باعزم ثابت، با ثبات، عزم، از روی تصمیم
resolutely
باعزم ثابت، با ثبات، عزم، از روی تصمیم
انگلیسی به فارسی
قطعا
انگلیسی به انگلیسی
• steadfastly, firmly; determinedly, intently
جملات نمونه
1. He resolutely hacked off the cable and the sail slipped down.
[ترجمه ترگمان]با عزمی راسخ کابل را خاموش کرد و بادبان لغزید
[ترجمه گوگل]او قطعا کابل را هک کرد و بادبان پایین رفت
[ترجمه گوگل]او قطعا کابل را هک کرد و بادبان پایین رفت
2. The United States remains resolutely opposed to this.
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده با عزمی راسخ با این مساله مخالف است
[ترجمه گوگل]ایالات متحده همچنان با جدیت مخالف است
[ترجمه گوگل]ایالات متحده همچنان با جدیت مخالف است
3. He redeemed his honour by resigning resolutely.
[ترجمه ترگمان]با عزمی جزم از استعفای خود استعفا داد
[ترجمه گوگل]او با استقرار قاطعانه استعفا داد
[ترجمه گوگل]او با استقرار قاطعانه استعفا داد
4. They remain resolutely opposed to the idea.
[ترجمه ترگمان]آن ها با عزمی راسخ با این ایده مخالف هستند
[ترجمه گوگل]آنها با قاطعیت با این ایده مخالف هستند
[ترجمه گوگل]آنها با قاطعیت با این ایده مخالف هستند
5. Mr Clarke has shown himself to be resolutely opposed to compromise.
[ترجمه ترگمان]آقای کلارک به خود نشان داده است که با عزمی راسخ با سازش مخالفت می کند
[ترجمه گوگل]آقای کلارک نشان داده است که به شدت مخالف مصالحه است
[ترجمه گوگل]آقای کلارک نشان داده است که به شدت مخالف مصالحه است
6. She resolutely refused to learn about computers.
[ترجمه ترگمان]او با عزمی راسخ از یادگیری در مورد کامپیوترها امتناع کرد
[ترجمه گوگل]او قطعا از یادگیری در مورد رایانه ها اجتناب کرد
[ترجمه گوگل]او قطعا از یادگیری در مورد رایانه ها اجتناب کرد
7. She simply made a decision and resolutely stuck to it.
[ترجمه ترگمان]او فقط تصمیمی گرفت و با عزم جزم به آن چسبید
[ترجمه گوگل]او به سادگی تصمیم گرفت و به شدت به آن دل بسته بود
[ترجمه گوگل]او به سادگی تصمیم گرفت و به شدت به آن دل بسته بود
8. He resolutely adhered to what he had said at the meeting.
[ترجمه ترگمان]مصمم شد آنچه را که در جلسه گفته بود به او بگوید
[ترجمه گوگل]او قاطعانه به آنچه که در جلسه گفته بود پیوست
[ترجمه گوگل]او قاطعانه به آنچه که در جلسه گفته بود پیوست
9. The mood here is resolutely up.
[ترجمه ترگمان]حال و هوای اینجا مصمم است
[ترجمه گوگل]خلق و خوی این طور است
[ترجمه گوگل]خلق و خوی این طور است
10. He resolutely refused their bribe.
[ترجمه ترگمان]او با عزمی راسخ رشوه خود را رد کرد
[ترجمه گوگل]او قطعا رشوه خود را رد کرد
[ترجمه گوگل]او قطعا رشوه خود را رد کرد
11. He grumbles at his lot instead of resolutely facing his difficulties.
[ترجمه ترگمان]به جای آن که با عزم جزم با مشکلات روبه رو شود، به او می گوید: نه
[ترجمه گوگل]او در عوض به شدت با مشکلات خود مواجه می شود
[ترجمه گوگل]او در عوض به شدت با مشکلات خود مواجه می شود
12. He resolutely refused to speak English unless forced to.
[ترجمه ترگمان]با عزمی راسخ از حرف زدن به زبان انگلیسی خودداری کرد مگر آنکه مجبور به صحبت شود
[ترجمه گوگل]او قطعا از صحبت کردن با زبان انگلیسی اجتناب کرد مگر آنکه مجبور به انجام آن شود
[ترجمه گوگل]او قطعا از صحبت کردن با زبان انگلیسی اجتناب کرد مگر آنکه مجبور به انجام آن شود
13. Mia resolutely refused to talk about her illness.
[ترجمه ترگمان]میا مصمم از صحبت در مورد بیماری او امتناع کرد
[ترجمه گوگل]میا قطعا حاضر به صحبت در مورد بیماری او نیست
[ترجمه گوگل]میا قطعا حاضر به صحبت در مورد بیماری او نیست
14. She resolutely refuses to talk about it.
[ترجمه ترگمان]با عزمی راسخ در این مورد حرف نمی زند
[ترجمه گوگل]او قطعا از صحبت در مورد آن رد می کند
[ترجمه گوگل]او قطعا از صحبت در مورد آن رد می کند
15. He has turned a resolutely deaf ear to American demands for action.
[ترجمه ترگمان]او یک گوش محکم و جدی به خواسته های آمریکا برای عمل تبدیل کرده است
[ترجمه گوگل]او به درخواست های آمریکا برای اقدام اقدام کرده است
[ترجمه گوگل]او به درخواست های آمریکا برای اقدام اقدام کرده است
پیشنهاد کاربران
با عزمی راسخ
با قاطعت، با قاطعیت تمام
قاطعانه
کلمات دیگر: