کلمه جو
صفحه اصلی

projection


معنی : تجسم، طرح، بر امدگی، نقشه کشی، پرتاب، سده، تصویر، پیش امدگی، نور افکنی، پروژه، افکنش، پیش افکنی، اگراندیسمان
معانی دیگر : افکندن، هر چیزی که بیرون زده است، بیرون زدگی، پیش آمدگی، (نقشه ی جغرافیایی و غیره) روش ترسیم، برآورد، پیش بینی (از روی مدارک و آمار و غیره)، پیش نمایی، (روش نشان دادن فیلم و غیره با پروژکتور) نمایش، پیشتابی، (روان شناسی) فرافکنی، برون افکنی، طرح ریزی، پرتو افکنی

انگلیسی به فارسی

پیش آمدگی، پیش افکنی، برآمدگی، نقشه کشی، پرتاب، طرح، طرح ریزی، تجسم، پرتو افکنی، نور افکنی، اگراندیسمان، پروژه


افکنش، تصویر


طرح ریزی، طرح، پروژه، تصویر، تجسم، پرتاب، افکنش، پیش امدگی، پیش افکنی، نقشه کشی، نور افکنی، اگراندیسمان، سده، بر امدگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: projectional (adj.)
(1) تعریف: the act or state of projecting.
مشابه: extension, protrusion, protuberance

(2) تعریف: a thing or part that protrudes.
مترادف: jut, prominence, protrusion, protuberance, salient
متضاد: concavity, depression
مشابه: appendage, arm, bulge, eave, extension, jag, jog, ledge, limb, overhang, point, ridge

(3) تعریف: something projected.
مشابه: relief

(4) تعریف: a plan for a course of action; scheme.
مترادف: plan, scheme
مشابه: design, program, proposal, proposition

(5) تعریف: an estimation of future situations based on an examination of the present.
مترادف: extrapolation
مشابه: estimate, forecast, inference, prediction

(6) تعریف: the process of casting filmed images.
مترادف: screening
مشابه: casting, presentation

(7) تعریف: in psychology, the attributing of one's own thoughts or feelings to someone else.
مشابه: externalization, objectification, transference

• protrusion, bulge; act of showing on a screen; act of casting or throwing; act of firing or launching; act of planning or programming
a projection is an estimate of a future amount.
a projection is also a part of something that sticks out; a formal use.
projection is the act of projecting light or a film onto a wall or screen, using a projector.

دیکشنری تخصصی

[سینما] برون فکنی - تصویر افکنی - نمایش فیلم
[عمران و معماری] پیش افکنی - برآمدگی - تصویر - برجستگی
[زمین شناسی] افکنش، تصویر، پیش آمدگی، پیش افکنی، برآمدگی، نقشه کشی، پرتاب، طرح، طرح ریزی، تجسم، پرتو افکنی، نور افکنی، پروژه
[ریاضیات] تصویری، تبدیل تصویری، برآمدگی، نمایش، تصویر، طرحریزی، برجسته، پیش طرح، برجستگی، افکنش
[آمار] پیش بینی
[آب و خاک] افکنش، تصویر، سیستم تصویر

مترادف و متضاد

Synonyms: calculation, computation, estimate, estimation, extrapolation, forecast, guess, prognostication, reckoning


تجسم (اسم)
apparition, substantiation, visualization, embodiment, incarnation, portrayal, projection, shape, hallucination, prosopopoeia

طرح (اسم)
trace, figure, design, skeleton, projection, line, scheme, draft, pattern, plan, blueprint, layout, project, model, drawing, lineament, diagram, plot, protraction, sketch, croquis, delineation, eye draught, schema, outline, shop drawing

بر امدگی (اسم)
eminence, nook, projection, excrescence, mound, bulge, protuberance, protuberancy, granulation, bump, overhang, knob, knop, nub, stigma, promontory, ledge, burr, tumor, convexity, ganglion, node, nodule, knurl, eminency, turgescence, excrescency, ridge, gibbosity, outgrowth, knur, verruca, whaleback

نقشه کشی (اسم)
projection, cartography, drawing, plat

پرتاب (اسم)
put, toss, projection, shy, tilt, jet, pitch, shove, throw, fling, casting, hurl, jaculation, pounce

سده (اسم)
projection, obstruction, prominence, centenary, century, centennial, sill, oppilation

تصویر (اسم)
likeness, description, portrayal, projection, form, image, picture, portrait, hue, icon, delineation, illustration, vignette, scenography

پیش امدگی (اسم)
jut, projection, prominence, gibbosity, protrusion

نور افکنی (اسم)
projection, luminosity, lighting

پروژه (اسم)
projection, project

افکنش (اسم)
projection

پیش افکنی (اسم)
projection

اگراندیسمان (اسم)
projection

bulge, overhang


Synonyms: bump, bunch, eaves, extension, hook, jut, knob, ledge, outthrust, point, prolongation, prominence, protrusion, protuberance, ridge, rim, shelf, sill, spine, spur, step, swelling


Antonyms: depression


prediction


جملات نمونه

the projection of an arrow

پرتاب یک پیکان


the projection of a big rock from the bed of the river

بیرون‌زدگی صخره‌ای بزرگ از بستر رودخانه


1. a projection of the company's income in the next two years
پیش نمایی درآمد شرکت در دو سال آینده

2. mercator projection
افکنش مرکاتور

3. the projection of a big rock from the bed of the river
بیرون زدگی صخره ای بزرگ از بستر رودخانه

4. the projection of an arrow
پرتاب یک پیکان

5. the projection of the picture on the screen
انداختن تصویر روی پرده

6. Calculations are based on a projection of existing trends.
[ترجمه ترگمان]محاسبات براساس طرحی از گرایش ها موجود است
[ترجمه گوگل]محاسبات بر اساس پیش بینی روند موجود است

7. The Devil is a projection of our fears and insecurities.
[ترجمه ترگمان]شیطان طرحی از ترس و ناامنی ما است
[ترجمه گوگل]شیطان تصویری از ترس و ناامنی ماست

8. The idea of God is a projection of humans' need to have something greater than themselves.
[ترجمه ترگمان]ایده خداوند یک تصویر از انسان است که باید چیزی بزرگ تر از خود داشته باشد
[ترجمه گوگل]ایده خدا، پیش بینی نیاز انسان به چیزی بیش از خود است

9. The film jumped during projection.
[ترجمه ترگمان]فیلم در طول نمایش ظاهر شد
[ترجمه گوگل]فیلم در طول طرح ریزی کرد

10. A projection can be made only on the assumption that current levels or trends continue.
[ترجمه ترگمان]یک افکنش تصویر تنها براساس این فرض ایجاد می شود که سطوح و یا روند فعلی ادامه داشته باشند
[ترجمه گوگل]طرح تنها می تواند بر اساس این فرض شود که سطوح یا روند فعلی ادامه می یابد

11. A wide-screen projection system was used in combination with stereo lenses to produce a three-dimensional effect.
[ترجمه ترگمان]برای ایجاد یک اثر سه بعدی، از یک سیستم افکنش تصویر با صفحه عریض برای ایجاد یک اثر سه بعدی استفاده شده است
[ترجمه گوگل]یک سیستم نمایش تصویری با صفحه نمایش در ترکیب با لنزهای استریو برای تولید یک اثر سه بعدی استفاده شد

12. Klein's theories of projection and introjection greatly extend this model.
[ترجمه ترگمان]نظریه های \"کلین\" و \"introjection\" به شدت این مدل را گسترش می دهند
[ترجمه گوگل]نظریه های Klein از پیش بینی و مقدمه ای این مدل را به میزان قابل توجهی گسترش می دهد

13. On a Mercator projection, Great Circle routes appear as curves.
[ترجمه ترگمان]در طرح Mercator، مسیرهای بزرگ حلقه به صورت منحنی ها به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]در یک طرح Mercator، مسیرهای بزرگ دایره به صورت منحنی ظاهر می شوند

14. It is neither an obsession nor a projection of his mind, although it certainly does compel him.
[ترجمه ترگمان]این نه یک وسواس فکری است و نه یک projection ذهن او، هر چند که به ذهن او نفوذ می کند
[ترجمه گوگل]این نه وسواس و نه پیش بینی ذهن او است، اگرچه قطعا او را مجبور می کند

15. These figures are in no way a projection of the likely maturity benefits.
[ترجمه ترگمان]این ارقام به هیچ وجه طرحی از مزایای بالقوه بلوغ نیستند
[ترجمه گوگل]این ارقام به هیچ وجه نمیشوند از مزایای احتمال بالقوه

16. Which projection would you choose for a map to be used by a yachtsman sailing from Rio de Janeiro to Liverpool?
[ترجمه ترگمان]کدام نقشه را برای یک نقشه انتخاب می کنید که توسط یک قایق بادبانی از ریو دو ژانیرو تا لیورپول به کار رود؟
[ترجمه گوگل]کدام یک از طرح ها برای نقشه ای که توسط یک قایقرانی قایقرانی از ریودوژانیرو به لیورپول استفاده می شود انتخاب می کنید؟

Mercator projection

فراتابی مرکاتور/سیستم تصویر مرکاتور


a projection of the company's income in the next two years

پیش‌نمایی درآمد شرکت در دو سال آینده


the projection of the picture on the screen

انداختن تصویر روی پرده


پیشنهاد کاربران

یرای فیلم و اسلاید: نمایش

[روان شناسی]

گردنِ دیگری اندازی ، گردن هم اندازی ، به دیگری نسبت دهی

پخش پرتابی، پخشتاب

نگاشت، تصویر سازی، تجسم، طرح واره

تابش

انعکاس

پندار

رسایی صدا


فرافکنی

رسایی

محاسباتی با اطلاعات در دسترس فعلی، مبنی بر اینکه چیزی در آینده چگونه خواهد بود یا در گذشته چگونه بوده است

پیش نگری

An statement of what amounts or events will be in the future or were in the past based on what is happening now

طنین صدا
Voice projection

بنام خدا
با سلام، در پسیکولوژی یا روانشناسی انسان دارای چندین مکانیسم دفاعی در مواقع بحران هست که یکی از انها projection یا فرا فکنی میباشد و شخص خود مشکل یا یک اخلاق ناهنجار دارد و به زعم خود دیگران را هم دارای ان صفت رذیله میپندارد و در مشاجرات صفت خود را به دیگران نسبت میدهد یعنی فرا فکنی میکند. مثال معروف، کافر همه را به کیش خود پندارد.
با سپاس.

تبدیل سطح کروی زمین بر روی سطح مستوی را تصویر کردن یا projectionمی گویند.

پیش بینی، تخمین

- تصویری/نمایشی

تجسم . تصور . تصویرسازی . برون فکنی

estimate, forecast
A grim projection

در کتابِ مبانی علومِ اعصاب شناختی ( ترجمه کمال خرازی ) ، ناحیهٔ حسیِ اولیه معادلِ PRIMARY PROJECTION AREA قرار گرفته است.

فرافکنی، برون افکنی، پرتو افکنی


برامدگی

فرافکنی ( روان شناسی )

projection ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: برون فکنی
تعریف: در روان کاوی، سازوکاری دفاعی که ازطریق آن انرژی سائق های ناخوشایند از درون معطوف به عینیت های ( objects ) بیرونی می شود

● برآورد ( معمولا s میگیره تو این معنی projections )
● پیش آمدگی، برآمدگی
● نشان دادن فیلم و غیره با پروژکتور
● تجسم

در زیست شناسی ( نوروساینس ) :
projection system :
سیستمی از آکسون هایی که تحریکات را از یک بخش دستگاه عصبی به بخش های دیگر حمل میکنند ( معمولا فاصله های دور ) .
.
Projection fiber ( الیاف عصبی پرتابی ) :
در علوم اعصاب، فیبر های جسم سفید که قشر مغز را به قسمت های تحتانی مغز یا نخاع متصل می کنند.
.
.
Projection areas :
مناطقی از مغز که در آن پردازش حسی رخ می دهد


کلمات دیگر: