کلمه جو
صفحه اصلی

resonance


معنی : تشدید، طنین، پیچش صدا، ایجاد طنین
معانی دیگر : بازآوایی، تلالا، آواپیچی، خنید، خنیدن، (هنر و ادبیات) مایه، زیرساخت، (آواشناسی) بازخوانی، بازپژواک، (فیزیک - شیمی ) رزونانس، ستهمش، بسامد افزایی

انگلیسی به فارسی

(درصوت) تشدید، پیچش صدا، طنین


تشدید، ایجاد طنین


رزونانس، تشدید، طنین، پیچش صدا، ایجاد طنین


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the quality or condition of resounding or echoing.
مترادف: sonority, vibrance
مشابه: booming, echo, humming, orotundity, reverberation, richness, ring, roundness, vibration

(2) تعریف: the prolongation of sound vibration by reflection or reverberation.
مشابه: echo, reecho, reverberation, ring

(3) تعریف: the amplification of vocal sounds with the throat or the chest or nasal cavities.

(4) تعریف: in physics, the producing of a frequency vibration in response to an external stimulus of that frequency.

(5) تعریف: ability to make a strong or lasting effect, esp. because of an emotional association.

- The candidate's ideas had resonance with the voters.
[ترجمه ترگمان] ایده های نامزدها با رای دهندگان طنین داشت
[ترجمه گوگل] ایده های نامزدی با رای دهندگان تازگی داشت

• act of producing an echo, prolongation of sound through reverberation
if something has a resonance for someone, it has a special meaning or is particularly important to them, for example because they agree with it, or because it is similar in some way to something else.
resonance is the quality that a sound has of being deep, clear, and echoing.
a resonance is the sound which is produced in one object when it vibrates at the same rate as the sound waves from another object.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] رزونانس، تشدید، بسامد افزایی
[سینما] تشدید
[عمران و معماری] تشدید - همگامی - همگام شدن - همنوایی
[برق و الکترونیک] تشدید 1. شرایطی که به هنگام حنثی شدن راکتانس سلفی مدار با راکتانس خازنی آن پیش می آید . 2. شرایط موجود در جسمی که بسامد ارتعاش اعمال شده به آن برابر با بسامد طبیعی جسم است . جسم در بسامد تشدید خود آسانتر ارتعاش می ند . آن را تشدید سرعت نیز می نامند . - تشدید، هم نوایی
[نساجی] رزونانس - تشدید
[ریاضیات] تشدید
[پلیمر] تشدید

مترادف و متضاد

تشدید (اسم)
amplification, augmentation, accent, resonance, intensification, exacerbation, strengthening, exasperation, contravention

طنین (اسم)
resonance, clamor, ring, noise, echo, ting, chirm, reverberation

پیچش صدا (اسم)
resonance

ایجاد طنین (اسم)
resonance

جملات نمونه

1. resonance chamber
محفظه ی بازپژواک

2. the resonance of mostafa banan's voice
طنین صدای مصطفی بنان

3. the melancholy resonance of this poem
زیرساخت غم انگیز این شعر

4. Her voice had a strange and thrilling resonance.
[ترجمه مخ] صدای آن زن ، طنین عجیب و شگفت انگیزی داشت
[ترجمه ترگمان]صدایش یک صدا عجیب و هیجان انگیز داشت
[ترجمه گوگل]صدای او یک رزونانس عجیب و غریب بود

5. Playing the piano sets up resonance in those glass ornaments.
[ترجمه ترگمان]پیانو زدن باعث می شود که پیانو در آن زیورآلات شیشه ای تشدید شود
[ترجمه گوگل]پخش پیانو در این زیور آلات شیشه ای تشدید می یابد

6. His voice had lost its resonance; it was tense and strained.
[ترجمه ترگمان]صدایش طنین خود را از دست داده بود
[ترجمه گوگل]صدای او رزونانس خود را از دست داده بود؛ تنش و تنش بود

7. His words will have resonance for many musicians.
[ترجمه ترگمان]کلمات او برای بسیاری از نوازندگان طنین خواهد داشت
[ترجمه گوگل]کلمات او برای بسیاری از نوازندگان تازگی دارد

8. Subject Index. % % % Description: Magnetic resonance has long demonstrated its tremendous versatility in many areas of science.
[ترجمه ترگمان]ضمیمه موضوع % % توصیف: رزونانس مغناطیسی از دیرباز تنوع شگرف خود را در بسیاری از حوزه های علم به اثبات رسانده است
[ترجمه گوگل]فهرست موضوع ٪٪٪ توصیف رزونانس مغناطیسی طولانی مدت در بسیاری از زمینه های علمی، تطبیق پذیری فوق العاده ای را نشان داده است

9. The movie had a special emotional resonance for me.
[ترجمه ترگمان]فیلم یه آهنگ احساسی خاص برای من داشت
[ترجمه گوگل]این فیلم برای من رضایت خاصی داشت

10. But the powerful resonance of a marine mammal exhaling through its blowhole again reaches my ears.
[ترجمه ترگمان]اما طنین قوی یک پستاندار دریایی از طریق blowhole باز می شود و دوباره به گوش من می رسد
[ترجمه گوگل]اما رزونانس قدرتمند پستاندار دریایی که از طریق حفره آن نفوذ می کند دوباره به گوش من می رسد

11. Similar conclusions can be drawn from nuclear magnetic-spin resonance studies - work which also requires verification.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری های مشابه را می توان از مطالعات رزونانس چرخشی - اسپین مواد هسته ای، که نیازمند تایید است، به دست آورد
[ترجمه گوگل]نتایج مشابهی را می توان از مطالعات رزونانس مغناطیسی هسته ای - کار کرد که همچنین نیاز به تایید دارد

12. Cyclotron resonance in human body cells Sabberton, Southampton, p8 - 1990.
[ترجمه ترگمان]تشدید مغناطیسی در سلول های بدن انسان، Southampton، Southampton، بین سال های ۱۹۹۰
[ترجمه گوگل]رزونانس سیکلوترون در سلول های بدن انسان Sabberton، Southampton، p8 - 1990

13. It had a certain peaty resonance.
[ترجمه ترگمان]a peaty بود
[ترجمه گوگل]این یک رزونانس مختلط خاص داشت

14. And, of course, gave a whole new resonance to the phrase room service.
[ترجمه ترگمان]و البته، یک تشدید کاملا جدید به عبارت خدمت اتاق داد
[ترجمه گوگل]و، البته، به خدمات اتاق گفتار کاملا جدیدی داد

15. This might be attributed to cyclotron resonance induced in human body cells by weak electromagnetic fields.
[ترجمه ترگمان]این ممکن است به تشدید cyclotron ناشی از سلول های بدن انسان توسط میدان های الکترومغناطیسی ضعیف نسبت داده شود
[ترجمه گوگل]این ممکن است به رزونانس سیکلووترون ناشی از سلول های بدن انسان توسط میدان های الکترومغناطیسی ضعیف منجر شود

the resonance of Mostafa Banan's voice

طنین صدای مصطفی بنان


the melancholy resonance of this poem

زیرساخت غم‌انگیز این شعر


resonance chamber

محفظه‌ی بازپژواک


پیشنهاد کاربران

آهنگ افزایی

تداعی

مهندسی عمران - تشدید

همخوانی

درون مایه

the quality in a sound of being deep, full, and reverberating

همدردی


to have resonance with یا resonate with
با کسی یا چیزی
( ( مطابقت، همخوانی، موافقت، قرابت، سازگاری ) ) داشتن

اهمیت

تشدید

resonance ( شیمی )
واژه مصوب: تشدید 3
تعریف: فرایندی که در آن بسامد تابش الکترومغناطیسی حاصل از یک منبع با بسامد جهش های الکترونی یا مغناطیسی یک نمونه مطابقت کند

هم افزایی

طنین انداختن


کلمات دیگر: