مبالغه کردن، غلو کردن، شلوغِ ( ش ) کردن
blow things out of proportion
پیشنهاد کاربران
از کاه کوه ساختن، قضیه ای را بزرگ کردن، بزرگ جلوه دادن، مبالغه کردن، چیزی را گنده کردن.
my father always blow things out of proportion
پدرم همیشه از کاه کوه میسازه.
she had a cold but blew it out of proportion and said she was dying of pain!
او سرماخوردگی داشت ولی گندش کرد و گفت دارم از درد می میرم!
my father always blow things out of proportion
پدرم همیشه از کاه کوه میسازه.
she had a cold but blew it out of proportion and said she was dying of pain!
او سرماخوردگی داشت ولی گندش کرد و گفت دارم از درد می میرم!
پیاز داغش رو زیاد کردن
گنده کردن ی قضیه ای
چیزی را بزرگ جلوه دادن، مبالغه کردن
کلمات دیگر: