کلمه جو
صفحه اصلی

hypersomnia


روانشناسى : خواب زدگى

انگلیسی به فارسی

Hypersomnia


انگلیسی به انگلیسی

• condition characterized by abnormally long periods of sleep

جملات نمونه

1. Hypotension should use with moderate amount to avoid hypersomnia.
[ترجمه ترگمان]hypotension باید با مقدار متوسط برای اجتناب از hypersomnia استفاده کنند
[ترجمه گوگل]فشار خون باید با مقدار متوسط ​​برای جلوگیری از Hypersomnia استفاده شود

2. The manifestation of sleeping disturbance mainly includes insomnia, hypersomnia and excessive daytime sleepiness.
[ترجمه ترگمان]ظهور اختلالات خواب عمدتا شامل بی خوابی، بیخوابی و خواب آلودگی روزانه بیش از حد می شود
[ترجمه گوگل]تظاهرات اختلالات خواب عمدتا شامل بی خوابی، هیپرسومنی و خواب آلودگی بیش از حد در روز است

3. The majority of sleep-clinic patients suffer from disorders of excessive sleep or "hypersomnia".
[ترجمه ترگمان]اکثر بیماران درمانگاه خواب از اختلالات خواب اضافی یا \"hypersomnia\" رنج می برند
[ترجمه گوگل]اکثر بیماران خواب کلینیک از اختلالات خواب بیش از حد و یا Hypersomnia رنج می برند

4. Doctor:Do you suffer from insomnia or hypersomnia?
[ترجمه ترگمان]از بی خوابی یا hypersomnia رنج می کشی؟
[ترجمه گوگل]دکتر: آیا از بی خوابی یا هیپسومنی رنج می برید؟

5. These encompass sleep apnea syndromes, post-traumatic hypersomnia, insomnia, and related conditions. Poor sleep can have adverse impacts on cognition, attention, and judgment.
[ترجمه ترگمان]اینها شامل سندروم گرفتگی خواب، اختلالات پس از حادثه، بیخوابی، و شرایط مربوط به آن می شوند خواب ضعیف می تواند اثرات نامطلوبی بر شناخت، توجه و قضاوت داشته باشد
[ترجمه گوگل]این شامل سندرم آپنه انسدادی، Hypersomnia پس از ضربه، بی خوابی، و شرایط مرتبط است خواب ضعیف می تواند اثرات نامطلوب، توجه و قضاوت داشته باشد

6. This is known as hypersomnia, recurrent sleepiness that makes people want to nap repeatedly, even at work.
[ترجمه ترگمان]این خواب آلودگی به عنوان hypersomnia و خواب آلودگی متناوب شناخته می شود که باعث می شود مردم به طور مکرر چرت بزنند، حتی در محل کار
[ترجمه گوگل]این به معنای Hypersomnia، خواب آلودگی مکرر است که باعث می شود مردم می خواهند به صورت مکرر، حتی در محل کار

7. Seek immediate medical help because there might be a serious underlying disorder such as apnea, narcolepsy, hypersomnia, or a disease.
[ترجمه ترگمان]به دنبال کمک پزشکی فوری باشید چون ممکن است یک اختلال اساسی جدی مانند گرفتگی تنفس، حمله خواب، سکته یا یک بیماری وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]به کمک فوری پزشکی بپردازید زیرا ممکن است اختلالی جدی مانند آپنه، نارکولپسی، هیپرزومنی یا بیماری وجود داشته باشد

8. Actigraphy also may be used to characterize other sleep disorders such as insomnia related to depression as well as hypersomnia .
[ترجمه ترگمان]Actigraphy هم چنین ممکن است برای مشخص کردن سایر اختلالات خواب مانند بی خوابی مرتبط با افسردگی نیز به کار رود
[ترجمه گوگل]استاتیک همچنین ممکن است برای توصیف اختلالات خواب دیگر مانند بی خوابی ناشی از افسردگی و همچنین Hypersomnia استفاده شود

9. The order of frequency of the symptoms occurring in premenstrual syndrome was irritation, depression, anxiety, diarrhea, lack of concentration and hypersomnia .
[ترجمه ترگمان]ترتیب فراوانی علایم مشاهده شده در سندروم premenstrual، سوزش، افسردگی، اضطراب، اسهال، عدم تمرکز و hypersomnia بود
[ترجمه گوگل]منظور فرکانس علائم در سندرم پیش از قاعدگی، تحریک، افسردگی، اضطراب، اسهال، عدم تمرکز و هیپرزومنی بود

10. The majority of sleep clinic patients suffer from disorder of excessive sleep or hypersomnia.
[ترجمه ترگمان]اکثر بیماران درمانگاه خواب از اختلال خواب اضافی یا خواب رنج می برند
[ترجمه گوگل]اکثر بیماران کلینیک خواب دچار اختلال خواب بیش از حد و یا Hypersomnia می شوند

11. Please report to your supervisor and avoid to working outside if you take some hypersomnia medicine.
[ترجمه ترگمان]لطفا به ناظر خود گزارش دهید و در صورت گرفتن مقداری داروی hypersomnia از کار بیرون خودداری کنید
[ترجمه گوگل]لطفا در مورد برخی از داروهای Hypersomnia به سرپرست خود گزارش دهید و از کار خارج شوید

12. Results: OSAHS was significantly improved in all patients after treatment; and the symptoms of hypersomnia, snoring and apnea-hypopnea disappeared or were relieved obviously.
[ترجمه ترگمان]نتایج: OSAHS به طور قابل توجهی در تمام بیماران بعد از درمان بهبود یافته بود؛ و علائم of، خرناس و گرفتگی تنفس به طور واضح ناپدید شده یا آسوده شدند
[ترجمه گوگل]یافته ها: OSAHS به طور معنی داری در همه بیماران بعد از درمان بهبود یافت و علائم Hypersomnia، خروپف و آپنه ناحیه تناسلی ناپدید می شوند و یا به آسانی از بین می روند

13. Modafinil is a novel central stimulant for the treatment of narcolepsy and idiopathic hypersomnia.
[ترجمه ترگمان]Modafinil یک محرک اصلی جدید برای درمان of و idiopathic hypersomnia است
[ترجمه گوگل]Modafinil یک محرک مرکزی جدید برای درمان نارکولپسی و Hypersomnia idiopathic است

پیشنهاد کاربران

پُرخوابی

hypersomnia ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: پُرخوابی
تعریف: تمایل به خوابیدن بیش ازحد معمول و دشواری در بیدار شدن


کلمات دیگر: