معنی : هر کس، هر کسی
معانی دیگر : همه کس، هر شخص
everybody
معنی : هر کس، هر کسی
معانی دیگر : همه کس، هر شخص
انگلیسی به فارسی
همه، هر کسی، هر کس
انگلیسی به انگلیسی
ضمیر ( pronoun )
• : تعریف: each and all persons; every person.
• متضاد: no one, nobody
• مشابه: all
• متضاد: no one, nobody
• مشابه: all
• each person, everyone
مترادف و متضاد
هر کس (ضمير)
anyone, everyone, everybody
هر کسی (ضمير)
everyone, everybody
all involved, all human beings; the whole world
Synonyms: all, all and sundry, anybody, each one, each person, every person, generality, masses, people, populace, the public, the whole, young and old
Antonyms: nobody/noone
جملات نمونه
1. everybody has an unfavorable opinion of her
همه نسبت به او نظر نامساعد دارند.
2. everybody is on holiday in august
در ماه اوت همه در مرخصی هستند.
3. everybody must do what his conscience dictates
هر کس باید طبق ندای وجدان خود عمل کند.
4. everybody will be there
همه آنجا خواهند بود.
5. did everybody finish their dinner?
آیا همه شام خود را تمام کردند؟
6. i felt everybody was noticing my blush
احساس می کردم که همه متوجه سرخ شدن سیمایم بودند.
7. he believes that everybody is motivated by self-interest
او معتقد است که علایق فردی به همه انگیزه می دهد.
8. her statements had everybody in a flap
اظهارات او همه را به هیجان آورد.
9. the monguls killed everybody
مغول ها همه را کشتند.
10. her diminutive figure made everybody laugh
اندام ریزه پیزه ی او همه را به خنده در می آورد.
11. he announced his resignation and everybody mourned
او استعفای خود را اعلام کرد و همه متاسف شدند.
12. it is paranoia to think that everybody wants to harm you
کژپنداری است که فکر کنی همه می خواهند به تو صدمه بزنند.
13. the breadth of his knowledge surprised everybody
گستردگی دانش او همه را متحیر کرد.
14. He who pleased everybody died before he was born.
[ترجمه ترگمان]اون که همه رو خوشحال کرد قبل از اینکه به دنیا بیاد
[ترجمه گوگل]کسی که همه را خوشحال کرد قبل از اینکه متولد شود، فوت کرد
[ترجمه گوگل]کسی که همه را خوشحال کرد قبل از اینکه متولد شود، فوت کرد
15. He that has a great nose thinks everybody is speaking of it.
[ترجمه ترگمان]او بینی بزرگی دارد که همه از آن سخن می گویند
[ترجمه گوگل]او که بزرگ بینی است فکر می کند همه از آن صحبت می کنند
[ترجمه گوگل]او که بزرگ بینی است فکر می کند همه از آن صحبت می کنند
16. Everybody’s business is nobody’s business.
[ترجمه ترگمان]کار همه کار هیچ کس نیست
[ترجمه گوگل]کسب و کار همه چیز کسب و کار هیچ کس نیست
[ترجمه گوگل]کسب و کار همه چیز کسب و کار هیچ کس نیست
17. Come to the table everybody - I'm ready to dish up.
[ترجمه ترگمان]بیا به میز همه - من آماده خوردن غذا هستم
[ترجمه گوگل]بیا به میز همه - من آماده هستم که بپزم
[ترجمه گوگل]بیا به میز همه - من آماده هستم که بپزم
18. There was only one absentee because everybody knew the meeting was very important.
[ترجمه ترگمان]فقط یک فرد غایب بود چون همه می دانستند که جلسه خیلی مهم است
[ترجمه گوگل]تنها یک غیبت وجود داشت زیرا همه می دانستند که جلسه بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]تنها یک غیبت وجود داشت زیرا همه می دانستند که جلسه بسیار مهم است
19. Everybody should be made aware of the risks involved.
[ترجمه ترگمان]همه باید از خطرات موجود آگاه شوند
[ترجمه گوگل]همه باید از خطرات مربوطه مطلع شوند
[ترجمه گوگل]همه باید از خطرات مربوطه مطلع شوند
20. Everybody is aware of the hazards of smoking.
[ترجمه علی] همه از خطر سیگار باخبر هستند
[ترجمه ترگمان]همه از خطرات سیگار آگاه هستند[ترجمه گوگل]همه از خطرات سیگار کشیدن آگاه هستند
21. Everybody approves of the plans for a new school building.
[ترجمه ترگمان]همه برنامه های یک ساختمان جدید مدرسه را تایید می کنند
[ترجمه گوگل]همه از برنامه های یک ساختمان مدرسه جدید حمایت می کنند
[ترجمه گوگل]همه از برنامه های یک ساختمان مدرسه جدید حمایت می کنند
22. Everybody was in a very relaxed and jolly mood.
[ترجمه ترگمان]همه در حال خوشی و نشاط بودند
[ترجمه گوگل]همه در خلق و خوی بسیار آرام و شاد بود
[ترجمه گوگل]همه در خلق و خوی بسیار آرام و شاد بود
Everybody must do what his conscience dictates.
هرکس باید طبق ندای وجدان خود عمل کند.
He believes that everybody is motivated by self-interest.
او معتقد است که علایق فردی به همه انگیزه می‌دهد.
David could remember everybody's name!
دیوید اسم همه را یادش بود!
The Monguls killed everybody.
مغولها همه را کشتند.
Everybody will be there.
همه آنجا خواهند بود.
پیشنهاد کاربران
همه
شخص خاصی
هرکس، هرکسی
همگی
خطاب به افراد حاضر در یک جمع: خانمها و آقایان. حاضرین محترم
هر جسم یا اجسامی
همه، همگی
کلمات دیگر: