کلمه جو
صفحه اصلی

polyphony


معنی : صداهای متعدد و گوناگون، چند اوایی، چند نثر موزون و مقفی
معانی دیگر : تعدد صداها (مثلا در پژواک)، پر آوایی، بس آوایی، (موسیقی) پلی فونی (counterpoint هم می گویند)، چند نوایی

انگلیسی به فارسی

صداهای متعدد وگوناگون، چند نثر موزون ومقفی، چنداوایی


پلیفونی، صداهای متعدد و گوناگون، چند اوایی، چند نثر موزون و مقفی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: polyphonies
مشتقات: polyphonous (adj.)
• : تعریف: a musical composition with two or more voices; counterpoint.

• musical piece that consists of several harmonized melodies (music)
polyphony is the playing of several different melodies or the singing of different lines of a song at the same time in a piece of music; a technical term.

دیکشنری تخصصی

[سینما] چند صدایی

مترادف و متضاد

صداهای متعدد و گوناگون (اسم)
polyphony

چند اوایی (اسم)
polyphony

چند نثر موزون و مقفی (اسم)
polyphony

جملات نمونه

1. Its polyphony had to reckon with an element to which Humanism attached enormous importance: the words.
[ترجمه ترگمان]پولیفونی آن باید با عنصری که در آن انسان گرایی دارای اهمیت فراوانی بود، به حساب می آمد: کلمات
[ترجمه گوگل]پلیفونی آن باید با یک عنصر که انسان گرایان اهمیت فوق العاده ای را به آنها پیوند می داد، حساب می کردند

2. Perhaps multiculturalism, in its achieved form, was a polyphony of just such well-trained voices.
[ترجمه ترگمان]شاید تعدد فرهنگ ها در فرم به دست آمده، صدایی چند صدایی بود که فقط سرو صداهای خوبی داشت
[ترجمه گوگل]شاید چند فرهنگی بودن، به شکل دستیابی به آن، یک پلیفنیک از چنین صداهای خوبی بود

3. In both the polyphony is freely based on the traditional Passion tones.
[ترجمه ترگمان]در هر دو پولیفونی (پولیفونی)سنتی قرار دارد
[ترجمه گوگل]در هر دو پلی افسون آزادانه بر اساس صداهای ترسناک سنتی است

4. Polyphony, which developed in the ninth century, used the organ as bass accompaniment to liturgical song.
[ترجمه ترگمان]polyphony که در قرن نهم گسترش یافت، از ارگ به عنوان صدای بم برای آهنگ عبادت استفاده کرد
[ترجمه گوگل]پلیفونی که در قرن نهم توسعه یافت، از ارگان به عنوان همراه باس به ترانه ی الهی استفاده می کرد

5. So it's complex stuff, this polyphony or this counterpoint.
[ترجمه ترگمان]این چیزی پیچیده است، این چند صدایی یا این کنترپوان است
[ترجمه گوگل]بنابراین چیز پیچیده ای است، این پلیفونیک یا این کنتراست

6. Ondaatje also use the techniques of polyphony, enhanced the color of the carnival style.
[ترجمه ترگمان]Ondaatje همچنین از تکنیک های چند صدایی، افزایش رنگ سبک کارناوال استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]Ondaatje همچنین از تکنیک های پلیفونیک استفاده می کند و رنگ سبک کارناوال را افزایش می دهد

7. The main courses include Solfeggio, Harmony, Polyphony, Musical Analysis and Rehearsal.
[ترجمه ترگمان]دوره های اصلی عبارتند از solfeggio، هارمونی، polyphony، تحلیل موسیقی و تمرین
[ترجمه گوگل]دوره های اصلی شامل Solfeggio، هماهنگی، پلیفونی، تجزیه و تحلیل موسیقی و تمرین است

8. Their artistic forms are characterized by features of "soul stories" and "polyphony" novels.
[ترجمه ترگمان]اشکال هنری آن ها با ویژگی های \"داستان های روح\" و \"چند صدایی\" توصیف می شود
[ترجمه گوگل]اشکال هنری آنها ویژگی های داستان های روحانی و پلیفونیک است

9. This thesis employs Bakhtin's theory of polyphony to study the polyphonic features of Absalom, Absalom! "
[ترجمه ترگمان]این پایان نامه، نظریه Bakhtin از پولیفونی (پولیفونی)را برای بررسی ویژگی های چند صدایی of، Absalom بکار گرفته است \"
[ترجمه گوگل]در این پایان نامه، نظریه پلی استیشن باختین برای مطالعه ویژگی های پلیفونیک Absalom، Absalom استفاده می شود! '

10. Musical forms have undergone from a single sound thinking ( homophony ) to a three-dimensional sound thinking (polyphony), and finally achieved both coexistence.
[ترجمه ترگمان]اشکال موسیقی از یک تفکر واحد (homophony)به یک تفکر صدا سه بعدی (پولیفونی)تبدیل شده است و سرانجام هر دو هم زیستی را به دست آورده است
[ترجمه گوگل]اشکال موسیقی از یک تفکر صدای واحد (هموونی) به تفکر صدای سه بعدی (پلیفونیک) و در نهایت هم همزیستی به دست آمده است

11. The main courses include Solfeggio, Harmony, Polyphony, Musical Analysis, History of Music, Music Aesthetics and Research of World Music.
[ترجمه ترگمان]دوره های اصلی عبارتند از solfeggio، هارمونی، polyphony، تحلیل موسیقی، تاریخ موسیقی، موسیقی Aesthetics و تحقیقات موسیقی جهانی
[ترجمه گوگل]دوره های اصلی شامل Solfeggio، هماهنگی، پلیفونی، تجزیه و تحلیل موسیقی، تاریخ موسیقی، زیبایی شناسی موسیقی و پژوهش موسیقی جهانی است

12. The main courses include Theory of Composition, Harmony, Polyphony, Musical Analysis and Orchestration.
[ترجمه ترگمان]این دوره های اصلی عبارتند از: نظریه ترکیب بندی، هارمونی، polyphony، تحلیل موسیقی و Orchestration
[ترجمه گوگل]دوره های اصلی عبارتند از: نظریه ترکیب، هماهنگی، پلیفونی، تجزیه و تحلیل موسیقی و ارکستراسیون

13. The score trades in the familiar chord progressions, sticky rhythmic motives and unremitting polyphony.
[ترجمه ترگمان]این امتیازات در the familiar، progressions، انگیزه های ریتمیک و پولیفونی (پولیفونی)بی وقفه ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]نمره در پیشرفت وتره های آشنا، انگیزه های ریتمیک چسبنده و پلیفونیک بی وقفه انجام می شود

14. The first book I ever studied was Prout's Strict Counterpoint, which bestows on polyphony an aura of mysterious excellence.
[ترجمه ترگمان]اولین کتابی که من تا به حال مطالعه کردم counterpoint شدید پر فشار پر اوت بود، که ترکیبی از برتری مرموز را به پولیفونی پیچیده ارزانی می دارد
[ترجمه گوگل]اولین کتابی که من تا به حال مطالعه کرده بود، مقابله ای شدید Prout بود، که بر روی پلیفونیک حیرت از برتری اسرار آمیز است

15. Neither they nor the other kids take any notice of this polyphony.
[ترجمه ترگمان]نه آن ها و نه بچه های دیگر هیچ توجهی به این polyphony ندارند
[ترجمه گوگل]نه آنها و نه بچه های دیگر متوجه این پلیفونیک نیستند

پیشنهاد کاربران

polyphony ( موسیقی )
واژه مصوب: چندصدایی
تعریف: بافت موسیقایی که در آن چند بخش صدایی غالباً با هویت مستقل لحنی به طور هم زمان اجرا می شود


کلمات دیگر: