کلمه جو
صفحه اصلی

breeding ground


محل نشو و نمو، پروردگاه، جایی که در آن حیوان ویژه ای تولید مثل می کند، بستره، گانگاه، محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی (مانند عقیده یا فعالیت و غیره)

انگلیسی به فارسی

محل نشو و نمو، پروردگاه، جایی که در آن حیوان ویژه‌ای تولید مثل می‌کند ، بستره، گانگاه


محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی (مانند عقیده یا فعالیت و غیره)


پرورش زمین


انگلیسی به انگلیسی

• a place that is a breeding ground for a particular situation or activity is a place where it is very likely to develop.
the breeding ground of a particular type of animal is the place where this animal goes to breed.

مترادف و متضاد

animal breeding area


Synonyms: birthplace, birth site, breeding place, hatchery, rookery


جملات نمونه

1. Dirty hands can be a breeding ground for germs.
[ترجمه ترگمان]دست های کثیف می توانند یک زمین پرورش برای میکروب ها باشند
[ترجمه گوگل]دست های کثیف می تواند زمینه رشد برای میکروب ها باشد

2. These animals always return to the same breeding ground.
[ترجمه ترگمان]این حیوانات همیشه به همان زمینه تولید مثل باز می گردند
[ترجمه گوگل]این حیوانات همیشه به زمین پرورش می یابند

3. Flaws in the system have created a breeding ground for financial scandals.
[ترجمه ترگمان]Flaws در این سیستم یک زمینه پرورش برای رسوایی های مالی ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]نقص در سیستم یک زمینه پرورش برای رسوایی مالی ایجاد کرده است

4. Damp, dirty houses are a breeding ground for disease.
[ترجمه ترگمان]خانه های مرطوب و کثیف زمینه ای برای تولید بیماری هستند
[ترجمه گوگل]مرطوب، خانه های کثیف یک زمین کشاورزی برای بیماری است

5. This area of the city has become a breeding ground for violent crime.
[ترجمه ترگمان]این ناحیه از شهر به دلیل جنایت خشونت آمیز تبدیل به یک زمین پرورش شده است
[ترجمه گوگل]این منطقه از شهر تبدیل به یک منطقه پرورش برای جرایم خشونت آمیز است

6. Warm milk is the ideal breeding ground for bacteria.
[ترجمه ترگمان]شیر گرم یک زمین پرورش ایده آل برای باکتری ها است
[ترجمه گوگل]شیر گرم زمین ایده آل برای باکتری است

7. The pond is a breeding ground for the greater crested newt.
[ترجمه ترگمان]استخر یک زمین پرورش برای یک سمندر آبی بزرگ است
[ترجمه گوگل]این حوضه ای است که برای نیوتن خزنده بیشتر است

8. The unhygienic conditions of a stable were a breeding ground for all manner of disease and bacteria hazardous to a newborn.
[ترجمه ترگمان]شرایط غیر بهداشتی یک اصطبل یک زمینه پرورش برای همه نوع بیماری ها و باکتری ها است که برای یک نوزاد خطرناک است
[ترجمه گوگل]شرایط غیر بهداشتی یک پایدار زمین پرورش دهنده ای برای همه انواع بیماری ها و باکتری های خطرناک برای نوزادان بود

9. Macroconsolidation within organizations provides an ideal breeding ground for insulation, isolation, and illusion.
[ترجمه ترگمان]Macroconsolidation در سازمان ها زمینه تولید ایده آل برای عایق بندی، انزوا و توهم را فراهم می کند
[ترجمه گوگل]انعطاف پذیری در سازمان ها یک زمینۀ ایده آل برای عایق سازی، انزوا و توهم است

10. Perth is proud of its image as a breeding ground for "don't-take-no-for-an-answer" entrepreneurs.
[ترجمه ترگمان]پرت به تصویر خود به عنوان یک زمین پرورش برای \"کارآفرینان جواب نه\" افتخار می کند
[ترجمه گوگل]پرت از تصویر آن به عنوان یک منطقه پرورش دهندگان برای کارآفرینان 'بدون انجام یک پاسخ' افتخار می کند

11. War and isolation have proved an ideal breeding ground for corruption and feuding between rival political clans.
[ترجمه ترگمان]جنگ و انزوا به اثبات رسیده است که زمینه تولید ایده آل برای فساد و دشمنی بین طایفه های رقیب سیاسی وجود دارد
[ترجمه گوگل]جنگ و انزوا، زمین های ایده آل برای فساد و نزاع میان قبیله های سیاسی رقیب را ثابت کرده اند

12. The race, the breeding ground, might be missed, both in sporting and traditional terms, should it cease.
[ترجمه ترگمان]نژاد، زمین پرورش، هم در شرایط ورزشی و هم در شرایط سنتی، باید متوقف شود
[ترجمه گوگل]نژاد، نژاد پرستی، ممکن است از دست رفته، هر دو در شرایط ورزشی و سنتی، اگر آن را متوقف کند

13. This leads to dead spots, a breeding ground for anaerobic bacteria.
[ترجمه ترگمان]این منجر به نقاط مرده، یک زمین پرورش برای باکتری های بی هوازی می شود
[ترجمه گوگل]این به لکه های مرده منجر می شود، یک زمین پرورش برای باکتری های بی هوازی

14. Culture-specific rules and procedures of turn-taking provide ample breeding ground for misunderstanding.
[ترجمه ترگمان]قوانین و شیوه های خاص فرهنگ برای ایجاد زمینه پرورش و پرورش کافی برای سو تفاهم
[ترجمه گوگل]قوانین و رویه های ویژه فرهنگ خاصی که به نوبه خود می تواند زمینه سوء تفاهم را فراهم کند

Swamps are breeding grounds for flies and mosquitoes.

باتلاق‌ها محل پرورش مگس و پشه‌اند.


Slums are often breeding grounds of crime.

محله‌های فقیرنشین اغلب بستر جنایت هستند.


پیشنهاد کاربران

محل تخمگذاری

Noun - countable :
زادگاه
محل زادآوری
محل فرزندآوری

یه جاییه که حیونا ویا گیاهها رو توش نگه میدارن تا زادولدکنند مخصوصا زادولد با خصوصیات خاص
تقریبا میشه گفت پرورشگاه ولی بازم معادل خوبی نیست

شاید بشه گفت مرکز اصلاح نژاد

محل زادآوری، زمینه رشد


کلمات دیگر: