کلمه جو
صفحه اصلی

luxuriate


معنی : حاصلخیز شدن، شکوه یافتن، پرپشت شدن، وفور یافتن، پربرکت شدن، در تجمل زیستن، اب و تاب زیاد دادن
معانی دیگر : (به سرعت و انبوهی) رشد کردن، شکوفا شدن، رونق گرفتن، (با: in) لذت بردن (از)، کیف کردن، بهره مند شدن، برخوردار شدن، فراوان شدن، خوشگذران

انگلیسی به فارسی

پربرکت شدن، حاصلخیز شدن، پرپشت شدن، فراوان شدن،وفور یافتن، شکوه یافتن، آب وتاب زیاد دادن، درتجمل زیستن، خوشگذران


عاشق شدن، شکوه یافتن، پرپشت شدن، وفور یافتن، پربرکت شدن، حاصلخیز شدن، در تجمل زیستن، اب و تاب زیاد دادن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: luxuriates, luxuriating, luxuriated
مشتقات: luxuriation (n.)
(1) تعریف: to indulge oneself, as in a great pleasure or luxury.
مشابه: indulge, pleasure, wallow

(2) تعریف: to grow or spread rapidly and abundantly; thrive.
مشابه: burgeon, grow

• revel in, enjoy greatly, live luxuriously; thrive, grow in abundance
if you luxuriate in something, you relax in it and enjoy it very much.

مترادف و متضاد

حاصلخیز شدن (فعل)
batten, luxuriate

شکوه یافتن (فعل)
luxuriate

پرپشت شدن (فعل)
luxuriate

وفور یافتن (فعل)
luxuriate

پر برکت شدن (فعل)
luxuriate

در تجمل زیستن (فعل)
luxuriate

اب و تاب زیاد دادن (فعل)
luxuriate

indulge, prosper


Synonyms: abound, bask, be in clover, bloom, burgeon, delight, eat up, enjoy, feast, flourish, grow, increase, live extravagantly, live high on hog, live in luxury, live it up, love, overdo, relish, revel, riot, roll, rollick, take it easy, thrive, wallow, wanton


Antonyms: refrain


جملات نمونه

1. Lie back and luxuriate in the scented oil.
[ترجمه ترگمان] به پشت دراز بکش و به روغن معطر تکیه بده
[ترجمه گوگل]به عقب برگردید و در روغن عطر و طعم بکشید

2. To stay and luxuriate in ordinary emotions and sensations means that the contemplative is trapped in our normal limitations.
[ترجمه ترگمان]ماندن در احساسات و احساسات عادی به این معنی است که فرد متفکر در محدودیت های عادی خود گرفتار شده است
[ترجمه گوگل]برای اقامت و عطف در عواطف و عواطف عادی، این معناست که در محدودیت های عادی ما به دام افتاده است

3. For $ 4 1 luxuriate at midnight in a tub brimming with hot water.
[ترجمه ترگمان]برای ۴ دلار در نیمه شب در یک وان پر از آب داغ
[ترجمه گوگل]برای 4 دلار 1، نیمه شب در یک وان آب آشامیدنی پرورش دهید

4. A lot of people like to luxuriate in the idea that this is a very liberal city.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم از این ایده خوششان می آید که این شهر بسیار لیبرال است
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم دوست دارند در این ایده که این شهر بسیار آزاد است، لذت برده شود

5. I luxuriate in my thick soft sweater, I am relieved as I hurriedly button my skirt.
[ترجمه ترگمان]وقتی که دامنم را ببندم، خیالم راحت شد، خیالم راحت شد
[ترجمه گوگل]من در ژاکت پشم گوسفندهای من عاشق شدم، وقتی که من به شدت دامنم را بستم، احساس آرامش می کنم

6. Relax theird luxuriate in while your skin effectively absorbs the nutrients from the mask for 15 minutes. You may extend the usage if deemed most suitable.
[ترجمه ترگمان]در حالیکه پوستتان به طور موثر مواد مغذی را از ماسک به مدت ۱۵ دقیقه جذب می کند، به طور موثر مواد غذایی را جذب کند می توانید استفاده را در صورت مناسب بودن، گسترش دهید
[ترجمه گوگل]آرامش بخشیدن به آنها در حالی که پوست شما به طور موثر مواد مغذی را از ماسک به مدت 15 دقیقه جذب می کند اگر به نظر مناسب ترین باشد، می توانید استفاده کنید

7. They love to kind of luxuriate in the opportunity to show off their voice on a leading tone, build up expectation, make you wait even more for that tonic.
[ترجمه ترگمان]آن ها از این فرصت استفاده می کنند تا صدای خود را با صدای پیشرو نشان دهند و انتظار بکشند، انتظار بکشند، حتی بیشتر برای این تونیک منتظر بمونید
[ترجمه گوگل]آنها دوست دارند نوعی از این فرصت را داشته باشند تا صدای خود را بر روی یک صدای برجسته نشان دهند، انتظاراتشان را بالا ببرند، شما را بیشتر برای این تونیک صبر کنید

8. They want to luxuriate in the experience of a stress-free journey, not rush to a destination.
[ترجمه ترگمان]آن ها می خواهند در تجربه سفر بدون استرس به مقصد برسند، نه برای رسیدن به مقصد
[ترجمه گوگل]آنها می خواهند در تجربه سفر بدون استرس لذت ببرند و به مقصد نروند

9. This space was designed for visitors to luxuriate and rediscover the ancient benefits of bathing.
[ترجمه ترگمان]این فضا برای بازدید کنندگان و کشف مجدد فواید باستانی آب تنی طراحی شده بود
[ترجمه گوگل]این فضا برای بازدیدکنندگان طراحی شده است که از مزایای حمام حمام برخوردار شوند

10. Children luxuriate in the warm spring sunshine.
[ترجمه ترگمان]بچه ها در آفتاب بهاری گرم شکوفه می دهند
[ترجمه گوگل]کودکان در آفتاب تابستان گرم میشوند

11. Tourists luxuriate in the hot baths in a hot spring resort.
[ترجمه ترگمان]توریست ها در آب گرم در آب گرم قرار دارند
[ترجمه گوگل]گردشگران در حمام گرم در یک مجتمع آب گرم گرم می شوند

12. Instead, relish or luxuriate in whatever you're doing at the present moment—what psychologists call savoring.
[ترجمه ترگمان]در عوض، از هر کاری که در حال حاضر انجام می دهید لذت و لذت ببرید - چیزی که روانشناسان از آن لذت می برند
[ترجمه گوگل]در عوض، در آنچه که در حال حاضر انجام می دهید، لذت ببرید یا آن را تحسین کنید آنچه که روانشناسان به آن می نگرند، خوشبختی است

13. We can luxuriate for a change.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم به دنبال یک تغییر باشیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم برای یک تغییر اقرار کنیم

14. There's nothing better after a hard day's work than to luxuriate in a hot bath.
[ترجمه ترگمان]بعد از کار سخت در یک حمام داغ، هیچ چیز بهتر از این نیست که در یک حمام گرم گیر بیفتد
[ترجمه گوگل]بعد از یک کار روزمره چیزی بهتر از حمام داغ نیست

15. The point of diving in a lake is not immediately to swim to the shore, but to be in the lake, to luxuriate in the sensation of water.
[ترجمه ترگمان]نقطه شیرجه زدن در دریاچه بلافاصله برای شنا کردن به ساحل نیست، بلکه باید در دریاچه باشد و در احساس آب غرق شود
[ترجمه گوگل]نقطه غواصی در یک دریاچه بلافاصله به شنا به ساحل، اما در دریاچه نیست، به لذت بردن از احساس آب

The city luxuriated into a huge commercial center.

شهر به صورت یک مرکز بزرگ بازرگانی شکوفا شد.


When at home, she luxuriated in the love and care which her parents bestowed upon her.

در خانه که بود از محبت و توجهی که والدینش نسبت به او ابراز می‌داشتند، بهره می‌برد.


پیشنهاد کاربران

شکوه یافتن

لذت بردن ( به روشی لاکچری )

رشد کردن، شکوفا شدن، رونق گرفتن
( همراه با in ) لذت بردن از، کیف کردن، بهره مند شدن، برخوردار شدن


کلمات دیگر: