های دیگری برای مقابله با چیزها در زندگی به طور کلی پیدا می کنید؟
[ترجمه گوگل]پس از یادگیری در مورد گزینه هایی برای زنده ماندن، آیا می توانید روش های بیشتری در برخورد با چیزها در زندگی مشاهده و پیدا کنید؟

7. Experimental results prove that extracted features using phase congruency is invariant to image illuminance (or contrast) and noise.
[ترجمه ترگمان]نتایج تجربی ثابت می کند که ویژگی های استخراج شده با استفاده از congruency فازی نسبت به illuminance تصویر (یا کنتراست)و نویز ثابت است
[ترجمه گوگل]نتایج تجربی ثابت می کنند که ویژگی های استخراج شده با استفاده از همپوشانی فازی به صورت روشنایی (یا کنتراست) و نویز تصویر غیر قابل تغییر است

8. Based on these excellent characteristics of Phase Congruency Model, we use it to detect the edge of natural image.
[ترجمه ترگمان]براساس این ویژگی های عالی مدل congruency فازی، ما از آن برای تشخیص لبه تصویر طبیعی استفاده می کنیم
[ترجمه گوگل]بر اساس این ویژگی های عالی از مدل سازگاری فاز، ما از آن برای تشخیص لبه تصویر طبیعی استفاده می کنیم

9. Phase Congruency Model avoids the hypothesis of the edge type in ad.
[ترجمه ترگمان]مدل congruency فازی از فرضیه نوع لبه در تبلیغ اجتناب می کند
[ترجمه گوگل]مدل همپوشانی فاز از فرضیه نوع لبه در آگهی جلوگیری می کند

10. A high precision method based on the phase congruency features was presented in this paper for automated evaluating sub-pixel band-to-band registration accuracy of satellite multispectral imagery.
[ترجمه ترگمان]روش دقت بالا براساس ویژگی های congruency فازی در این مقاله برای ارزیابی خودکار دقت ثبت تک پیکسل در باند - ماهواره ارائه شده است
[ترجمه گوگل]روش دقت بالا بر اساس ویژگی های سازگاری فاز در این مقاله برای ارزیابی خودکار پیکسل دقت ثبت نام از تصاویر ماهواره چند بعدی مورد بررسی قرار گرفت

11. We hypothesized that congruency will affect stimulus evaluation and compatibility affect response selection.
[ترجمه ترگمان]ما فرض کردیم که congruency بر ارزیابی محرک و سازگاری تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]ما فرض کردیم که انطباق بر ارزیابی محرک تاثیر می گذارد و سازگاری بر انتخاب پاسخ تاثیر می گذارد

12. Postoperative joint congruency was classified into four grades.
[ترجمه ترگمان]congruency مشترک postoperative به چهار کلاس طبقه بندی شد
[ترجمه گوگل]همبستگی مشترک مفصل بعد از عمل به چهار درجه تقسیم شد

13. Mood congruency memory of depressed people in concept - driven tests may be associated with cognitive process.
[ترجمه ترگمان]حافظه congruency ذهنی از افراد افسرده در آزمون های مبتنی بر مفهوم، ممکن است با فرآیند شناختی مرتبط باشد
[ترجمه گوگل]حافظه هماهنگی ذهنی افراد مبتلا به افسردگی در آزمایشهای مفهومی ممکن است با روند شناختی همراه باشد

14. The weaving of the secondary story line throughout the primary message becomes audible, as does vocal variety, congruency, construction and all the other elements of a good speech.
[ترجمه ترگمان]بافندگی از خط داستان دوم در سراسر پیام اصلی قابل شنیدن است، مانند تنوع، ساخت صوتی، ساخت وساز و تمام عناصر دیگر یک سخنرانی خوب
[ترجمه گوگل]بافندگی خط داستان ثانویه در طول پیام اصلی، قابل شنیدن است، همانطور که انواع آوازی، سازگاری، ساخت و ساز و سایر عناصر یک سخنرانی خوب است

پیشنهاد کاربران

تجانس

هم خوانی
همراهی
رضایت
موافقت


کلمات دیگر: