کلمه جو
صفحه اصلی

pulsating

انگلیسی به فارسی

ضربان دار، تکان دادن، زدن، جهند کردن، تپیدن، بضربان افتادن


انگلیسی به انگلیسی

• beating or throbbing; exciting

دیکشنری تخصصی

[سینما] تپنده
[عمران و معماری] ضربه
[برق و الکترونیک] DC پالس زن خروجی یکسو ساز پیش از فیلتر شدن . قطبیت منبع DC پالس زن با زمان تغییر نمی کند . اما دامنه آن تغییر می کند . - تپشی
[زمین شناسی] ضربانی . ارتعاشی

جملات نمونه

1. the pulsating beat of latin american music
ضرب پر جنب و جوش موسیقی امریکای لاتین

2. she was pulsating with joy
از شدت خوشحالی در پوست خود نمی گنجید.

3. The whole room was pulsating with music.
[ترجمه ترگمان]تمام اتاق پر از موسیقی بود
[ترجمه گوگل]تمام اتاق با موسیقی پوسیدگی داشت

4. I could see the veins in his neck pulsating.
[ترجمه ترگمان]می توانستم رگ های گردنش را ببینم که به تپش افتاده بود
[ترجمه گوگل]من می توانم رگه ها را در گردن بگذارم

5. Lights were pulsating in the sky.
[ترجمه ترگمان]نور در آسمان به تپش افتاده بود
[ترجمه گوگل]چراغ ها در آسمان پرش می کردند

6. Rue St. Denis is the pulsating heart of French street life in Montreal.
[ترجمه ترگمان]کوچه سن دنی قلب تپنده زندگی خیابانی فرانسوی در مونترال است
[ترجمه گوگل]خیابان سنت دنیس، قلب پرشور زندگی خیابانی فرانسه در مونترال است

7. The thumping, pulsating music shook the kitchen walls.
[ترجمه ترگمان]صدای تالاپ و تپنده دیواره ای آشپزخانه را تکان داد
[ترجمه گوگل]موسیقی پر سر و صدا، دیوارهای آشپزخانه را تکان داد

8. Its sulphur-yellow throat was visibly pulsating with the effort.
[ترجمه ترگمان]در این تلاش، گلوی زرد گوگرد در آن به طور آشکار ضربانی دیده می شد
[ترجمه گوگل]گلودرد گوگردی زرد به شدت با تلاش تلاش کرد

9. Such a pulsating close battle required firmer handling than administered by Brian Wallis, for there were quite a few personal grudges raging.
[ترجمه ترگمان]این نبرد نزدیک ضربانی مستلزم کنترل محکم تر نسبت به کنترل توسط برایان والیس بود، زیرا تنها چند کینه شخصی وجود داشت
[ترجمه گوگل]چنین تهاجمی نبرد نزدیک به مدیریت زرق و برق بیش از اداره توسط برین والیس انجام شد، زیرا تعداد بسیار زیادی از مجرمان شخصی وجود داشت

10. Lava lamps adorned the stage, while watery, pulsating lights flashed behind them.
[ترجمه ترگمان]چراغ های Lava روی صحنه نصب شده بودند، در حالی که نور ضعیف و تپنده از پشت سرشان برق می زد
[ترجمه گوگل]لامپ های گدازه صحنه را تصدیق کرد، در حالی که چراغ های آبدار و پرتلاطم پشت سر آنها فریاد زدند

11. Both pulsating flow and wall vibration can affect heat transfer by the fluid fluctuate.
[ترجمه ترگمان]هر دو جریان ضربانی و ارتعاش دیوار می تواند بر انتقال حرارت ناشی از نوسان سیال تاثیر بگذارد
[ترجمه گوگل]هر دو جریان شتاب دهنده و ارتعاش دیوار می توانند با انتقال مایعات، انتقال حرارت را تحت تاثیر قرار دهند

12. Pulsating magnetic field PM low speed synchronous motor is a type of PMSM with novel structure.
[ترجمه ترگمان]موتور سنکرون سرعت پایین PM یک نوع از PMSM با ساختار جدید است
[ترجمه گوگل]Pulsating میدان مغناطیسی PM موتور کم سنسور سرعت یک نوع PMSM با ساختار جدید است

13. These pulsating oil paintings made it abundantly clear that Turner wasn't just a water colorist.
[ترجمه ترگمان]این تابلوهای روغن pulsating به طور فراوان مشخص کردند که ترنر فقط یک colorist آب نبوده است
[ترجمه گوگل]این نقاشی های روغن پالسی باعث شد که روشن شود که ترنر فقط یک رنگین کمان نبود

14. Pulsating - pressure - induced injection molding technology and equipment were introduced and analyzed.
[ترجمه ترگمان]فن آوری molding تزریق تحت فشار pulsating و تجهیزات مورد بررسی قرار گرفته و آنالیز شدند
[ترجمه گوگل]تکنیک و تجهیزات تزریق تزریق تحت فشار قرار گرفتند و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند

پیشنهاد کاربران

Very exciting

لحظه انزال و جهش منی


کلمات دیگر: