کلمه جو
صفحه اصلی

astride


معنی : سوار بر اسب، با پاهای گشاد از هم
معانی دیگر : با پاهای از هم گشاده (مثل هنگام اسب سواری)، (دوچرخه و اسب و غیره) سوار، astraddle : با پاهای گشاد از هم

انگلیسی به فارسی

( astraddle =) با پاهای گشاد از هم


ستاره دار، سوار بر اسب، با پاهای گشاد از هم


انگلیسی به انگلیسی

حرف اضافه ( preposition )
(1) تعریف: over or upon and with a leg on each side of; straddling.

(2) تعریف: on both sides of; extending over or across; spanning.

- The bridge loomed astride the stream.
[ترجمه ترگمان] پل از کنار نهر می گذشت
[ترجمه گوگل] این پل به سرعت جریان را پرتاب کرد
صفت و ( adjective, adverb )
(1) تعریف: with a leg on each side.

- He climbed up and sat astride.
[ترجمه ترگمان] سوار شد و سوار بر اسب نشست
[ترجمه گوگل] او صعود کرد و صعود کرد

(2) تعریف: with the legs far apart.

• with one leg on each side, with legs stretched wide apart
with one leg on each side
if you sit or stand astride something, you sit or stand with one leg on each side of it.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] با پاهای گشاد از هم

مترادف و متضاد

سوار بر اسب (قید)
ahorse, horseback, astride

با پاهای گشاد از هم (قید)
astride, astraddle

with a leg on either side


Synonyms: astraddle, athwart, on the back of, piggyback, sitting on, straddling


جملات نمونه

1. mehri sat astride a large white horse
مهری سوار بر اسب بزرگ و سفیدی بود.

2. She sat proudly astride her new motorbike.
[ترجمه ترگمان]او با غرور روی موتور سیکلت جدیدش نشسته بود
[ترجمه گوگل]او با افتخار زد و خورد موتور جدید خود را

3. That pretty girl rode astride the horse.
[ترجمه ترگمان]دختر خوشگل سوار اسب شد
[ترجمه گوگل]این دختر زیبا روراست اسب

4. Ladies ride horses by sitting astride or side-saddle.
[ترجمه ترگمان]خانم ها با سوار شدن بر اسب یا زین اسب سواری می کنند
[ترجمه گوگل]خانمها اسب سواری یا اسب سواری را سوار میکنند

5. He sat astride the horse.
[ترجمه ترگمان]بر اسب نشست
[ترجمه گوگل]او اسب سوار اسب شد

6. Napoleon stood astride the early 19th century like a giant.
[ترجمه ترگمان]ناپلئون در اوایل قرن نوزدهم مانند غولی قد برافراشت
[ترجمه گوگل]ناپلئون در اوایل قرن نوزدهم مانند غول پیکر ایستاد

7. He was still sitting astride the bike, balancing it with his long, lean legs tautly encased in black leather.
[ترجمه ترگمان]او هنوز روی دوچرخه نشسته بود و با پاهای دراز و لاغر خود با چرم سیاه پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]او هنوز دوچرخه سواری را نشانه می اندازد، با پاهای بلند و لاغرش که با چرم سیاه پوشانده شده است، آن را متعادل می کند

8. Feet astride, knees flexed, bodies perfectly balanced, the two began circling slowly, eyes locked, watchful.
[ترجمه ترگمان]دو پا بلند شدند، زانوهایش خم شد، بدن کاملا متعادل بود، هر دو به آرامی شروع به چرخیدن کردند، چشمانش بسته و گوش به زنگ بودند
[ترجمه گوگل]ساق پا، زانوها خمیدگی، بدن کاملا متعادل، دو شروع به چرخاندن به آرامی، چشم قفل شده، مراقب

9. He sat astride a ladder-backed wooden chair, his legs splayed out in front of him.
[ترجمه ترگمان]روی یک صندلی چوبی پشتی نشسته بود و پاهایش را بغل کرده بود
[ترجمه گوگل]او نشسته بود صندلی چوبی پشتی نردبان، پاهای او را در مقابل او پخش شده است

10. Budapest lies astride the river.
[ترجمه ترگمان]بوداپست در رودخانه آرمیده است
[ترجمه گوگل]بوداپست دریاچه رودخانه است

11. Holly was astride the supine form of one of the younger males, it was hard to tell which.
[ترجمه ترگمان]هالی بر روی تخت دراز کشیده یکی از مردان کوچک تر نشسته بود و گفتنش سخت بود
[ترجمه گوگل]هالی به شکل نازک یکی از جوانترین مردان بود، سخت بود که به آن بگوید

12. They were astride a single horse, tied back to back, being led along a skyline by the sheriff's posse.
[ترجمه ترگمان]آن ها سوار یک اسب تنها بودند که به عقب بسته شده بودند و به عقب بسته شده بودند
[ترجمه گوگل]آنها یک اسب سوار بودند که به عقب گره خورده بودند و در کنار یک خط افقی از سوی کلانتر هدایت می شدند

13. An old portrait shows her sitting astride a horse.
[ترجمه ترگمان]یک عکس قدیمی نشان می دهد که او سوار بر اسب نشسته است
[ترجمه گوگل]یک پرتره قدیمی نشان می دهد که اسبش نشسته است

14. He swung himself astride the dragon awkwardly, because Rincewind was hanging on to his belt.
[ترجمه ترگمان]او با ناراحتی اژدها را تکان داد، چون Rincewind به کمربندش آویخته شده بود
[ترجمه گوگل]او خود را در حال چرخش اژدها بی دست و پا، به دلیل Rincewind آویزان بود به کمربند خود

15. He stood there, legs astride.
[ترجمه ترگمان]او آنجا ایستاده بود، پاهایش را روی هم گذاشته بود
[ترجمه گوگل]او ایستاده بود، پاهای شوت

Mehri sat astride a large white horse.

مهری سوار بر اسب بزرگ و سفیدی بود.


پیشنهاد کاربران

دو سوی، در دو سوی

زین یا محل نشستن روی اسب، دوچرخه یا موتور

✔️با پاهای از هم گشاده ( مثل هنگام اسب سواری )

She was sitting astride a horse


کلمات دیگر: