تحریم شده، ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioned
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. sanctioned rights
حقوق اساسی،حقوق اصلی
2. he was sanctioned by the nature of his job to carry a gun at all times
ماهیت شغل او به او اجازه می داد که در تمام اوقات سلاح حمل کند.
3. the government sanctioned his actions
دولت اعمال او را تایید کرد.
پیشنهاد کاربران
تحریم شده
مُجاز
کلمات دیگر: