کلمه جو
صفحه اصلی

preservative


معنی : نگاه دارنده، کاپوت
معانی دیگر : نگهدار، حفظ کننده، پاسار، پاسارگر، نیکدار، نیکدارگر، بر جای دار، محافظ

انگلیسی به فارسی

نگه دارنده، محافظت کننده


(مواد غذایی) ماده‌ی نگه دارنده، ماده‌ی محافظ


نگهدارنده، نگاه دارنده، کاپوت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a natural or chemical agent used to preserve foods and the like.
صفت ( adjective )
• : تعریف: capable of or relating to preserving.

• substance that is used to guard against spoilage or decomposition; something that protects, safeguard
a preservative is a chemical that prevents things from decaying. some preservatives are added to food, and others are used to treat wood or metal.

دیکشنری تخصصی

[سینما] محافظت کننده
[صنایع غذایی] نگهدارنده : در صنایع غذایی به هر ماده ای که قادر باشد فساد را به تاخیر اندازد یا کنترل کند ماده نگهدارنده میگویند
[نساجی] ماده نگهدارنده از فساد - ماده ضد عفونی کننده - محافظت کننده - محافظ
[پلیمر] محافظت کننده، محافظ
[آب و خاک] محافظ

مترادف و متضاد

نگاه دارنده (اسم)
holder, handler, preservative, suspensor, maintainer

کاپوت (اسم)
hood, preservative

جملات نمونه

1. The wood is treated with preservative to prevent decay.
[ترجمه ترگمان]چوب با ماده نگهدارنده درمان می شود تا از فساد جلوگیری شود
[ترجمه گوگل]چوب برای جلوگیری از فرسایش چوب با مواد نگهدارنده مورد استفاده قرار می گیرد

2. He painted the posts with a preservative liquid.
[ترجمه ترگمان]او پست ها را با یک مایع نگهدارنده نقاشی کرد
[ترجمه گوگل]او پست ها را با یک مایع محافظ نقاشی کرد

3. New timber should be treated with a preservative.
[ترجمه ترگمان]درختان جدید باید با ماده نگهدارنده درمان شوند
[ترجمه گوگل]چوب جدید باید با نگهدارنده درمان شود

4. Salt has a preservative effect on food.
[ترجمه ترگمان]نمک بر غذا تاثیر دارد
[ترجمه گوگل]نمک اثر محافظتی بر روی غذا دارد

5. The fence has been treated with preservative.
[ترجمه ترگمان]حصار با ماده نگهدارنده درمان شده است
[ترجمه گوگل]حصار با نگهدارنده درمان شده است

6. Salt is a common food preservative.
[ترجمه ترگمان]نمک یک نگهدارنده غذای معمولی است
[ترجمه گوگل]نمک یک نگهدارنده غذای رایج است

7. Alcohol is used as a preservative in certain foods.
[ترجمه ترگمان]الکل به عنوان نگهدارنده در غذاهای خاص مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]الکل به عنوان یک نگهدارنده در غذاهای خاص استفاده می شود

8. Preservative is usually added to tinned meat.
[ترجمه ترگمان]preservative معمولا به گوشت tinned اضافه می شود
[ترجمه گوگل]نگهدارنده معمولا به گوشت حبوبات اضافه می شود

9. They are also pressure impregnated with wood preservative to give rich colour and guaranteed life of 15 years without rotting.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین آغشته به نگهدارنده چوب هستند تا رنگ غنی بدهند و عمر ضمانت شده ۱۵ سال را نداشته باشند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین تحت فشار قرار گرفته با نگهدارنده چوب به رنگ غنی و تضمین شده زندگی 15 سال بدون پوسیدگی

10. The pole was impregnated with a preservative that had a salty taste.
[ترجمه ترگمان]قطب آن را با یک preservative که مزه شور داشت پوشانده بود
[ترجمه گوگل]قطب با نگهدارنده که دارای طعم شور است آغشته شد

11. All hardwood should be treated with stain preservative or a good quality exterior varnish to protect the timber.
[ترجمه ترگمان]از چوب سخت باید با مواد نگهدارنده لکه و یا روغن جلا و رنگ ظاهر خوب برای حفاظت از چوب استفاده شود
[ترجمه گوگل]همه چوب های چوب سخت باید با محافظ رنگی یا لاک های خارجی با کیفیت مناسب برای حفاظت از چوب استفاده شوند

12. Coat with clear preservative, then prime the new timber before painting the whole of the sill.
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه از پنجره بیرون آمد، از پشت پنجره نگاهی به بیرون انداخت
[ترجمه گوگل]پالت را با نگهدارنده شفاف، سپس چوب جدید را قبل از نقاشی کل آجری پر کنید

13. The use of salt as a preservative for wild game is basic, particularly prior to the days of refrigeration.
[ترجمه ترگمان]استفاده از نمک به عنوان نگهدارنده برای بازی وحشی، به ویژه قبل از روزه ای یخچال طبیعی است
[ترجمه گوگل]استفاده از نمک به عنوان یک نگهدارنده برای بازی های وحشی، اساسا به خصوص قبل از روزهای سرد شدن است

14. So, for example, a preservative may be used in fruit which is used to make jam.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، برای مثال، یک ماده نگهدارنده می تواند در میوه مورد استفاده قرار گیرد که برای ایجاد مربا مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]بنابراین، برای مثال، نگهدارنده ممکن است در میوه استفاده شود که برای مربا استفاده می شود

15. The low moisture content and salt content are preservative; hence, they are less perishable than the sausages previously described.
[ترجمه ترگمان]مقدار رطوبت پایین و مقدار نمک ماده نگهدارنده هستند در نتیجه، آن ها نسبت به the که قبلا شرح داده شده بود، بیش از حد perishable
[ترجمه گوگل]رطوبت کم و محتوای نمک نگهدارنده هستند؛ از این رو، آنها سریع تر از سوسیس که قبلا توصیف شده اند، سریع تر می شوند

پیشنهاد کاربران

ماده نگه دارنده ( برای جلوگیری از فاسد شدن غذا یا پوسیدگی وسیله )

preservative ( تغذیه )
واژه مصوب: مادۀ نگهدارنده
تعریف: ماده‏ای که فساد مواد خوراکی را به تأخیر اندازد|||متـ . نگهدارنده 2


کلمات دیگر: