کلمه جو
صفحه اصلی

bigmouth


(خودمانی) آدم پرحرف و کوته بین، حرف مفت زن، (حرف) پس گو، دهن لق، دهنلق the boy's big mouth could get them all in trouble دهان لق آن پسر ممکن بود همهشان را گرفتار کند

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) آدم پرحرف و کوته‌بین، حرف مفت‌زن، (حرف) پس‌گو، دهن‌لق


bigmouth


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: any of several fishes with unusually large mouths.

• chatterer, talkative person, person who talks too much
someone who talks a lot, someone who reveals secrets
if you say that someone is a big mouth or that they have a big mouth, you mean that they tell people things that should have been kept secret; an informal expression, used showing disapproval.

مترادف و متضاد

a loudmouth


Synonyms: bag of wind, big talker, blowhard, blusterer, boaster, brag, braggart, bragger, bull artist, bull-thrower, gasbag, gossiper, grandstander, know-it-all, show-off, swelled head, trumpeter, windbag


جملات نمونه

1. Don't tell him any secret—he's got a big mouth.
[ترجمه زهرا] به اون رازی رو نگو. اون دهن لقه
[ترجمه ترگمان]- چیزی به اون نگو - اون دهن گشادی داره
[ترجمه گوگل]او را به هیچ وجه مخفی نکنید - او یک دهان بزرگ دارد

2. Why don't you shut your big mouth?
[ترجمه ترگمان]چرا دهنتو نمی بندی؟
[ترجمه گوگل]چرا دهان بزرگ خود را بسته نیستید؟

3. He is/has such a big mouth.
[ترجمه ترگمان]او چنین دهانی بزرگ دارد
[ترجمه گوگل]او / دارای چنین دهان بزرگ است

4. You've got a big mouth.
[ترجمه ترگمان]تو دهن بزرگی داری
[ترجمه گوگل]تو دنیای بزرگ رو گرفتی

5. I'm sorry. I shouldn't have opened my big mouth.
[ترجمه ترگمان]متاسفم نباید دهانم را باز می کردم
[ترجمه گوگل]متاسفم نباید دهان بزرگ من را باز کرد

6. Shut up, big mouth.
[ترجمه ترگمان] خفه شو، دهن گنده
[ترجمه گوگل]خاموش، دهان بزرگ

7. He went and opened his big mouth and told them the whole story.
[ترجمه ترگمان]او رفت و دهان بزرگش را باز کرد و همه ماجرا را برای آن ها تعریف کرد
[ترجمه گوگل]او رفت و دهان بزرگ خود را باز کرد و تمام داستان را به آنها گفت

8. To her sisters, she is simply a big mouth.
[ترجمه ترگمان]برای خواهرهایش، او فقط یک دهان بزرگ است
[ترجمه گوگل]به خواهران او، او به سادگی دهان بزرگ است

9. Drawn face, brown hair, big mouth, freckles.
[ترجمه ترگمان]صورت و موهای قهوه ای، دهان بزرگ، کک مکی
[ترجمه گوگل]موهای صورت، موهای قهوه ای، دهان بزرگ، کرم ها

10. But I kept my big mouth shut.
[ترجمه ترگمان]اما دهانم را بسته نگه داشتم
[ترجمه گوگل]اما دهان بزرگم را بست

11. And to have a big mouth to project.
[ترجمه ترگمان]و داشتن یک دهان بزرگ برای پروژه
[ترجمه گوگل]و برای داشتن یک دهان بزرگ برای پروژه

12. Hippo: (open the big mouth and burst out laughing ) You do fancy yourself as a star. You opine you'd be Yang Shu with a stripe T-shirt!
[ترجمه ترگمان]هیپو هوپ! تو خودت رو مثل یه ستاره می بینی به نظر تو یانگ شو با یه تی شرت راه راه
[ترجمه گوگل]هیپو (دهان بزرگ را باز کنید و از خنده خشمگین شوید) شما خود را به عنوان یک ستاره فانتزی می دانید شما می گویید یانگ شو با یک تی شرت نوار است!

13. Small spadger of crow of big mouth of marine world, color, dot what be a problem with the animal is such colour profusion, ligneous lavatory board, do you like?
[ترجمه ترگمان]spadger کوچک از کلاغ سیاه دنیای دریایی، رنگ، نقطه ای که با حیوان مشکل داشته باشد، مانند تخته lavatory است، آیا شما دوست دارید؟
[ترجمه گوگل]کوچک اسپادگر کلاغ دهان بزرگ دنیای دریایی، رنگ، نقطه چه مشکلاتی با حیوانات دارد، از جمله غنای رنگی، صندلی توالت مجلل، آیا دوست دارید؟

14. I have a big mouth to bite a wonder, just how no smell?
[ترجمه ترگمان]من یک دهان بزرگ دارم که یک جای تعجب را گاز بگیرم، فقط چه بویی حس نمی کنم؟
[ترجمه گوگل]من یک دهان بزرگ دارم تا عجله نکنم، بوی چطور؟

The boy's big mouth could get them all in trouble.

دهان لق آن پسر ممکن بود همه‌شان را گرفتار کند.


پیشنهاد کاربران

این کلمه یک اصطلاح کاربردی هستش به معنی ــــــ دهن لق ــــــــ

دهن لق

Be careful. Don't tell your friend Abigail anything. She is a total Big mouth
به رفیقت ابیگیل هیچی نگو. اون یه دهن لق تمام عیاره
پس BiG mOuTh میشه دهن لق


کلمات دیگر: