صاحب مال و مکنت، متصف
endowed
صاحب مال و مکنت، متصف
انگلیسی به فارسی
تسلیم، چیزی را وقف کردن، وقف کردن، اعطا کردن به، موهبت بخشیدن به
جملات نمونه
1. god has endowed mankind with reason
خداوند به انسان خرد عطا کرده است.
2. nature has endowed this flower with beauty so that it may attract butterflies
طبیعت به این گل زیبایی داده است تا پروانه را جلب کند.
3. robabeh was endowed with extraordinary courage
ربابه از شجاعت فوق العاده ای بهره مند بود.
4. a wealthy lady who endowed several schools
زن ثروتمندی که به چندین مدرسه عطیه بخشید.
پیشنهاد کاربران
ذاتا برخوردار بودن از چیزی
برخوردار بودن
دارای ویژگی خاصی بودن
دارای ویژگی خاصی بودن
صاحب زندگی یا جان
چیزی را به طور طبیعی داشتن
وراثتی، موروثی، بطور ذاتی
کلمات دیگر: