کلمه جو
صفحه اصلی

popular


معنی : محبوب، مشهور، متداول، عمومی، عوامانه، خلقی، ملی، توده پسند، نامدار، وابسته بتوده مردم
معانی دیگر : مردمی، وابسته به یا توسط مردم، همگانی، مردم پسند، عامه پسند، نازل، ارزان، در استطاعت مردم، رایج، باب، معمول، پسند، پرطرفدار، پرخواهان، پرهوادار، قابل فهم عوام، غیر تخصصی، همه فهم، دوست داشتنی، خواستنی، عوام

انگلیسی به فارسی

محبوب، وابسته بتوده مردم، خلقی، ملی، توده پسند،عوام


محبوب، عمومی، مشهور، خلقی، متداول، عوامانه، ملی، توده پسند، نامدار، وابسته بتوده مردم


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: popularly (adv.)
(1) تعریف: widely liked or enjoyed; regarded favorably by many.
مترادف: best-selling, hot
متضاد: unpopular
مشابه: acclaimed, big, celebrated, familiar, famous, favorite, renowned, trendy, well-known

- It was a popular movie, and it spawned numerous sequels.
[ترجمه Ali] این فیلم یک فیلم مشهور بود وعواقب زیادی به وجود آورد
[ترجمه ترگمان] این فیلم، یک فیلم مشهور بود و sequels زیادی تولید کرد
[ترجمه گوگل] این یک فیلم محبوب بود، و عواقب متعدد را به وجود آورد
- I always wanted to be popular at school, but I was too shy.
[ترجمه shiva_sisi‌] من همیشه دوست داشتم در مدرسه طرفدار داشته باشم ولی خیلی خجالتی بودم.
[ترجمه Mania] من همیشه در مدرسه دلم میخواست مشهور و محبوب شوم، اما خیلی خجالتی بودم.
[ترجمه Ayler.Gh] من همیشه میخواستم فرد پر طرفدار ( پر خواهان، محبوب، دوست داشتنی برای همه ) در مدرسه باشم اما بسیار خجالتی بودم
[ترجمه آریا] من همیشه دوست داشتم در مدرسه محبوب باشم ولی همیشه خجالتی بودم.
[ترجمه مانی] من همیشه می خواستم فرد محبوب ( پر طرفدار و مهربان ) در مدرسه باشم اما خجالت می کشیدم
[ترجمه و....] من همیشه می خواستم در مدرسه معروف و مشهور باشم اما خجالت می کشیدم.
[ترجمه پریدخت] من همیشه میخواستم یک فرد مشهور در مدرسه باشم ولی من خیلی خجالت می کشیدم
[ترجمه nzy] من همیشه میخواستم در مدرسه مشهور باشم اما من خیلی خجالتی بودم
[ترجمه 🌼Helen 🌼] من همیشه میخواستم در مدرسه مشهور و معروف ( در کل منظورش شناخته شده هست ) باشم اما خیلی خجالتی بودم .
[ترجمه گوگل] من همیشه میخواستم که در مدرسه مشهور باشم اما خیلی خجالتی بودم
[ترجمه 😎😎😎😎😎😎] من همیشه میخواستم در مدرسه ترفدار داشته باشم اما خیلی خجالتی بودم
[ترجمه ترگمان] همیشه دلم می خواست در مدرسه محبوب باشم، اما خیلی خجالتی بودم
[ترجمه گوگل] من همیشه می خواستم در مدرسه محبوب باشم، اما من خیلی خجالتی بودم

(2) تعریف: pertaining to, representing, or originating with the common people.
مترادف: mass, plebeian, proletarian, working-class
متضاد: individual
مشابه: blue-collar, civic, civil, mob, public, social, vernacular, vulgar

- He led a popular revolt against the government.
[ترجمه ترگمان] او رهبری شورش مردمی علیه دولت را بر عهده داشت
[ترجمه گوگل] او منجر به یک شورش عظیم علیه دولت شد
- U.S. senators are elected by popular vote.
[ترجمه ترگمان] سناتورهای آمریکا توسط رای مردمی انتخاب می شوند
[ترجمه گوگل] سناتورهای ایالات متحده توسط رای مردم انتخاب می شوند

(3) تعریف: designed for, appealing to, or reflecting the taste or preferences of the general public.
مترادف: conventional, lowbrow, mass, middle-class, middlebrow, straight
متضاد: highbrow
مشابه: bourgeois, commercial, mob, pop, public, square

- His work is a typical example of popular art in the 1960s.
[ترجمه ترگمان] کار او نمونه ای از هنر محبوب در دهه ۱۹۶۰ است
[ترجمه گوگل] کار او یک نمونه معمول از هنر مردمی در دهه 1960 است
- I don't go to movies or watch much television, so my knowledge of popular culture is somewhat limited.
[ترجمه ترگمان] من به سینما نمی روم یا خیلی تلویزیون تماشا می کنم، بنابراین دانش من از فرهنگ عمومی تا حدودی محدود است
[ترجمه گوگل] من به فیلم ها نمی روم و تلویزیون زیادی تماشا نمی کنم، بنابراین دانش من از فرهنگ مردمی تا حدودی محدود است

• of the general population; well-liked, admired; approved, accepted; common, prevailing
someone or something that is popular is liked or enjoyed by a lot of people.
popular ideas or attitudes are held or approved of by most people.
popular newspapers and television programmes are aimed at the widest possible audience and not at specialists in a particular subject.
popular is used to describe political activities which involve everyone, and not just members of political parties.

دیکشنری تخصصی

[سینما] مردم پسند

مترادف و متضاد

محبوب (صفت)
favorite, honey, lovable, loveable, lovesome, dear, beloved, popular, loved, cherished, darling, intimate, precious, treasured

مشهور (صفت)
celebrated, grand, well-known, popular, famous, reputable, famed, reputed, far-famed, well-thought-of

متداول (صفت)
usual, ordinary, common, current, general, rife, popular, prevalent, fashionable, widespread

عمومی (صفت)
common, general, universal, rife, exoteric, popular, public, generic, prevailing, encyclical, overt

عوامانه (صفت)
common, vulgar, popular

خلقی (صفت)
natural, popular, congenital

ملی (صفت)
popular, national, public

توده پسند (صفت)
popular

نامدار (صفت)
popular

وابسته بتوده مردم (صفت)
popular

well-known, favorite


Synonyms: accepted, approved, attractive, beloved, caught on, celebrated, crowd-pleasing, faddish, famous, fashionable, favored, in, in demand, in favor, in the mainstream, in vogue, leading, likable, liked, lovable, noted, notorious, now, okay, pleasing, praised, preferred, prevailing, prominent, promoted, right stuff, run-after, selling, social, societal, sought, sought-after, stylish, suitable, the rage, thing, trendy, well-liked, well-received


Antonyms: disliked, unknown, unpopular


common, standard


Synonyms: accepted, accessible, adopted, approved, conventional, current, demanded, embraced, familiar, general, in demand, in use, ordinary, prevailing, prevalent, proletarian, public, rampant, regnant, rife, ruling, stock, ubiquitous, universal, widespread


Antonyms: different, uncommon, unusual


جملات نمونه

1. The Beatles wrote many popular songs.
گروه بیتل ها ترانه های مشهور بسیاری نوشتند

2. At one time mini-skirts were very popular.
زمانی دامن های کوتاه بسیار پرطرفدار بود

3. Popular people often find it hard to evade their many friends.
برای افراد مشهور معمولاً سخت است که از دوستان بسیار زیاد خود، دوری کنند

4. popular music
موسیقی مردم پسند

5. popular prices
قیمت های نازل

6. a popular belief among farmers
عقیده ی رایج در میان کشاورزان

7. a popular government
دولت مردمی

8. a popular product
محصول همه پسند

9. a popular singer
خواننده ی محبوب

10. a popular uprising
یک شورش همگانی

11. the popular conviction is that he is honest
اعتقاد همگان بر آن که او آدم امینی است.

12. writing popular science is a difficult task
نگارش مطالب علمی (به طور قابل فهم عوام) کار دشواری است.

13. they publish popular as well as specialized books
آنها کتاب های غیرتخصصی و همچنین تخصصی چاپ می کنند.

14. wrestling is popular in iran
در ایران کشتی از محبوبیت برخوردار است.

15. contrary to popular belief
برخلاف باور همگان

16. hiking is a popular sport in america
در امریکا راهنوردی ورزش رایجی است.

17. this fashion is popular with young ladies
این مد مورد پسند خانم های جوان است.

18. a novel tailored to popular taste
رمانی که طبق سلیقه ی قاطبه ی مردم نوشته شده است.

19. an old but still popular tradition
یک سنت قدیمی ولی هنوز متداول

20. at a time of popular panic
هنگام سراسیمگی عمومی

21. fresh vegetables are a popular relish in iran
در ایران سبزی خوردن جزو مخلفات متداول است.

22. we must elect truly popular representatives
بایستی نمایندگانی انتخاب کنیم که واقعا مردمی باشند.

23. his pieties had made him popular to all
اعمال زاهدانه اش او را محبوب همه کرده بود.

24. he wanted to become famous and popular but all he gained was notoriety
او می خواست مشهور و محبوب بشود ولی یگانه چیزی که نصیب او شد رسوایی بود.

25. the doctor's way with children made him popular
طرز رفتار دکتر با کودکان او را محبوب القلوب کرد.

26. his lenient treatment of his students made him popular
رفتار مداراآمیز او با شاگردانش او را محبوب کرد.

27. the path of reform is to be paved with popular struggle
راه اصلاحات را باید با کوشش مردم هموار کرد.

28. he took pride in the fact that his books were popular
از این که کتاب هایش محبوبیت داشت به خود می بالید

29. For centuries, quilting and patchwork have been popular needlecrafts.
[ترجمه ترگمان]قرن ها، quilting و وصله کاری مشهور بوده اند
[ترجمه گوگل]برای قرن ها، لباس های شسته شده و پچ کلاسیک از سوزن های محبوب استفاده شده است

30. "The Scarlet Capsule" was a parody of the popular 1959 TV series "The Quatermass Experiment".
[ترجمه ترگمان]\"The Scarlet\"، تقلید از مجموعه تلویزیونی محبوب ۱۹۵۹ \"The Quatermass Experiment\" بود
[ترجمه گوگل]'کپسول اسکارلت' تقلید از مجموعه تلویزیونی 1959 'Experiment Quatermass' بود

a popular government

دولت مردمی


We must elect truly popular representatives.

بایستی نمایندگانی انتخاب کنیم که واقعاً مردمی باشند.


a popular uprising

یک شورش همگانی


at a time of popular panic

هنگام سراسیمگی عمومی


The popular conviction is that he is honest.

اعتقاد همگان بر آن که او آدم امینی است.


popular music

موسیقی مردمپسند


popular prices

قیمتهای نازل


a popular belief among farmers

عقیده‌ی رایج در میان کشاورزان


a popular singer

خواننده‌ی محبوب


This fashion is popular with young ladies.

این مد مورد‌پسند خانم‌های جوان است.


a popular product

محصول همه‌پسند


They publish popular as well as specialized books.

آن‌ها کتاب‌های غیرتخصصی و همچنین تخصصی چاپ می‌کنند.


Writing popular science is a difficult task.

نگارش مطالب علمی (به‌طور قابل‌فهم عوام) کار دشواری است.


پیشنهاد کاربران

Kpop is very popular in world

پرطرفدار، محبوب و پرطرفدار ، مشهور میشود famous

پر کاربرد ( در زمینه مواد مصرفی )

popular یعنی محبوب و پرطرفدار

محبوب . . . معشوق، پرخواهان
وقتی یه چیزی یا یه کسی popular هست مردم عاشقشن به شدت مثل من و دوستم محسن ابراهیم زاده
لایک کنید و بزنید رو اسمم اگه محسن واستون محبوب هست. چون قراره باهاش دوس شین.

مشهور ، معروفــ 💖

liked by many people or by most people in a group
♥Reach 3 کانون♥

If smething is popular a lot of people like it

When something is popular, people like it very much

به معنای محبوب یعنی کسی که بسیاری از مردم دوستش دارند

دوست داشتنی ومحبوب

دوست داشتنی

she is popular not because of her beauty, but because of her kindness
او محبوب است ، نه به خاطر زیبایی اش، بلکه به خاطر مهربانی اش

sport shoes made by Nike are very popular all around the world

پرطرفدار

کسی که مردم اورا دوست دارند مثل ارتیست یا هنرمند ها خواننده ها و بازیگر ها و . . . 😄

For example the peaple like the movie becus movie very popular

Liked by many people or by most people in a group

Popular
Adjective
در اصل به معنی محبوب است.
Football is a popular sport in Britain

liked by many people or by most people in a group.

محبوب

likes by many people

liked by many people or by most people in a group. 1
و
2. When something is popular, people like it very much
لایک یادتون نره

محبوب عموم، عامه پسند

موسیقی پاپ

محبوب، مشهور

شناخته شده

محبوب - - جمله : The actors and the actress are very popular people

It means one actor from your thing is very friendly and famous

Well - liked

یعنی محبوب یا مشهور.
یعنی فردی که مردم او رو دوست دارند.

مثل رونالدو و مسی و تتلو و یاس
لایک یادتون نره.

When something is people like it very much


Liked by a lot of people
کسی که بسیاری از مردم اورا دوست دارند
محبوب

محبوب
She's the most popular teacher in the school
او محبوب ترین معلم در مدرسه است 👁‍🗨👁‍🗨👁‍🗨

رایج، مرسوم، عمومی شده

Popular به معنی محبوب است. مثال در جمله:
Video exercise games are popular with people of all ages.
بازی های تمرینی ویدیویی در بین افراد در هر سنی محبوب هستند.

فردی که مردم اونو دوص دارن یا همون فندومشونن ( فن )
مث BTS ک تو دنیا تکه ( ◍•ᴗ•◍ ) ❤

When some ting is a populsr all the people like it very much



محبوب مثل
امین حیایی
رضا گلزار


When something is a popular all the people like it very much

Reach 3 کانون زبان ✨
محبوب ، دوست داشتنی
مثل کیپاپ و بی تی اس

تو کانون زبان Reach 3

Liked by many people or by most people in a group


که معنیش میشه مشهور و محبوب

حالا مثلا به قول شما مثل BTS

crowd - puller
Something or someone that is popular and attracts a large audience. Primarily heard in UK, Australia

in general means someone or something that lots of people like it, also sometimes means common and public.

اضافه کردن تبدیل به اسم کردن و فعل

یه معنیش میشه متداول
یعنی چیزی که بیشتر استفاده میشه

یعنی محبوب ، مشهور

محبوب - پرطرفدار


کلمات دیگر: