(در هواپیمای مسافربری) مهماندار
flight attendant
(در هواپیمای مسافربری) مهماندار
انگلیسی به فارسی
(در هواپیمای مسافربری) مهماندار
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: an airline employee who tends to the needs of passengers during a flight; steward or stewardess.
• steward, stewardess, airline employee who tends to passengers' needs during a flight
مترادف و متضاد
airline host or hostess
Synonyms: airline steward, airline stewardess, cabin attendant, cabin crew, hostess, purser, skycap, stew, steward, stewardess
جملات نمونه
1. The flight attendant welcomed us aboard.
[ترجمه Z] مهماندار تودر هواپیما از ما استقبال کرد
[ترجمه الینا هاتفی] مهماندار هواپیما در هواپیما به ما خوش امد گفت
[ترجمه ارین] مهماندار هواپیما از ما استقبال و خوش امد گویی کرد
[ترجمه ترگمان]مهماندار هواپیما از ما استقبال کرد[ترجمه گوگل]خدمتکار ما از روی صندلی ما استقبال کرد
2. Every thirty minutes or so the flight attendant would wheel the drinks trolley down the aisle.
[ترجمه ترگمان]هر سی دقیقه یک بار، مهماندار هواپیما چرخ دستی نوشیدنی ها را پایین می آورد
[ترجمه گوگل]هر سی دقیقه یا بیشتر، هواپیما در حال حرکت است
[ترجمه گوگل]هر سی دقیقه یا بیشتر، هواپیما در حال حرکت است
3. On the plane, the flight attendant brings you a towelette after your meal.
[ترجمه ترگمان]، توی هواپیما، مهماندار هواپیما برات یه دستمال میاره
[ترجمه گوگل]در هواپیما، پرواز کننده شما را بعد از غذا به شما می دهد
[ترجمه گوگل]در هواپیما، پرواز کننده شما را بعد از غذا به شما می دهد
4. He is a flight attendant with Alitalia.
[ترجمه ترگمان] اون یه مهماندار هواپیما با \"Alitalia\" - ه
[ترجمه گوگل]او یک پرواز همراه با Alitalia است
[ترجمه گوگل]او یک پرواز همراه با Alitalia است
5. A flight attendant was thrown to the floor, breaking her ankle.
[ترجمه ترگمان]مهماندار هواپیما روی زمین افتاده بود و قوزک پایش را می شکست
[ترجمه گوگل]یک پرواز کننده به کف پرتاب شد، مچ پا را شکست
[ترجمه گوگل]یک پرواز کننده به کف پرتاب شد، مچ پا را شکست
6. I once asked a flight attendant about this.
[ترجمه ترگمان] یه بار از مهماندار هواپیما پرسیدم
[ترجمه گوگل]من یک بار از پرسنل پرواز در مورد این پرسیدم
[ترجمه گوگل]من یک بار از پرسنل پرواز در مورد این پرسیدم
7. Kim, 3 is a flight attendant for Delta Air Lines.
[ترجمه ترگمان]کیم، ۳ یک مهماندار هواپیما برای خطوط هوایی دلتا است
[ترجمه گوگل]کیم 3، پرواز کننده خطوط هوایی دلتا است
[ترجمه گوگل]کیم 3، پرواز کننده خطوط هوایی دلتا است
8. In 1956 he married Joy Turney, a flight attendant.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۵۶ با جوی Turney، یکی از خدمه پرواز ازدواج کرد
[ترجمه گوگل]در سال 1956، جوی ترنی، یک پرواز کننده، ازدواج کرد
[ترجمه گوگل]در سال 1956، جوی ترنی، یک پرواز کننده، ازدواج کرد
9. Inderrieden, a retired flight attendant, says she tries not to be paranoid.
[ترجمه ترگمان]Inderrieden، یک مهماندار هواپیما بازنشسته میگه که اون سعی میکنه که توهم نداشته باشه
[ترجمه گوگل]Inderrieden، یک هواپیمای بازنشسته، می گوید که او سعی می کند که نتواند پارانویا باشد
[ترجمه گوگل]Inderrieden، یک هواپیمای بازنشسته، می گوید که او سعی می کند که نتواند پارانویا باشد
10. She should have been either a flight attendant or a Greyhound bus driver.
[ترجمه ترگمان]او باید یکی از خدمه پرواز و یا راننده اتوبوس رانی بوده است
[ترجمه گوگل]او باید یا یک پرواز کننده باشد یا یک راننده اتوبوس گرین هواند باشد
[ترجمه گوگل]او باید یا یک پرواز کننده باشد یا یک راننده اتوبوس گرین هواند باشد
11. My work as a flight attendant also proved valuable.
[ترجمه ترگمان]کار من به عنوان مهماندار هواپیما هم با ارزش بود
[ترجمه گوگل]کار من به عنوان یک پرواز کننده نیز ارزشمند است
[ترجمه گوگل]کار من به عنوان یک پرواز کننده نیز ارزشمند است
12. The local flight attendant union, I told her.
[ترجمه ترگمان]به او گفتم: به عنوان همراه مهماندار هواپیما
[ترجمه گوگل]من به او گفتم اتحادیه پروازی محلی
[ترجمه گوگل]من به او گفتم اتحادیه پروازی محلی
13. Flight attendant Lauren Holly takes the controls on a jumbo jet after a prisoner escapes and eliminates the crew.
[ترجمه ترگمان]مهماندار پرواز، لارن هالی، پس از فرار یک زندانی فرار کرده و خدمه را از بین می برد
[ترجمه گوگل]لورن هالی، پرواز کننده پس از اینکه یک زندانی فرار کرد و خدمه را از بین می برد، کنترل های یک جت جومفا را می گیرد
[ترجمه گوگل]لورن هالی، پرواز کننده پس از اینکه یک زندانی فرار کرد و خدمه را از بین می برد، کنترل های یک جت جومفا را می گیرد
14. Apparently, the flight attendant was too busy to respond immediately to the finger-snapping demands of the princess for more drinks.
[ترجمه ترگمان]ظاهرا مهماندار هواپیما خیلی سرش شلوغ بود که فورا جواب او را بدهد - از شاهزاده خانم برای نوشیدنی بیشتر استفاده کرد
[ترجمه گوگل]ظاهرا، ستاد پرواز بیش از حد مشغول بود تا بلافاصله به خواسته های انگشت شستشو شاهزاده خانم برای نوشیدنی های بیشتر پاسخ دهد
[ترجمه گوگل]ظاهرا، ستاد پرواز بیش از حد مشغول بود تا بلافاصله به خواسته های انگشت شستشو شاهزاده خانم برای نوشیدنی های بیشتر پاسخ دهد
15. He assaulted a female flight attendant who refused to serve him more drinks.
[ترجمه ترگمان]او به یکی از خدمه پرواز زن که از خدمت به وی بیشتر امتناع کرده بود، حمله کرد
[ترجمه گوگل]او به یک مأمور پلیس حمله کرد که حاضر به نوشیدن نوشیدنی او نبود
[ترجمه گوگل]او به یک مأمور پلیس حمله کرد که حاضر به نوشیدن نوشیدنی او نبود
پیشنهاد کاربران
مهمان دار در هواپیما و در قطار
خدمه پرواز
مهماندار
مهماندار قطارو هواپیما
مهماندار هواپیما
کمک خلبان
خدمتکار هواپیما
استخدام خطوط هوایی
نوکری در هواپیما
فقط مهماندار هواپیما چون کلمه flight از fly میاد که به معنی پروازه
کلمه flight از fly می اید برای همین مهماندار هواپیما می شود
مهماندار هواپیما یا قطار
رشته من مهنانداری هواپیما هس و مهماندار هواپیما هم
flight attendant میشه و هم Sturgess.
flight attendant میشه و هم Sturgess.
مهماندار هواپیما و یا پیش خدمت هواپیما
کلمات دیگر: