معنی : قطب، خاده، ستون، دیرک، دسته بلند چیزی، تیر چراغ برق، قطب دار کردن، تیر دار کردن، با تیر یا دیرک محکم کردن
معانی دیگر : اهل لهستان، لهستانی (polack هم می گویند)، (معمولا از چوب یا آهن - معمولا گرد) تیر، میله، چوب، خله، دکل، شنگرک، تیرک، تیرچه، (اسکی) باتون، (پرش با نیزه) نیزه، دسته (اگر دراز باشد)، دستک، (در آب کم ژرفا قایق و غیره را) با چوب دراز راندن، (با تیر یا دیرک) مستحکم کردن، نگهداشتن، (گاری و کالسکه و غیره) آسه، محور (که اسب ها را به دو طرف آن می بندند)، (واحد اندازه گیری درازا برابر با 5/029 متر یا 25/29 متر مربع) پول، سرال، (پهلوی) مخ، هر یک از دو نیروی مخالف، پادشگاه، (ریاضی) قطب، (نواحی اطراف هر یک از دو قطب) شمالگان، جنوبگان، انتهای مثبت یا منفی (مدار الکتریکی یا مغناطیسی)، (رویان شناسی) هر یک از بخش های متفاوت در مراحل اولیه ی جنین (که به آنها animal pole و vegetal pole می گویند)، تیر چراه برق، باحرف بزرگ لهستانی