کلمه جو
صفحه اصلی

bray


معنی : عرعر، عرعرکردن
معانی دیگر : (مانند خر) عرعر کردن، صدای عرعر مانند، صدای نکره، صدای ناهنجار، نفیر، صدای عرعر مانند ایجاد کردن، (در هاون) کوفتن و آرد کردن

انگلیسی به فارسی

عرعرکردن، عرعر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the cry uttered by a donkey.

(2) تعریف: a sound resembling such a cry.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: brays, braying, brayed
(1) تعریف: to shout the harsh, breathy cry of a donkey.

(2) تعریف: to make a loud sound similar to such a cry.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to utter in a loud, unpleasant tone.

- He had a tendency to bray his complaints.
[ترجمه ترگمان] به عرعر کردن شکایت داشت
[ترجمه گوگل] او تمایل به شکایت خود را داشت
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: brays, braying, brayed
• : تعریف: to pound until fine, in or as if in a mortar.
مشابه: pulverize

• harsh cry of a donkey, heehaw
utter a loud harsh cry like a donkey
when a donkey brays, it makes the loud, harsh sound that donkeys make. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...the bray of a donkey.

مترادف و متضاد

whinny


عرعر (اسم)
ailanthus, bray, heehaw

عرعرکردن (فعل)
bray, heehaw

Synonyms: hee-haw, neigh, yell


جملات نمونه

1. the bray and roar of traffic
صدای بلند و گوشخراش وسایط نقلیه

2. the loud bray of donkeys woke me up
صدای بلند عرعر خرها بیدارم کرد.

3. If a donkey brays at you, don’t bray at him.
[ترجمه ترگمان]اگر یک الاغ در حال عرعر کردن با شما عرعر می کند، bray نکنید
[ترجمه گوگل]اگر یک خر از شما سر بزند، به او دروغ نگو

4. They bray most that can do least.
[ترجمه ترگمان]آن ها عرعر کردن را بیشتر از همه می توانند انجام دهند
[ترجمه گوگل]آنها اغلب می توانند اقدام کنند

5. If a donkey bray at you, don't bray at him.
[ترجمه ترگمان]اگر a عرعر کنید، bray را don
[ترجمه گوگل]اگر یک خر از شما کمک کند، او را نپوشانید

6. The narrow, hot streets dinned with the silver bray of trumpets and the shrieks of dying men and women.
[ترجمه ترگمان]کوچه های تنگ و گرم که the silver و فریادهای مردان محتضر و زنان محتضر به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]خیابان های باریک و داغ با سیلور نقره ای از ترومپت ها و گریه های مردگان و زنان درگذشتند

7. Fattah, Bray said, proposed the stock purchase with a caveat that the profit-sharing contract would be terminated.
[ترجمه ترگمان]به گفته فتاح، برای خرید سهام هشدار داد که قرارداد اشتراک سود به اتمام خواهد رسید
[ترجمه گوگل]بری گفت که فتاح پیشنهاد خرید سهام را با احتیاطی که قرارداد به اشتراک سود خاتمه می یابد

8. Above the decorous chat, the familiar bray of Peregrine's voice could be heard.
[ترجمه ترگمان]در حالی که صدای تلق تلق تلق تلق تلق تلق تلق تلق و گوش فرا می رسید،
[ترجمه گوگل]در بالای چت زرق و برق دار، سر و صدا آشنا از صدای Peregrine می تواند شنیده شود

9. Bray and Greenway had now sold the idea for thigh cream two more times.
[ترجمه ترگمان]برای بره و راه سبز این ایده را دو بار به کرم ران فروخته بودند
[ترجمه گوگل]Bray و Greenway اکنون این ایده را برای کرم ران دو بار بیشتر فروختند

10. That should keep him away from Olinda Bray! Good heavens!
[ترجمه ترگمان]\"این باید اونو از\" Olinda بری \" دور نگه داره خدای من!
[ترجمه گوگل]این باید او را از Olinda Bray دور نگه دارد! آسمان خراش!

11. Low-born king's intimates, Reynold Bray, Richard Empson and Edmund Dudley, devoted themselves to extortion, while the king's spies and "promoters" roamed and listened everywhere.
[ترجمه ترگمان]در حالی که جاسوسان پادشاه، ریچارد Empson و ادموند دادلی، خود را به اخاذی دعوت می کردند، در حالی که جاسوسان پادشاه و تونی در همه جا پرسه می زدند و به همه جا گوش می دادند
[ترجمه گوگل]رینولد بری، ریچارد امپسون و ادموند داودی، متولدین پادشاه، پادشاه خود را به اخاذی اختصاص دادند، در حالی که جاسوسان و 'طرفداران' پادشاه به همه جا گوش فرا دادند

12. Margaret Bray says that is a necessary and effective measure.
[ترجمه ترگمان]مارگارت بری می گوید این یک تدبیر ضروری و موثر است
[ترجمه گوگل]مارگارت بری می گوید این یک اقدام ضروری و موثر است

13. “Sugar is sugar, ” said Dr. Bray, professor of medicine at the Pennington Biomedical Research Center in Baton Rouge, La.
[ترجمه ترگمان]دکتر بری، استاد پزشکی در مرکز تحقیقات پزشکی Pennington در Baton Rouge، La گفت: \" شکر شکر است \"
[ترجمه گوگل]دکتر براوی، استاد پزشکی در مرکز تحقیقات بیومنتنتی پنینگتون در Baton Rouge، La، گفت: 'شکر شکر است '

14. IF a donkey brays at you, don't bray at him.
[ترجمه ترگمان]اگر الاغ از طرف شما عرعر می کند، bray نکنید
[ترجمه گوگل]اگر یک خر از شما سر بزند، به او دروغ نگو

The donkey brayed.

الاغ عرعر کرد.


The loud bray of donkeys woke me up.

صدای بلند عرعر خرها بیدارم کرد.


the bray and roar of traffic

صدای بلند و گوش‌خراش وسایط نقلیه


the brays of loudspeakers

صدای عرعر بلندگوها


The loudspeaker brayed all night.

بلندگو تا صبح عروعر می‌کرد.


When the trumpets started braying, the battle began.

شیپورها که شروع به نفیر زدن کردند، نبرد آغاز شد.


پیشنهاد کاربران

عرعر الاغ، شیهه، عر عر کردن
The cry of a donkey
با صدای بلند و ناهنجار خندیدن
A loud goofy laugh
Laugh loudly and harshly
Fire alarms clanged and burglar alarms brayed
A braying singing voice

عر عر کردن خر
عر زدن
گریه نوزاد با صدای بلند
حرف خود زا با داد و بیداد گفتن ( همون عر زدن خودمون )
با صدای ناهنجار خندیدن یا گریه کردن یا داد زدن


کلمات دیگر: