کلمه جو
صفحه اصلی

showy


معنی : ظاهر نما، خود نما، خوش نما، ظاهری، زرق و برق دار، پر جلوه
معانی دیگر : گیرا، چشمگیر، پرنما، خود فروش

انگلیسی به فارسی

خود فروش، خوش نما، زرق وبرق دار، خود نما، پر جلوه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: showier, showiest
مشتقات: showily (adv.), showiness (n.)
(1) تعریف: visually striking.
مترادف: brilliant, flashy, striking
متضاد: plain, unshowy
مشابه: bold, camp, conspicuous, dashing, dramatic, fancy, flamboyant, florid, garish, gaudy, gorgeous, loud, meretricious, splendid, tawdry

- a showy costume
[ترجمه ترگمان] لباسی پر زرق و برق
[ترجمه گوگل] یک لباس شیک

(2) تعریف: displaying excessive vividness, brightness, or virtuosity; flashy; gaudy.
مترادف: flamboyant, flashy, gaudy, ostentatious, overwrought
متضاد: discreet, modest, restrained, unshowy
مشابه: affected, artificial, bold, camp, conspicuous, flash, florid, glaring, loud, luxuriant, pretentious, theatrical, wild

- He has a showy way of lecturing.
[ترجمه ترگمان] اون روش جالبی برای سخنرانی داره
[ترجمه گوگل] او روش شگفت انگیزی برای سخنرانی دارد

• ostentatious, flamboyant, pompous
something that is showy is very noticeable because it is large, colourful, or bright.

مترادف و متضاد

ظاهر نما (صفت)
affected, specious, seeming, showy

خود نما (صفت)
airy, showy, ostentatious, posing, sparking, foppish, blatant, cocky, jaunty, grandstanding, hot-shot, la-di-da, posturing, priggish

خوش نما (صفت)
attractive, appealing, pleasant, showy, glossy, pretty

ظاهری (صفت)
outside, specious, seeming, showy, external, outward, exterior, superficial, extern, skin-deep

زرق و برق دار (صفت)
shiny, loud, showy, trumpery, gaudy, tinsel, gorgeous, flashy, flamboyant, tawdry

پر جلوه (صفت)
loud, showy, pretentious, resplendent, lustrous, stagy

flamboyant, flashy


Synonyms: classy, dashing, flash, garish, gaudy, glaring, histrionic, jazzy, loud, luxurious, meretricious, opulent, ornate, ostentatious, overdone, overwrought, peacocky, pompous, pretentious, resplendent, screaming, sensational, snazzy, splashy, splendiferous, sumptuous, swank, tawdry, tinsel, tony


Antonyms: dismal, drab, gloomy, moderate, restrained


جملات نمونه

1. Her dress was too showy for such a formal occasion.
[ترجمه ترگمان]لباسش برای این مراسم رسمی خیلی زرق و برق دار شده بود
[ترجمه گوگل]لباس او برای چنین مناسبی بود

2. Since he was color blind, he favored large, showy flowers.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که رنگش سفید بود، گل های درشت و پر زرق و برق را دوست داشت
[ترجمه گوگل]از آنجا که او رنگ کور بود، او به گل های بزرگ و جذاب علاقه مند بود

3. Pekin dinner service, silver cutlery, crystal glasses, showy white napkins, all in order.
[ترجمه ترگمان]سرویس غذاخوری، کارد و چنگال نقره، لیوان های بلور و لیوان های بلور سفید، همه چیز مرتبه
[ترجمه گوگل]سرویس شام پکن، قاشق نقره ای نقره ای، عینک های کریستال، دستمال سفره ای زیبا، همه به ترتیب

4. Winningham delivers Oscar-caliber work, too, in the less showy but equally complex and demanding title role.
[ترجمه ترگمان]Winningham کار کالیبر به اسکار را هم در ظاهر پر زرق و برق، اما به همان اندازه پیچیده و خواستار ایفای نقش عنوان می کند
[ترجمه گوگل]همچنین وینی هاگ کار اسکار-کالیبر را در نقش اسطوره ای کمتر، اما به همان اندازه پیچیده و خواستار نیز ارائه می دهد

5. She didn't like thunder; it was over-dramatic and showy, like tropical plants.
[ترجمه ترگمان]از رعد و برق خوشش نمی آمد، مثل گیاهان استوایی
[ترجمه گوگل]او رعد و برق را دوست نداشت آن را بیش از حد دراماتیک و جذاب بود، مانند گیاهان گرمسیری

6. The males stay behind, for their showy manes would only disturb the hunt whose technique is stealth.
[ترجمه ترگمان]مردان پشت سر هم می مانند، زیرا که آن یال پر زرق و برق تنها راه شکار را بر خود هموار می سازد
[ترجمه گوگل]مردانی که پشت سرشان ایستاده اند، برای شکارهای شگفت انگیزشان تنها شکار را که تکنیک خزنده است، مزاحم می کند

7. But why should the choice involve a showy crown or a pair of luminous buttocks?
[ترجمه ترگمان]اما چرا انتخاب باید یک تاج پر زرق و برق یا یک جفت باسن درخشان باشد؟
[ترجمه گوگل]اما چرا انتخاب باید شامل یک تاج زرق و برق دار یا یک جفت باسن درخشان باشد؟

8. He is gorgeous, not strong, but showy.
[ترجمه ترگمان]اون زیباست نه قوی، اما زرق و برق دار
[ترجمه گوگل]او زرق و برق دار است، نه قوی، اما تحسین برانگیز است

9. Though hardly a showy plant, its needle-thin blades look almost silver, especially when covered by a film of dew.
[ترجمه ترگمان]اگرچه به ندرت یک گیاه جذاب وجود دارد، پره های سوزنی نازک آن تقریبا نقره ای به نظر می رسند، به خصوص زمانی که با یک لایه شبنم پوشانده شده اند
[ترجمه گوگل]اگر چه به سختی یک گیاه ظریف است، تیغه های نازک سوزن آن تقریبا نقره ای است، به ویژه هنگامی که توسط یک فیلم از شبنم پوشیده شده است

10. The species is distinguished by its showy white flowers.
[ترجمه ترگمان]این گونه با گله ای رنگارنگ سفید آن متمایز است
[ترجمه گوگل]این گونه با گل های سفید رنگ آن مشخص شده است

11. She wore a lot of cheap, showy jewelry.
[ترجمه ترگمان]جواهرات بسیار ارزان قیمتی به تن داشت
[ترجمه گوگل]او بسیار عجیب و غریب بود

12. Some bowerbirds are bright and showy, but others are drab and excite their females with elaborate shelters instead.
[ترجمه ترگمان]برخی از bowerbirds باهوش و پرزرق و برق هستند، اما برخی از آن ها drab و زنان خود را با پناهگاه های بیش از حد تحریک می کنند
[ترجمه گوگل]برخی از bowerbirds روشن و مشتاق هستند، اما برخی دیگر زنان را جذب و هیجان خود را با پناهگاه های دقیق به جای آن

13. It is a great shame that such a showy and obliging plant does not seem to be sold by any nursery today.
[ترجمه ترگمان]حیف است که امروز یک گیاه جلف و پرزرق و برق به چشم نمی خورد
[ترجمه گوگل]این بسیار شرم آور است که به نظر نمی رسد که چنین گیاه شگفت انگیز و موظف امروزه توسط هر مهد کودک به فروش برسد

14. Showy hibiscus hybrids and elegant topiary bore my green-fingered crew.
[ترجمه ترگمان]* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
[ترجمه گوگل]هیبریدی های هیس بیسکو و هیجان انگیز ظریف خدمه سبز انگشت من را خرد کردند

15. The bottom half is a counterpoint to the showy fecundity of the top.
[ترجمه ترگمان]نیمه پایینی (نیمه پایینی)یک نقطه مقابل است که به معنی باروری پر زرق و برق در بالا است
[ترجمه گوگل]نیمه پایینی مخالف آن است که بارورترین شکل ظاهری بالا باشد

پیشنهاد کاربران

پر زرق و برق


کلمات دیگر: