خلاقانه
uncreative
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of creative.
• متضاد: creative
• مشابه: pedestrian
• متضاد: creative
• مشابه: pedestrian
• not creative, unimaginative, unoriginal
جملات نمونه
1. They are as traditional, narrow-minded and uncreative in their approach to educational debate as the Government.
[ترجمه ترگمان]آن ها به اندازه دولت سنتی، کوته فکر و uncreative هستند
[ترجمه گوگل]آنها در رویکرد خود به بحث های آموزشی به عنوان دولت به عنوان سنتی، بیتوجه و غیرقابل انکار هستند
[ترجمه گوگل]آنها در رویکرد خود به بحث های آموزشی به عنوان دولت به عنوان سنتی، بیتوجه و غیرقابل انکار هستند
2. Intellectuals were dismissed as uncreative and unproductive.
[ترجمه ترگمان]روشنفکران به عنوان \"uncreative\" و \"بی ثمر\" اخراج شدند
[ترجمه گوگل]روشنفکران به عنوان غیرقابل اجتناب و بی پروایی رد شدند
[ترجمه گوگل]روشنفکران به عنوان غیرقابل اجتناب و بی پروایی رد شدند
3. Some people think that an uncreative individual can not properly be regarded as intelligent, and others strongly disagree.
[ترجمه ترگمان]برخی از افراد فکر می کنند که یک فرد uncreative نمی تواند به درستی به عنوان هوشمند در نظر گرفته شود، و دیگران به شدت مخالف هستند
[ترجمه گوگل]بعضی افراد فکر می کنند که فرد غیرقابل انکار به درستی نمی تواند به عنوان هوشمند شناخته شود، و دیگران به شدت مخالف هستند
[ترجمه گوگل]بعضی افراد فکر می کنند که فرد غیرقابل انکار به درستی نمی تواند به عنوان هوشمند شناخته شود، و دیگران به شدت مخالف هستند
4. He considers mimesis as copy of reality and uncreative, maintains the introversion of the literature, and stands for the lyric of the inner world.
[ترجمه ترگمان]او mimesis را به عنوان کپی از واقعیت و uncreative در نظر می گیرد، درون گرایی ادبیات را حفظ می کند، و نماد غنایی دنیای درونی است
[ترجمه گوگل]او مینهسس را به عنوان کپی از واقعیت و ناسازگاری در نظر می گیرد، درونوندی ادبیات را حفظ می کند، و برای شعر جهان درونی است
[ترجمه گوگل]او مینهسس را به عنوان کپی از واقعیت و ناسازگاری در نظر می گیرد، درونوندی ادبیات را حفظ می کند، و برای شعر جهان درونی است
5. This repetitive and uncreative task bored her, so she decided to start her own business.
[ترجمه ترگمان]این کار تکراری و خسته کننده او را خسته کرد، بنابراین تصمیم گرفت کار خودش را شروع کند
[ترجمه گوگل]این کار تکراری و غیرقابل تحمل او را خسته کرده بود، بنابراین تصمیم گرفت تا کسب و کار خود را شروع کند
[ترجمه گوگل]این کار تکراری و غیرقابل تحمل او را خسته کرده بود، بنابراین تصمیم گرفت تا کسب و کار خود را شروع کند
6. His works show an uncreative imagination.
[ترجمه ترگمان]آثار او تخیل قوی تری را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]آثار او تخیل بی نظیری را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]آثار او تخیل بی نظیری را نشان می دهد
7. The mob psychology is uncreative; it lives a life of drag, it knows no dance, no song, no joy; it is mechanical.
[ترجمه ترگمان]روانشناسی جمعی uncreative است؛ زندگی را می کشد، نه رقص، نه آواز، نه شادی، بلکه مکانیکی است
[ترجمه گوگل]روانشناسی توپی غیرممکن است زندگی یک کشیدن را زندگی می کند، بدون رقص، هیچ آهنگ، هیچ شادی نمی داند؛ مکانیکی است
[ترجمه گوگل]روانشناسی توپی غیرممکن است زندگی یک کشیدن را زندگی می کند، بدون رقص، هیچ آهنگ، هیچ شادی نمی داند؛ مکانیکی است
8. As for the Jiangxi poetry school's invariable and uncreative imitation of the previous poetry, Yuan bowen voiced his fierce criticism for their lack of courage to face the reality.
[ترجمه ترگمان]یوان bowen در مورد مکتب شعر Jiangxi به تقلید از شعر گذشته انتقاد شدید خود را به خاطر فقدان شهامت برای مواجهه با واقعیت ابراز کرد
[ترجمه گوگل]با توجه به تقلید بی نظیر و غیرمعمول مدرسه شعر جیانگشی در شعر قبلی، یوان با انتقاد شدید خود به خاطر فقدان شجاعت برای مقابله با واقعیت ابراز کرد
[ترجمه گوگل]با توجه به تقلید بی نظیر و غیرمعمول مدرسه شعر جیانگشی در شعر قبلی، یوان با انتقاد شدید خود به خاطر فقدان شجاعت برای مقابله با واقعیت ابراز کرد
9. They make the same mistakes, so uncreative.
[ترجمه ترگمان] اونا اشتباه ات مشابهی رو مرتکب میشن، پس بدون uncreative
[ترجمه گوگل]آنها همان اشتباهات را مرتکب می شوند، بنابراین غیرقابل انکار است
[ترجمه گوگل]آنها همان اشتباهات را مرتکب می شوند، بنابراین غیرقابل انکار است
10. At the start of the novel Julia sees philology as a lifeless and uncreative pursuit.
[ترجمه ترگمان]در آغاز رمان، جولیا زبان شناسی را به عنوان یک تعقیب جانی و uncreative می بیند
[ترجمه گوگل]در ابتدای رمان، جولیا فیلولوژی را به عنوان یک پیگیری بی نظیر و غیرقابل انکار می بیند
[ترجمه گوگل]در ابتدای رمان، جولیا فیلولوژی را به عنوان یک پیگیری بی نظیر و غیرقابل انکار می بیند
11. In this secondary category falls financial control - seen by many as boring,(Sentence dictionary) bureaucratic and uncreative.
[ترجمه ترگمان]در این مقوله ثانویه کنترل مالی قرار می گیرد - که توسط بسیاری به عنوان کسل کننده، (فرهنگ لغت نامه)و uncreative دیده می شود
[ترجمه گوگل]در این رده ثانویه، کنترل مالی می شود - بسیاری از آنها به عنوان خسته کننده، (فرهنگ لغت حکم)، بوروکراتیک و غیرقابل انکار هستند
[ترجمه گوگل]در این رده ثانویه، کنترل مالی می شود - بسیاری از آنها به عنوان خسته کننده، (فرهنگ لغت حکم)، بوروکراتیک و غیرقابل انکار هستند
12. The temporary arts are in no lack of imagination, because the temporary artists despise the crusted and uncreative works.
[ترجمه ترگمان]هنرهای موقت فاقد قدرت تخیل هستند، زیرا هنرمندان موقت آثار crusted و آثار uncreative را تحقیر می کنند
[ترجمه گوگل]هنرهای مدرن فاقد تخیل هستند، چرا که هنرمندان موقت، کارهای خرد و ناپسند را تحقیر می کنند
[ترجمه گوگل]هنرهای مدرن فاقد تخیل هستند، چرا که هنرمندان موقت، کارهای خرد و ناپسند را تحقیر می کنند
13. If you define the problem too narrowly, your possible solutions may be very limited and uncreative.
[ترجمه ترگمان]اگر مساله را بیش از حد به دقت تعریف کنید، ممکن است راه حل های احتمالی شما بسیار محدود و محدود باشند
[ترجمه گوگل]اگر مشکل را با دقت مشخص کنید، راه حل های ممکن ممکن است بسیار محدود و غیرقابل پیش بینی باشد
[ترجمه گوگل]اگر مشکل را با دقت مشخص کنید، راه حل های ممکن ممکن است بسیار محدود و غیرقابل پیش بینی باشد
14. This restlessness and for adventure is, for the most, and illusory, because it is uncreative.
[ترجمه ترگمان]این بیقراری و ماجراجویی، برای the و موهوم است، چون it است
[ترجمه گوگل]این بیثباتی و برای ماجراجویی، برای بیشتر و خیالی، به دلیل آن غیرقابل انکار است
[ترجمه گوگل]این بیثباتی و برای ماجراجویی، برای بیشتر و خیالی، به دلیل آن غیرقابل انکار است
15. They want to rigidly follow rules to get things "right," and this often means they're terribly uncreative, because creativity involves making mistakes, Dr. Szymanski says.
[ترجمه ترگمان]دکتر Szymanski می گوید که آن ها می خواهند به طور کامل از قوانین پیروی کنند تا کارها را درست کنند، و این اغلب به این معنی است که آن ها به شدت عصبانی هستند، زیرا خلاقیت شامل ایجاد اشتباه می شود
[ترجمه گوگل]آنها می خواهند به سختی قوانین را دنبال کنند تا همه چیز درست شود، و این بدان معنی است که آنها به شدت غیرقابل پیش بینی هستند، زیرا خلاقیت شامل اشتباه است دکتر Szymanski می گوید
[ترجمه گوگل]آنها می خواهند به سختی قوانین را دنبال کنند تا همه چیز درست شود، و این بدان معنی است که آنها به شدت غیرقابل پیش بینی هستند، زیرا خلاقیت شامل اشتباه است دکتر Szymanski می گوید
پیشنهاد کاربران
غیرمبتکرانه
غیر خلاق
کلمات دیگر: