کلمه جو
صفحه اصلی

overtone


معنی : مفهوم فرعی، صدای فرعی
معانی دیگر : (معمولا جمع) اثر یا مفهوم ثانوی، فراچم، فحوا، لحن، هاله ی معنایی، (پژواک شناسی - موسیقی) نت هم ساز، هارمونیک، فراز نواخت (در برابر: فرو نواخت undertone)، قوی، شدیدالحن

انگلیسی به فارسی

صدای فرعی، قوی، شدیدالحن، مفهوم فرعی


اوهتن، مفهوم فرعی، صدای فرعی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: in music, any of several higher frequencies associated with a given tone; harmonic.

(2) تعریف: (often pl.) any secondary characteristic that qualifies an overall effect.

- blue with overtones of lavender
[ترجمه پیام] ابی بااثراتی از بنفش کمرنگ
[ترجمه ترگمان] آبی با overtones بنفش کمرنگ
[ترجمه گوگل] آبی با نارنجی اسطوخدوس

• harmonic, secondary tone which is higher than the primary or fundamental tone (music); something which is subtly suggested, subtle implication, connotation
if something has overtones of a particular quality, it has a small amount of that quality but does not openly express it.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] بالا تن
[سینما] نهان مایه

مترادف و متضاد

مفهوم فرعی (اسم)
overtone

صدای فرعی (اسم)
overtone

implication, hint


Synonyms: association, connotation, flavor, inference, innuendo, intimation, meaning, nuance, sense, suggestion, tone, undercurrent, undertone


جملات نمونه

1. There was an overtone of regret in his farewell speech.
[ترجمه ترگمان]در این سخنرانی وداع یک مفهوم فرعی حاکی از تاسف و پشیمانی وجود داشت
[ترجمه گوگل]در سخنرانی خداحافظی خود، عذاب وجدان آمیز بود

2. Many varieties also have a vegetable or fruity overtone, variously described as cucumber or melon.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از انواع نیز میوه گیاهی یا میوه ای دارند که به شکل های مختلف به عنوان خیار یا هندوانه توصیف می شوند
[ترجمه گوگل]بسیاری از ارقام نیز دارای گوشت سبز یا میوه ای هستند که به صورت های مختلف به عنوان خیار یا خربزه شناخته می شوند

3. Furthermore, that overtone was of deep concern to all colonizing nations troubled about the issue of racial contact and race mixture.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، that نگرانی عمیقی نسبت به تمامی کشورهای colonizing داشت که در مورد مساله تماس نژادی و ترکیب نژادی بودند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، این سخن از نگرانی عمیق همه ملل استعمار در مورد مسئله مخلوط نژادی و نژاد مضطرب بود

4. And resolution has a musical overtone that I like as well: the progression of a dissonant chord to a consonant one.
[ترجمه ترگمان]و قطعنامه ای موسیقی musical دارد که من آن را دوست دارم: پیشرفت یک آهنگ dissonant به یک آهنگ موزون
[ترجمه گوگل]و قطعنامه دارای یک نوازنده موسیقی است که من نیز دوست دارم پیشرفت وتر ناسازگار به یک همسایه

5. Its spicy overtone put this wine amongst the most preferred classic style of Shiraz.
[ترجمه ترگمان]شراب تند آن این شراب را به سبک کلاسیک شیراز ترجیح می داد
[ترجمه گوگل]اوج تند آن را این شراب را در میان سبک تر از سبک کلاسیک شیراز قرار داده است

6. His words were polite but there an overtone of anger in his voice.
[ترجمه ترگمان]کلماتش مودبانه بود اما در صدایش نشانی از خشم وجود داشت
[ترجمه گوگل]کلمات او مودب بود، اما در صدای او، صدای خشم

7. To overcome the shortcoming of the traditional overtone ratio method, a higher overtone ratio method to determine the thickness vibration electromechanical coupling factors was presented.
[ترجمه ترگمان]برای غلبه بر کمبود روش نسبت overtone سنتی، یک روش نسبت overtone بالاتر برای تعیین ضرایب تزویج الکترومغناطیس ارتعاشات الکترومکانیکی ارائه شد
[ترجمه گوگل]برای غلبه بر کمبود روش نسبت روانی سنتی، یک نسبت نسبت به همتونی بالاتر برای تعیین ضریب همبستگی الکترومکانیکی لرزش ضخامت ارائه شده است

8. Since triple overtone voltage will increase accordingly when there is load in the generator, it can activate constant voltage on its own without any other voltage automatic governor.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که ولتاژ سه تایی افزایش خواهد یافت، هنگامی که بار در ژنراتور وجود دارد، می تواند ولتاژ ثابت خود را بدون هیچ والی اتوماتیک ولتاژ راه اندازی کند
[ترجمه گوگل]از آنجایی که ولتاژ الکتریکی سه گانه به گونه ای افزایش می یابد که بار در ژنراتور وجود داشته باشد، می تواند ولتاژ ثابت خود را بدون هیچ گونه ولتاژ ولتاژ دیگر ولتاژ فعال کند

9. To overcome the shortcoming of the traditional overtone method, a higher overtonemethod to determine the thick.
[ترجمه ترگمان]برای غلبه بر کمبود روش overtone سنتی، overtonemethod بالاتر برای تعیین ضخامت ضخیم
[ترجمه گوگل]برای غلبه بر کمبود روش هجایی سنتی، یک روش الگویی قوی برای تعیین ضخامت

10. Yourself your god, your star, Fate's overtone.
[ترجمه ترگمان]خدای تو، ستاره اقبال تو، overtone سرنوشت
[ترجمه گوگل]خودت خدای شما، ستاره تو، سرنوشت سرنوشت

11. Conclusion Tunable pulsed overtone Nd : YAG 532 nm laser was efficency to skin vascular lesions.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری در این تحقیق نشان داد که yag ۵۳۲ میلی متر لیزری برای آسیب های قلبی عروقی قابل استفاده است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری لیزر 532 نانومتر Nd YAG Pantone utunon قابل تنظیم بود که به ضایعات پوستی آسیب می رساند

12. Base band and overtone will be generated at the same string of stringed instrument oscillate.
[ترجمه ترگمان]باند پایه و overtone در همان رشته از نوسان ساز زهی می سازند
[ترجمه گوگل]باند پایه و اوتتون در همان رشته ای از نوسان ساز دستگاه رشته تولید می شود

13. It has a warm, spicy, sweet fragrance with an overtone of licorice and cloves.
[ترجمه ترگمان]یک رایحه گرم، تند و شیرین با یک overtone از شیرین بیان و میخک
[ترجمه گوگل]این رایحه گرم، تند و شیرین با عطر و بوی شیرینی و گل میخ دارد

14. Chenran's novella Nowhere to say goodbye showed sharp existentialism philosophy overtone.
[ترجمه ترگمان]Chenran s در هیچ جایی برای خداحافظی با فلسفه اگزیستانسیالیسم تند overtone
[ترجمه گوگل]رمان چنار در جایی که خداحافظی می کند، اگزیستانسیالیسم شگفت انگیزی را به نمایش گذاشت

Her answer was full of overtones.

پاسخ او پر از کنایه و معانی ثانوی بود.


پیشنهاد کاربران

ضمنی، کنایی

رنگ و بو ( برای نمونه: اشعار خیام رنگ و بوی فلسفه ی شرقی دارند )
khayyam's poems have overtones of Eastern philosophy

لحن، فحوا، حال و هوا، هم صدا، هم رنگ، هم نوا

اثر زمانی که با legal بیاید

مضمون

طیف

پیامد، نتیجه، مترادف با implication



overtone ( موسیقی )
واژه مصوب: صدای فرعی
تعریف: هریک از صداهایی که پس از صدای مبنا ایجاد و با آن مخلوط شود و در به وجود آمدن رَنگ صوت مؤثر باشد|||متـ . فرآهنگ


کلمات دیگر: