سرگردان، سرهم بندی کردن، وزوز کردن، صدای زنبور کردن، اشتباهکاری کردن
bumbling
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• awkward, clumsy; boastful, self-important (taken from a character in a dickens novel)
a bumbling person behaves in a very confused, disorganized way and often makes mistakes.
a bumbling person behaves in a very confused, disorganized way and often makes mistakes.
جملات نمونه
1. the drunken man came bumbling into the room
مرد مست تلوتلو خوران وارد اتاق شد.
2. what on earth are you bumbling about?
درباره ی چی داری من و من می کنی ؟
3. He kept bumbling on about something.
[ترجمه ترگمان]اون همش در مورد یه چیزی حرف می زد
[ترجمه گوگل]او در مورد چیزی چیزی نگفت
[ترجمه گوگل]او در مورد چیزی چیزی نگفت
4. I could hear him bumbling around in the kitchen.
[ترجمه ترگمان]می توانستم صدای او را بشنوم که در آشپزخانه پرسه می زد
[ترجمه گوگل]من می توانستم او را در آشپزخانه بشنوم
[ترجمه گوگل]من می توانستم او را در آشپزخانه بشنوم
5. The patient kept bumbling on about his operation.
[ترجمه ترگمان]بیمار bumbling را در مورد عملیات خود ادامه داد
[ترجمه گوگل]بیمار در مورد عملیاتش باهم صحبت کرد
[ترجمه گوگل]بیمار در مورد عملیاتش باهم صحبت کرد
6. What was Karl bumbling on about?
[ترجمه ترگمان]کارل bumbling در مورد چه چیزی حرف می زد؟
[ترجمه گوگل]در مورد کارل چطور بود؟
[ترجمه گوگل]در مورد کارل چطور بود؟
7. What are you bumbling about?
[ترجمه ترگمان]در مورد چی داری حرف می زنی؟
[ترجمه گوگل]در مورد چی؟
[ترجمه گوگل]در مورد چی؟
8. What is she bumbling on about?
[ترجمه ترگمان]در مورد چی داره حرف میزنه؟
[ترجمه گوگل]در مورد آن چطور است؟
[ترجمه گوگل]در مورد آن چطور است؟
9. The bumbling nature of armoured animals is neatly summed up by an anecdote concerning a family of three-banded armadillos.
[ترجمه ترگمان]ماهیت bumbling این حیوانات مسلح به طور منظم توسط یک روایت مربوط به خانواده of - banded شده است
[ترجمه گوگل]طبیعت ناسالم حیوانات زرهی به طور منظم با یک داستان در مورد یک خانواده از آرامیدل های سه گانه خلاصه شده است
[ترجمه گوگل]طبیعت ناسالم حیوانات زرهی به طور منظم با یک داستان در مورد یک خانواده از آرامیدل های سه گانه خلاصه شده است
10. They were introduced by Jack's bumbling old friend Schultz.
[ترجمه ترگمان]آن ها توسط دوست قدیمی جک s Schultz معرفی شدند
[ترجمه گوگل]آنها توسط جادوگر قدیمی جادو شولتز معرفی شدند
[ترجمه گوگل]آنها توسط جادوگر قدیمی جادو شولتز معرفی شدند
11. Newly discovered papers reveal that behind his bumbling front Betjeman was an exceedingly good spy.
[ترجمه ترگمان]Newly تازه کشف کردند که پشت دست bumbling او جاسوس فوق العاده خوبی است
[ترجمه گوگل]مقالات تازه کشف نشان می دهد که در پشت دروغین خود Betjeman جاسوسی بسیار خوب بود
[ترجمه گوگل]مقالات تازه کشف نشان می دهد که در پشت دروغین خود Betjeman جاسوسی بسیار خوب بود
12. Despite Dulles's bumbling, these interests were secure.
[ترجمه ترگمان]علی رغم bumbling دالس، این منافع محفوظ بود
[ترجمه گوگل]علیرغم دغدغه دالس، این منافع امن بود
[ترجمه گوگل]علیرغم دغدغه دالس، این منافع امن بود
13. There's too much continuity with the bumbling and mishandling by the previous administration. Not enough discontinuity.
[ترجمه ترگمان]ارتباط بسیار زیادی با the و مدیریت بد مدیریت قبلی وجود دارد به اندازه کافی ناپیوستگی نیست
[ترجمه گوگل]تداوم باالیی است که دولت قبلی از آن ناامید و بدبخت است انقباض کافی نیست
[ترجمه گوگل]تداوم باالیی است که دولت قبلی از آن ناامید و بدبخت است انقباض کافی نیست
14. What are you bumbling ( on ) about ?
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]در مورد چی؟
[ترجمه گوگل]در مورد چی؟
پیشنهاد کاربران
اشتباه کاری کردن
بی عرضه
سهل انگاری
سردرگم
کلمات دیگر: