شروع تازه
fresh start
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• clean slate, new beginning, chance to start over without prejudice
جملات نمونه
1. Never too late for a fresh start.
[ترجمه ترگمان] هیچوقت واسه شروع تازه دیر نکن
[ترجمه گوگل]هرگز برای شروع تازه دیر نیست
[ترجمه گوگل]هرگز برای شروع تازه دیر نیست
2. We'll have a fresh start for the year ahead.
[ترجمه ترگمان]یک شروع تازه برای شروع سال داریم
[ترجمه گوگل]ما شروع تازه ای برای سال آینده خواهیم داشت
[ترجمه گوگل]ما شروع تازه ای برای سال آینده خواهیم داشت
3. Let's put our differences aside and make a fresh start.
[ترجمه ترگمان]بیایید تفاوت ها را کنار بگذاریم و شروع تازه کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید تفاوت هایمان را کنار بگذاریم و شروع تازه ای کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید تفاوت هایمان را کنار بگذاریم و شروع تازه ای کنیم
4. I need a new challenge and a fresh start somewhere else.
[ترجمه ترگمان]به یک چالش جدید نیاز دارم و شروعی تازه در جای دیگر
[ترجمه گوگل]من به یک چالش جدید نیاز دارم و تازه شروع به جایی دیگر کردم
[ترجمه گوگل]من به یک چالش جدید نیاز دارم و تازه شروع به جایی دیگر کردم
5. The company seemed set to make a fresh start under a new broom.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که شرکت در زیر یک جاروی تازه شروع به حرکت می کند
[ترجمه گوگل]به نظر میرسید که این شرکت شروع به کار تازه ای کرده است
[ترجمه گوگل]به نظر میرسید که این شرکت شروع به کار تازه ای کرده است
6. He insisted that we should make a fresh start.
[ترجمه ترگمان]او اصرار داشت که ما باید از نو شروع کنیم
[ترجمه گوگل]او اصرار داشت که ما باید تازه شروع کنیم
[ترجمه گوگل]او اصرار داشت که ما باید تازه شروع کنیم
7. They decided to move abroad and make a fresh start.
[ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم گرفتند که خارج از کشور حرکت کنند و شروع تازه کنند
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند به خارج از کشور سفر کنند و شروع تازه ای کنند
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند به خارج از کشور سفر کنند و شروع تازه ای کنند
8. The company seems set to make a fresh start under a new broom.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که شرکت در زیر یک جاروی جدید شروع به حرکت تازه کرده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که این شرکت شروع به کار تازه ای کرده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که این شرکت شروع به کار تازه ای کرده است
9. Moving to a good school gave Sally a fresh start in life.
[ترجمه ترگمان]رفتن به مدرسه خوب شروعی تازه در زندگی به سلی داد
[ترجمه گوگل]رفتن به یک مدرسه خوب سالی را تازه شروع کرد
[ترجمه گوگل]رفتن به یک مدرسه خوب سالی را تازه شروع کرد
10. She's moving abroad to make a fresh start .
[ترجمه ترگمان]به خارج سفر می کند تا شروع تازه کند
[ترجمه گوگل]او در حال حرکت به خارج از کشور برای شروع تازه است
[ترجمه گوگل]او در حال حرکت به خارج از کشور برای شروع تازه است
11. Yet we hanker after wider experience and a fresh start.
[ترجمه ترگمان]با این حال، ما به دنبال تجربه وسیع تر و آغازی نو هستیم
[ترجمه گوگل]با این حال ما بعد از تجربه گسترده تر و شروع تازه ای تلاش می کنیم
[ترجمه گوگل]با این حال ما بعد از تجربه گسترده تر و شروع تازه ای تلاش می کنیم
12. Then I wanted a fresh start.
[ترجمه ترگمان] بعدش یه شروع تازه می خواستم
[ترجمه گوگل]سپس من می خواستم یک شروع تازه
[ترجمه گوگل]سپس من می خواستم یک شروع تازه
13. It gives you a fresh start.
[ترجمه ترگمان] یه شروع تازه بهت میده
[ترجمه گوگل]این به شما یک شروع تازه می دهد
[ترجمه گوگل]این به شما یک شروع تازه می دهد
14. Every week is a fresh start.
[ترجمه ترگمان]هر هفته شروعی تازه است
[ترجمه گوگل]هر هفته یک شروع تازه است
[ترجمه گوگل]هر هفته یک شروع تازه است
پیشنهاد کاربران
تازه نفس
شانس دوم
He was almost fired from his job but the boss allowed him have a fresh start and fix all problems he had caused
He was almost fired from his job but the boss allowed him have a fresh start and fix all problems he had caused
کلمات دیگر: