1. her presence added luster to the meeting
حضور او جلسه را پر فروغ تر کرد.
2. her presence imparted an air of dignity to the ceremony
حضور او به مراسم عظمت بخشید.
3. her presence in the party
حضور او در مهمانی
4. her presence provided us with a crumb of hope
حضور او به ما کمی امیدواری داد.
5. her presence quelled my fear
حضور او ترس مرا فرو نشاند.
6. her presence was a great prop to my selfconfidence
حضور او برای اعتماد به نفس من کمک بزرگی بود.
7. his presence created many problems
حضور او مسائل زیادی را به وجود آورد.
8. his presence lends more legitimacy to the meeting
حضور او به جلسه قانونیت بیشتری می دهد.
9. the presence of both suitors at the party was a major complication
حضور هر دو خواستگار در مهمانی مشکل بزرگی بود.
10. the presence of smoke in the room
وجود دود در اتاق
11. the presence of suspicion
وجود سوظن
12. the presence of these bacteria is obligate to the growth of certain plants
وجود این ترکیزه ها برای رشد برخی گیاهان لازم است.
13. make one's presence felt
(به خاطر کیاست یا کفایت و غیره) همه را متوجه حضور خود کردن
14. a man of great presence
مردی با هیبت زیاد
15. he didn't acknowledge my presence
او حضور مرا نادیده گرفت.
16. a banquet dignified by the presence of the prime minister
ضیافتی که حضور نخست وزیر به آن ابهت بخشیده بود
17. he was unaware of the presence of danger
از وجود خطر بی اطلاع بود.
18. i was unaware of his presence
از حضور او اطلاع نداشتم
19. the ceremonies performed in her presence
مراسمی که در حضور او انجام شد
20. you graced us with your presence
با حضور خود ما را سرافراز کردید.
21. litmus is an indicator of the presence of acid in a solution
لیتموس نشانه وجود اسید در محلول است.
22. there seemed to be a divine presence in the room
چنین به نظر می رسید که یک وجود آسمانی در اتاق است.
23. he was admitted to the prime minister's presence
به حضور نخست وزیر پذیرفته شد.
24. the crowd was so orderly that the police presence seemed superfluous
آن جمعیت آنقدر مرتب و منظم بود که حضور پلیس غیر ضروری به نظر می رسید.
25. The burglar had left several traces of his presence.
[ترجمه ترگمان]سارق چند ردی از حضورش را جا گذاشته بود
[ترجمه گوگل]سارق چندین مورد از حضور او را ترک کرده است
26. He never even bothered to acknowledge her presence.
[ترجمه ترگمان]حتی به خودش زحمت نداد که حضور او را تصدیق کند
[ترجمه گوگل]او هرگز حتی ناراحت شد تا حضور او را تأیید کند
27. Babies are weak and vulnerable in the presence of huge shapes that they can only dimly perceive.
[ترجمه ترگمان]نوزادان در حضور شکل های بزرگ ضعیف و آسیب پذیر هستند که فقط به سختی می توانند درک کنند
[ترجمه گوگل]نوزادان در حضور شکل های عظیم ضعیف و آسیب پذیر هستند که فقط می توانند درک کنند
28. Her presence during the crisis had a calming effect.
[ترجمه ترگمان]حضور او در طول بحران اثر آرامش بخشی داشت
[ترجمه گوگل]حضور او در طول بحران اثر آرام بخش داشت
29. He felt constraint in her presence.
[ترجمه ترگمان]در حضور او احساس ناراحتی می کرد
[ترجمه گوگل]او در حضور او احساس محدودیت می کرد
30. He hardly seemed to notice my presence.
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسید متوجه حضور من شده باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید به نظر من حضور من را متوجه شد