کلمه جو
صفحه اصلی

maintained

انگلیسی به فارسی

نگهداری، نگه داشتن، حفظ کردن، برقرار داشتن، ادامه دادن، ابقا کردن، حمایت کردن از، مدعی بودن، نگه داری کردن


انگلیسی به انگلیسی

• well kept, kept in good condition; repaired, made ready to be used, made ready for service; continued in use; kept in memory

جملات نمونه

1. warships maintained a steady rain of fire on the city
کشتی های جنگی به گلوله باران مداوم شهر پرداختند.

2. he stubbornly maintained his views
او با سرسختی روی عقاید خود ایستادگی کرد.

3. she has always maintained that his son is innocent
او همیشه بر این عقیده بوده است که پسرش بی گناه است.

4. two complete hospitals are maintained for the poor
دو بیمارستان کامل به مستمندان اختصاص داده شده است.

5. He maintained order by sheer force of personality.
[ترجمه ترگمان]او با نیروی محض شخصیت نظم را حفظ می کرد
[ترجمه گوگل]او نظم را با نیروی شخصیتی حفظ کرد

6. The two countries have always maintained close relations.
[ترجمه ترگمان]این دو کشور همیشه روابط نزدیکی را حفظ کرده اند
[ترجمه گوگل]دو کشور همواره روابط نزدیکی داشته اند

7. She maintained rigid control over her emotional and sexual life.
[ترجمه ترگمان]او کنترل سخت و سخت خود را بر زندگی عاطفی و جنسی اش حفظ کرد
[ترجمه گوگل]او کنترل سختی بر زندگی عاطفی و جنسی خود را حفظ کرد

8. This island is maintained as a sanctuary for endangered species.
[ترجمه ترگمان]این جزیره به عنوان پناهگاهی برای گونه های در معرض انقراض نگهداری می شود
[ترجمه گوگل]این جزیره به عنوان یک پناهگاه برای گونه های در معرض خطر نگهداری می شود

9. He maintained an attitude of high seriousness.
[ترجمه ترگمان]قیافه جدی و جدی به خود گرفت
[ترجمه گوگل]او نگرش جدی را حفظ کرد

10. He maintained that he learned everything he knew from his predecessor Kenneth Sisam.
[ترجمه ترگمان]او ثابت کرد که هر چیزی را که از کنت Sisam شنیده بود را یاد گرفته است
[ترجمه گوگل]او تأکید کرد که او همه چیز را که از پیشینیانش کنست سیزم می دانست، آموخت

11. We maintained a close liaison with the trade union.
[ترجمه ترگمان]ما رابطه نزدیکی با اتحادیه مبادله رو حفظ کردیم
[ترجمه گوگل]ما ارتباط نزدیکی با اتحادیه صنفی داشتیم

12. The car has always been properly maintained.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل همواره به درستی نگهداری می شده است
[ترجمه گوگل]ماشین همیشه به درستی نگهداری شده است

13. The married women of Shitamachi maintained the custom of blackening their teeth.
[ترجمه ترگمان]زن های شوهردار of رسم blackening را حفظ می کردند
[ترجمه گوگل]زنان متاهل Shitamachi سفارشی کردن دندان های سیاه را حفظ کردند

14. His aunt maintained him at the university.
[ترجمه ترگمان]عمه اش او را در دانشگاه حفظ کرده بود
[ترجمه گوگل]عمه او را در دانشگاه حفظ کرد

15. She maintained her equanimity throughout her long ordeal.
[ترجمه ترگمان]او آرامش خود را در طول این مدت طولانی تحمل کرده بود
[ترجمه گوگل]او در طول تمرین طولانی خود، همدردی خود را حفظ کرد

پیشنهاد کاربران

سرویس شده، چکاب شده

proper control can be maintained
کنترل مناسب تامین شود.

١ - نگه داشتن
٢ - حفظ کردن
٣ - حمایت کردن

معتقد بودن
ادعا کردن
باور داشتن


کلمات دیگر: