کلمه جو
صفحه اصلی

unquestioned


مورد بازپرسی قرار نگرفته، استنتاق نشده، بررسی نشده، بحث نشده

انگلیسی به فارسی

مورد بازپرسی قرار نگرفته، استنتاق نشده


بررسی نشده


پذیرفته، بحث نشده


بدون شک


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: accepted as true, justified, or valid without consideration of any other possibility; authoritative, undisputed, or undoubted.

- The leader's authority had previously been unquestioned.
[ترجمه ترگمان] قدرت رهبر قبلا بلامنازع بود
[ترجمه گوگل] اقتدار رهبر قبلا بدون شک بوده است
- The son of a renowned artist, the young man had unquestioned talent.
[ترجمه ترگمان] پسر یک هنرمند مشهور استعداد بی چون و چرا داشت
[ترجمه گوگل] پسر یک هنرمند معروف، مرد جوان استعداد بی حد و حصر داشت
- The hobo's unquestioned guilt in the death of the child led townspeople to commit his murder.
[ترجمه ترگمان] گناه بی چون و چرا آن کودک مردم شهر را به قتل رسانده بود
[ترجمه گوگل] گناه بی قید و شرط هبو در مرگ فرزند شهروندان را به قتل رساند

(2) تعریف: not interrogated or inquired of.

- The unquestioned suspect was released once the police confirmed his alibi.
[ترجمه ترگمان] مظنون خارجی زمانی آزاد شد که پلیس عذرش رو تایید کرد
[ترجمه گوگل] مظنون بدون قید و شرط پس از اینکه پلیس آلیبیان خود را تایید کرد آزاد شد

• not questioned; not inquired into; undisputed
something that is unquestioned is accepted by everyone, without anyone doubting or disagreeing.

جملات نمونه

1. Her greatness as a writer is unquestioned.
[ترجمه ترگمان]بزرگی او به عنوان یک نویسنده بی چون و چرا است
[ترجمه گوگل]عظمت او به عنوان یک نویسنده بدون شک

2. The play was an immediate and unquestioned success in London.
[ترجمه ترگمان]این نمایش یک موفقیت فوری و بی چون و چرا در لندن بود
[ترجمه گوگل]این بازی یک موفقیت فوری و بدون شک در لندن بود

3. Alexander is a man of unquestioned moral rectitude.
[ترجمه ترگمان]آلکساندر مردی است با استحکام اخلاقی بی چون و چرا
[ترجمه گوگل]اسکندر مردی است که از توانایی های اخلاقی نامطلوب برخوردار است

4. His commitment has been unquestioned.
[ترجمه ترگمان]تعهد او بی چون و چرا بوده است
[ترجمه گوگل]تعهد او بدون شک بوده است

5. Royalty is regarded with unquestioned reverence.
[ترجمه ترگمان]سلطنت با احترام بی چون و چرا در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]Royalty با احترام بدون شک مورد توجه قرار گرفته است

6. An austere man of unquestioned moral rectitude, Nava inspired deep devotion in those who worked for him.
[ترجمه ترگمان]او مردی سختگیر و درستکار بود و در کسانی که برای او کار می کردند وفاداری عمیقی برمی انگیخت
[ترجمه گوگل]مردی باهوش با اعتماد به نفس بی قید و شرط، نوا، از کسانی که برای او کار می کردند، الهام بخش عمیق بود

7. The whole approach is based on unquestioned assumptions.
[ترجمه ترگمان]کل این رویکرد مبتنی بر مفروضات بلامنازع است
[ترجمه گوگل]کل رویکرد مبتنی بر مفروضات غیرقابل انکار است

8. Stalin was the unquestioned ruler of the Soviet Union from the late 1920s until his death in 195
[ترجمه ترگمان]استالین حاکم بی چون و چرای شوروی از اواخر دهه ۱۹۲۰ تا مرگش در ۱۹۵ سالگی بود
[ترجمه گوگل]استالین حاکم بدون شک از اتحاد جماهیر شوروی از اواخر دهه 1920 تا زمان مرگش در 195 سال بود

9. Her authority is unquestioned.
[ترجمه ترگمان]قدرت او بی چون و چرا است
[ترجمه گوگل]قدرت او بدون شک است

10. Many find their child-free existence supported or unquestioned.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها وجود آزادانه فرزند خود را یا بی چون و چرا پیدا می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از موجودات بدون فرزند خود را حمایت و یا بدون شک

11. De jure censorship is an unquestioned evil in itself.
[ترجمه ترگمان]سانسور به خودی خود یک شیطان بی چون و چرا است
[ترجمه گوگل]سجوریه de jure شکی نیست که به خودی خود درگیر است

12. The meanings and typifications of institutions are unquestioned in the course of everyday life for the people who use them.
[ترجمه ترگمان]در جریان زندگی روزمره مردم که از آن ها استفاده می کنند، معانی و typifications موسسات بلامنازع هستند
[ترجمه گوگل]معانی و ویژگی های مؤسسات در طول زندگی روزمره مردم که از آنها استفاده می کنند، بی اعتبار است

13. Nevertheless, there is an unquestioned assumption that the pupils selected would have no difficulty in following a grammar-school course.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، یک فرضیه بی چون و چرا وجود دارد که دانش آموزانی که انتخاب شده اند، در پیروی از درس دستور زبان، هیچ مشکلی ندارند
[ترجمه گوگل]با این وجود، فرضیه بی قید و شرط وجود دارد که انتخاب دانش آموزان در پیروی یک دوره گرامری دشوار نیست

14. His courage remains unquestioned.
[ترجمه ترگمان]شهامت او بی چون و چرا باقی است
[ترجمه گوگل]شجاعت او باقی می ماند بدون شک

پیشنهاد کاربران

قطعی

محرز، حتمی، بی تردید، غیرقابل تردید، تردیدناپذیر

بی چون و چرا

وحی مُنزَل گونه


کلمات دیگر: