کلمه جو
صفحه اصلی

convalescent


معنی : بهگرا
معانی دیگر : کسی که دوران نقاهت را می گذراند، شفایاب، در حال بازیابی تندرستی، وابسته به نقاهت

انگلیسی به فارسی

به‌گرا


مقدماتی، بهگرا


انگلیسی به انگلیسی

• one who is recovering from an illness or injury, one who is recuperating
of convalescence; recuperating, getting well
convalescent means relating to regaining health.

مترادف و متضاد

improving, recuperating


بهگرا (صفت)
convalescent

Synonyms: ambulatory, discharged, dismissed, gaining strength, getting better, getting over something, getting well, healing, mending, on the mend, past crisis, perked up, rallying, recovering, rejuvenated, rejuvenating, released, restored, strengthening


Antonyms: failing, faltering, regressing, sickly, weak, worsening


جملات نمونه

1. a convalescent diet
رژیم غذایی دوران نقاهت

2. two convalescent children
دو کودک که دوران نقاهت را می گذرانند

3. The convalescent child was penned up in the house by his parent.
[ترجمه ترگمان]کودک دوران نقاهت را با پدر و مادرش در خانه حک کرده بود
[ترجمه گوگل]فرزند مقتول در خانه توسط والدینش نوشته شده بود

4. I treated him as a convalescent, not as a sick man.
[ترجمه ترگمان]من او را به عنوان یک دوران نقاهت درمان کردم، نه به عنوان یک بیمار
[ترجمه گوگل]من او را به عنوان مقتولانه درمان کردم، نه به عنوان یک مرد بیمار

5. Many policies specifically exclude rehabilitative or convalescent care.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از سیاست ها به طور خاص مراقبت های توان بخشی و درمان را مستثنی می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از سیاست ها به طور خاص مراقبت های توانبخشی یا مقدماتی را رد می کنند

6. Crawley should be out of the convalescent home shortly and he could carry her downstairs.
[ترجمه ترگمان]کر الی به زودی از نقاهت خارج می شود و او می تواند او را به طبقه پایین ببرد
[ترجمه گوگل]کراولی باید مدت کوتاهی از خانه احتیاج داشته باشد و بتواند طبقه پایین خود را حمل کند

7. I was told I should go to a convalescent home to complete my recovery.
[ترجمه ترگمان]به من گفتند که باید به دوران نقاهت بروم تا بهبودی کامل خود را تکمیل کنم
[ترجمه گوگل]به من گفته شد که برای بهبودی کامل به خانه احتیاج دارم

8. A small number of convalescent and recuperative holidays can be arranged.
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از روزه ای نقاهت و recuperative را میتوان ترتیب داد
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از تعطیلات جبران کننده و جبران کننده می تواند تنظیم شود

9. She also helped set up a convalescent home for patients from the East End after the cholera epidemic of 186
[ترجمه ترگمان]او همچنین به ایجاد بستری برای بیماران از شرق پس از شیوع وبا در سال ۱۸۶ کمک کرد
[ترجمه گوگل]او همچنین برای ایجاد بیمارستانی از بیمارستان East End پس از شیوع بیماری وبا از 186، کمک کرد

10. She had gone to a convalescent home in Bournemouth.
[ترجمه ترگمان]او به دوران نقاهت در Bournemouth رفته بود
[ترجمه گوگل]او در بورنموث به خانه شفاخانه رفته بود

11. After a long time in the convalescent home, Johnson is once again a healthy man.
[ترجمه ترگمان]جانسون پس از مدتی طولانی در خانه نقاهت، یک بار دیگر یک مرد سالم است
[ترجمه گوگل]پس از مدت طولانی در خانه احیا کننده، جانسون یک مرد سالم است

12. Neither is Zarathustra indignant at a convalescent who looketh tenderly on his delusions, and at midnight stealeth round the grave of his God; but sickness and a sick frame remain even in his tears.
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از a که نسبت به delusions نسبت به delusions احساس همدردی می کند، و در نیمه نیمه شب دور قبر خداست، اما ناخوشی و حالت تهوع حتی در اشک های او باقی نخواهد ماند
[ترجمه گوگل]Zarathustra در حال احیا کننده ای نیست که زشت و بی رحم است و در نیمه شب قبر خدای خود را سرزنش می کند اما بیماری و یک سیستم بیمار حتی در اشک های او باقی می ماند

13. In a convalescent home in Chicago, a brain - dead Don Self stares out the window and drools.
[ترجمه ترگمان]در یک خانه که در حال بهبودی در شیکاگو است، یک فرد مرده مغزی از پنجره به بیرون خیره می شود
[ترجمه گوگل]در خانه ای که در شیکاگو زندگی می کند، دون جان خودش مرده است و از پنجره خارج می شود

14. Ginseng is the usual gift for a convalescent.
[ترجمه ترگمان]این هدیه برای یک دوران نقاهت است
[ترجمه گوگل]جینسنگ هدیه معمولی برای مقدماتی است

two convalescent children

دو کودک که دوران نقاهت را می‌گذرانند


a convalescent diet

رژیم غذایی دوران نقاهت


پیشنهاد کاربران

بهبود دهنده


کلمات دیگر: