کلمه جو
صفحه اصلی

cigar


معنی : سیگار برگ، سیگار
معانی دیگر : سیگار برگ (به سیگار معمولی می گویند: cigarette)

انگلیسی به فارسی

سیگار، سیگار برگ


سیگار برگ، سیگار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a slender, tight roll of cured tobacco leaves prepared for smoking.

- After dinner, the men would smoke cigars and drink brandy.
[ترجمه قانعی] بعد از شام ، به کشیدن سیگار برگ و نوشیدن برندی علاقه دارند.
[ترجمه ترگمان] بعد از شام، مردها سیگار می کشیدند و براندی می نوشیدند
[ترجمه گوگل] پس از شام، مردان سیگار می کشند و بنوشند

• large cylindrical roll of dried tobacco (for smoking)
cigars are rolls of dried tobacco leaves which people smoke.

مترادف و متضاد

سیگار برگ (اسم)
cigar

سیگار (اسم)
fag, cigar, cigarette

جملات نمونه

1. a cigar stub
ته سیگار برگ

2. a smooth cigar
یک سیگار برگ ملایم

3. he has a cigar vised in his teeth
یک سیگار برگ بین دندان هایش قرار دارد.

4. he chomped on his cigar
مرتبا ته سیگارش را می جوید.

5. The air was thick with cigar fumes.
[ترجمه قانعی] هوا از شدت دود و بوی سیگار ( تنباکو ) غیر قابل تنفس شده بود
[ترجمه ترگمان]هوا پر از دود سیگار بود
[ترجمه گوگل]هوا با دم سیگار ضخیم بود

6. He straddled before me,with a cigar in his hand.
[ترجمه قانعی] اون درست پشت سرمن با یک سیگار برگ تو دستاش طاق باز لم داده بود.
[ترجمه ترگمان]او در مقابل من نشست و سیگاری در دست داشت
[ترجمه گوگل]او پیش از من، با یک سیگار در دستش ایستاده بود

7. He snuffed out his cigar, and began to drink whisky.
[ترجمه قانعی] اون آقا بعد از اینکه سیگار کشیدنش رو به پایان رسوند، شروع به نوشیدن ویسکی کرد.
[ترجمه ترگمان]سیگارش را خاموش کرد و شروع به نوشیدن ویسکی کرد
[ترجمه گوگل]او سیگار کشید و از ویسکی نوشید

8. Papa flicked the ash from his cigar.
[ترجمه قانعی] پاپا خاکستر سیگارش رو تکوند.
[ترجمه ترگمان]پا پا خاکستر سیگارش را بیرون کشید
[ترجمه گوگل]پاپا خاکستر را از سیگار کشید

9. He paused and drew on his cigar.
[ترجمه قانعی] وی پس از مکث کوتاهی مجددا به کشیدن سیگار ادامه داد.
[ترجمه ترگمان]مکثی کرد و سیگارش را کشید
[ترجمه گوگل]او متوقف شد و بر روی سیگار برگش زد

10. The old man is sucking at a cigar.
[ترجمه قانعی] اون مرد مسن پک عمیقی به سیگارش می زند.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد سیگاری را می مکید
[ترجمه گوگل]پیرمرد مکیدن سیگار است

11. He sucked at his cigar and then agreed with what I said.
[ترجمه قانعی] وی درحالیکه پک عمیقی به سیگارش میزد ، موافقتش را با گفته هایم اعلام کرد.
[ترجمه ترگمان]سیگارش را می مکید و با چیزی که من گفتم موافق بود
[ترجمه گوگل]او سیگار کشید و سپس با آنچه که گفتم موافقت کرد

12. He reached into his breast pocket for his cigar case.
[ترجمه قانعی] وی به قصد یافتن قوطی سیگار برگش ، دستش را به سمت جیب جلوی پیراهنش برد.
[ترجمه ترگمان]کیف سیگارش را در جیب بغلش گذاشت
[ترجمه گوگل]او به جیب سینه خود در مورد جعبه سیگار خود رسیده است

13. He blew out a stream of cigar smoke.
[ترجمه قانعی] وی حجم زیادی از دود سیگارش را از دهان برون داد.
[ترجمه ترگمان]دود سیگار را فوت کرد
[ترجمه گوگل]او یک جریان سیگار کشف کرد

14. He laughed and took a puff on his cigar.
[ترجمه قانعی] او درحالیکه خنده ای برلب داشت ، کامی از سیگارش گرفت.
[ترجمه ترگمان]خندید و یک پک به سیگارش زد
[ترجمه گوگل]او خندید و سیگار کشیدنش را گرفت

15. He was sitting alone smoking a big cigar.
[ترجمه ترگمان]تنها نشسته بود و سیگار می کشید
[ترجمه گوگل]او تنها نشسته بود سیگار کشیدن بزرگ سیگار کشید


کلمات دیگر: