ممنوع، بازداشتن از، تبعید کردن، تحریم کردن، نهی کردن، بد دانستن
proscribed
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• forbidden, prohibited; banished, excommunicated; against the law, illegal
جملات نمونه
1. In some cultures surgery is proscribed.
[ترجمه ترگمان]در برخی از فرهنگ ها، جراحی ممنوع است
[ترجمه گوگل]در برخی از فرهنگها جراحی ممنوع است
[ترجمه گوگل]در برخی از فرهنگها جراحی ممنوع است
2. They are proscribed by federal law from owning guns.
[ترجمه ترگمان]اونا توسط قانون فدرال تبعید شدن
[ترجمه گوگل]آنها از قوانین فدرال از داشتن اسلحه ممنوع هستند
[ترجمه گوگل]آنها از قوانین فدرال از داشتن اسلحه ممنوع هستند
3. The sale of narcotics is proscribed by law.
[ترجمه ترگمان]فروش مواد مخدر به وسیله قانون ممنوع شده است
[ترجمه گوگل]فروش مواد مخدر توسط قانون ممنوع است
[ترجمه گوگل]فروش مواد مخدر توسط قانون ممنوع است
4. Ten groups in all were now specifically proscribed in Northern Ireland.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر ده گروه در ایرلند شمالی به طور خاص ممنوع اعلام شده اند
[ترجمه گوگل]در اواخر ده گروه در ایرلند شمالی به طور خاص ممنوع شد
[ترجمه گوگل]در اواخر ده گروه در ایرلند شمالی به طور خاص ممنوع شد
5. Many Shiite clergymen maintain that birth control is proscribed by Islam.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از روحانیون شیعه ثابت می کنند که کنترل تولد توسط اسلام ممنوع شده است
[ترجمه گوگل]بسیاری از روحانیون شیعه معتقدند که کنترل تولد اسلام ممنوع است
[ترجمه گوگل]بسیاری از روحانیون شیعه معتقدند که کنترل تولد اسلام ممنوع است
6. It should be remembered, however, that Gaelic was proscribed by the authorities for many years.
[ترجمه ترگمان]با این حال باید به خاطر آورد که گیلی برای سالیان دراز توسط مقامات تحریم شده بود
[ترجمه گوگل]با این حال باید یادآوری شود که سالهای زیادی توسط مقامات دولتی گیلکی ممنوع شده است
[ترجمه گوگل]با این حال باید یادآوری شود که سالهای زیادی توسط مقامات دولتی گیلکی ممنوع شده است
7. Proscribed as a member of illegal organizations, she served two gaol sentences in Mountjoy and Cork.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان عضوی از سازمان های غیر قانونی به دو زندان زندان در ماونتجوی و کورک خدمت کرد
[ترجمه گوگل]او به عنوان عضو سازمان های غیرقانونی اعلام شد، او دو جمله محرمانه را در Mountjoy و Cork خدمت کرد
[ترجمه گوگل]او به عنوان عضو سازمان های غیرقانونی اعلام شد، او دو جمله محرمانه را در Mountjoy و Cork خدمت کرد
8. She therefore proscribed all religious, philosophical, or psychological books for village libraries.
[ترجمه ترگمان]او به این ترتیب همه کتاب های مذهبی، فلسفی و روانشناسی را برای کتابخانه های روستا ممنوع کرد
[ترجمه گوگل]بنابراین، او کتابهای مذهبی، فلسفی یا روانشناسی کتابخانه های روستایی را ممنوع کرد
[ترجمه گوگل]بنابراین، او کتابهای مذهبی، فلسفی یا روانشناسی کتابخانه های روستایی را ممنوع کرد
9. So popular were the proscribed celebrations that it proved quite impossible to eradicate them completely.
[ترجمه ترگمان]لذا مردمی که در تبعید به سر می بردند ممنوع اعلام کردند که ریشه کن کردن آن ها کاملا غیرممکن است
[ترجمه گوگل]به همین دلیل محبوبیت جشن های ممنوعه که کاملا غیرممکن بود برای ریشه کن کردن آنها به طور کامل
[ترجمه گوگل]به همین دلیل محبوبیت جشن های ممنوعه که کاملا غیرممکن بود برای ریشه کن کردن آنها به طور کامل
10. Very few officers at the level proscribed have ever sought election as councillors.
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از افسران در سطح تبعید شده هرگز به عنوان اعضای شورا انتخاب نشده اند
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از افسران در سطح ممنوعه هرگز به دنبال انتخابات به عنوان مشاوران نیستند
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از افسران در سطح ممنوعه هرگز به دنبال انتخابات به عنوان مشاوران نیستند
11. Backyard barbecue grills could be proscribed.
[ترجمه ترگمان] barbecue Backyard \"از\" پسران \"ها می تونه تبعید شده باشه\"
[ترجمه گوگل]کوره های کبابی در حیاط خلوت ممنوع است
[ترجمه گوگل]کوره های کبابی در حیاط خلوت ممنوع است
12. That intolerable difference proscribed the word.
[ترجمه ترگمان]این تفاوت غیرقابل تحملی این کلمه را تبعید کرد
[ترجمه گوگل]این اختلاف غیر قابل تحمل کلمه را ممنوع کرد
[ترجمه گوگل]این اختلاف غیر قابل تحمل کلمه را ممنوع کرد
13. The doctor proscribed a new medicine for the pain in my joint.
[ترجمه ترگمان]پزشکی یک داروی جدید برای درد مفصل در مفصل من ریخت
[ترجمه گوگل]دکتر یک دارو جدید برای درد در مفصل من تعریف کرد
[ترجمه گوگل]دکتر یک دارو جدید برای درد در مفصل من تعریف کرد
14. In earlier days, the church proscribed dancing and cardplaying.
[ترجمه ترگمان]در روزه ای اول، کلیسا رقص و cardplaying ممنوع اعلام کرد
[ترجمه گوگل]در روزهای گذشته، کلیسا رقابت و cardplaying را ممنوع کرد
[ترجمه گوگل]در روزهای گذشته، کلیسا رقابت و cardplaying را ممنوع کرد
15. The condition of having been proscribed; outlawry.
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب که تبعید شده و outlawry شده بود
[ترجمه گوگل]شرایط بودن ممنوع است مجازات
[ترجمه گوگل]شرایط بودن ممنوع است مجازات
پیشنهاد کاربران
ممنوع، محدود
منع شده
کلمات دیگر: