کلمه جو
صفحه اصلی

dystrophic


(وابسته به دریاچه یا تالاب که از برگ و مواد آلی دیگر آلوده شده است) دشرفت، دش پرور، دیستروفی، (پزشکی) وابسته به پلاسیدگی ماهیچه ها (یا دش ماهیچگی)، دیستروفی a dystrophic lake دریاچهی آلوده

انگلیسی به فارسی

(پزشکی) وابسته به پلاسیدگی ماهیچه‌ها (یا دش ماهیچگی)


(وابسته به دریاچه یا تالاب که از برگ و مواد آلی دیگر آلوده شده است) دشرفت، دشپرور، دیستروفی


دیستروفی


انگلیسی به انگلیسی

• of dystrophy; of a condition caused by poor nutrition; of muscular degeneration

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] به نوعی از خاکها گفته می شود که تغذیه به دشواری در آن صورت می گیرد،در چنین خاکهایی فعالیتهای بیولوژیکی بسیار کند و ضعیف می باشد،زندگی میکروارگانیسمها کند و آرام است

جملات نمونه

1. a dystrophic lake
دریاچه ی آلوده

2. Fibrous wall with dystrophic calcification consistent with cyst.
[ترجمه ترگمان]دیوار Fibrous با dystrophic آهکی با کیست calcification سازگار است
[ترجمه گوگل]دیوار فیبر با کلسیفیکاسیون دیستروفی سازگار با کیست

3. Indeed, muscles examined from dystrophic mice treated with Trichostatin A for three months displayed normal tissue architecture, as compared to the muscles examined from untreated, dystrophic mice.
[ترجمه ترگمان]در واقع، ماهیچه ها از موش های dystrophic تیمار شده با Trichostatin A به مدت سه ماه، معماری بافت طبیعی را معاینه کردند، در حالی که در مقایسه با ماهیچه های مورد آزمایش از موش های تیمار نشده و غیر عمل آوری شده در معرض آزمایش قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]در واقع، عضلات مورد بررسی از موش های دیستروفیک درمان شده با Trichostatin A به مدت سه ماه، معماری بافت طبیعی را به نمایش گذاشتند، در مقایسه با عضلات بررسی شده از موش های ناتمام، دیستروفیک

4. Furthermore, dystrophic mice receiving treatment were able to perform physical exercise (e. g. running on a treadmill) similar to normal, non-dystrophic mice.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، dystrophic موش که درمان را دریافت می کنند، قادر به انجام تمرینات فیزیکی هستند (مثلا ر گرم دویدن بر روی تردمیل: مانند موش معمولی و غیر -
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، موشهای دواستروفی که تحت درمان بودند، قادر به انجام تمرینات ورزشی (مانند راه رفتن بر روی یک تردمیل) مشابه موشهای معمولی و غیراستروئیدی بودند

5. Postnatal scan of the right dystrophic kidney and the normal left kidney.
[ترجمه ترگمان]اسکن از سمت راست کلیه و کلیه چپ کلیه
[ترجمه گوگل]اسکن پس از زایمان کلیه دیستروفی راست و کلیه کلیه کبد طبیعی

6. Dystrophic calcification of soft tissue or cartilage is the result of calcium deposition in damaged tissues.
[ترجمه ترگمان]Dystrophic calcification از بافت نرم و یا غضروف حاصل رسوب کلسیم در بافت های آسیب دیده است
[ترجمه گوگل]کلسیفیکاسیون دیستروفیک بافت نرم یا غضروف ناشی از رسوب کلسیم در بافت های آسیب دیده است

7. Interestingly, recent studies have shown that decreased ocular levels of PEDF are associated with diabetic retinopathy and other neuroretinal dystrophic diseases.
[ترجمه ترگمان]جالب توجه است که مطالعات اخیر نشان داده اند که کاهش سطح چشمی of با دیابت دیابتی و دیگر بیماری های neuroretinal dystrophic همراه است
[ترجمه گوگل]جالب توجه است، مطالعات اخیر نشان داده اند که کاهش سطح چشم PEDF با رتینوپاتی دیابتی و سایر بیماری های دیستروفی نورولوژیک مرتبط است

8. The results of this study showed that more than 60% periodontal involved teeth induced pulpal dystrophic changed.
[ترجمه ترگمان]نتایج این مطالعه نشان داد که بیش از ۶۰ درصد از periodontal involved ناشی از pulpal dystrophic تغییر کرده است
[ترجمه گوگل]نتایج این مطالعه نشان داد که بیش از 60 درصد پریودنتال دیستروفی پالپ ناشی از دندان ها تغییر کرده است

9. I have finally learned how to say, that I have a rare orphan genetic skin disorder named recessive dystrophic epidermolysis bullosa.
[ترجمه ترگمان]من در نهایت یاد گرفتم که چگونه بگویم که یک اختلال پوستی ژنتیکی نادر به نام dystrophic recessive bullosa دارم
[ترجمه گوگل]من نهایت آموخته ام که چگونه می توانم بگویم که من یک اختلال ژنتیکی یتیم یتیم به نام بوزول اپیدرمولیز دیستروفی خفیف دارد

10. Bart syndrome is a genetic disorder characterized by the association of congenital localized absence of skin, epidermolysis bullosa, lesions of the mouth mucosa, and dystrophic nails.
[ترجمه ترگمان]سندرم بارت یک اختلال ژنتیکی است که ناشی از فقدان یک ناحیه مادرزادی در پوست congenital، جراحت های ناشی از پوست، مخاط دهان و ناخن های dystrophic است
[ترجمه گوگل]سندرم بارت یک اختلال ژنتیکی است که با وجود عدم وجود موضع زودهنگام مادرزادی پوست، بیضه اپیدرمولیز، ضایعات مخاط دهان و ناخن های دیستروفی مشخص شده است

11. Conclusions The splicing mutation of COL7A1 gene is the underlying cause of and specific rather than common polymorphism for the family with dystrophic epidermolysis bullosa pruriginosa subtype.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری جهش splicing ژن COL۷A۱ علت اصلی و خاصی است به جای پلی مورفیسم مشترک برای خانواده با dystrophic epidermolysis bullosa pruriginosa
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری جهش اسپلیناسیون ژن COL7A1 علت اصلی و به ویژه پلی مورفیسم شایع در خانواده مبتلا به پروتئین مایع اپیدرمولیز دیستروفیک می باشد

12. Yellow nail syndrome is a medical syndrome that includes pleural effusions, lymphoedema and yellow dystrophic nails.
[ترجمه ترگمان]سندروم ناخن زرد یک سندرم پزشکی است که شامل pleural effusions، lymphoedema و nails زرد است
[ترجمه گوگل]سندرم ناخن زرد یک سندرم پزشکی است که شامل افیوژن پلور، لنفوئید و ناخن های دیستروفی زرد است

13. The formation of saber sheath trachea is caused by the injury of the tracheal cartilage due to chronic coughing, resulting in remodeling and dystrophic ossification of the cartilage.
[ترجمه ترگمان]تشکیل غلاف شمشیرش براثر آسیب غضروف tracheal ناشی از سرفه های شدید ناشی می شود که منجر به تغییر رنگ و بافت غضروفی غضروف می شود
[ترجمه گوگل]تشکیل ترشح غلاف سرب از آسیب غضروف تراشه ناشی از سرفه مزمن ناشی می شود که منجر به بازسازی و پوکی استخوان دیستروفیک غضروف می شود

a dystrophic lake

دریاچه‌ی آلوده


پیشنهاد کاربران

dystrophic ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: دُش‏پرورد
تعریف: دارای دُش‏پروردگی یا مربوط به آن


کلمات دیگر: