1. the statue's pedestal was of marble
پایه ی مجسمه از سنگ مرمر بود.
2. to mount a statue on a pedestal
مجسمه را بر پایه ی خود سوار کردن
3. Don't try to put her on a pedestal, she's as guilty as the rest of them!
[ترجمه R.Eli] سعی نکن به او بهای زیادی بدهی، او هم مثل بقیه گناهکار است
[ترجمه meli.njt] سعی نکن اورا راهنما ( ( رهبر ) ) قرار دهی او هم مثل بقیه گناهکار است
[ترجمه ترگمان]سعی نکن او را روی یک پایه قرار بدهی، او هم به اندازه بقیه گناهکار است!
[ترجمه گوگل]سعی نکنید او را بر روی پایه قرار دهید، او همانطور که در بقیه آنهاست، مجرم است!
4. Women are both put on a pedestal and treated like second-class citizens.
[ترجمه مهدی رمضانی] زنان هم مورد ارزش قرار می گیرند و هم مانند شهروندان درجه دو برخورد می شوند.
[ترجمه ترگمان]زنان هر دو بر پایه ستون پایه قرار می گیرند و مانند شهروندان طبقه دوم رفتار می کنند
[ترجمه گوگل]زنان هر دو روی پایه قرار می گیرند و مانند شهروندان درجه دو رفتار می کنند
5. He dismounted a statue from its pedestal.
[ترجمه ترگمان]از یک مجسمه از پایه مجسمه از اسب پایین آمد
[ترجمه گوگل]او یک مجسمه را از پایه خود جدا کرد
6. My last boyfriend put me on a pedestal.
[ترجمه R.Eli] آخرین دوست پسرم من را مثل بت میپرستید ( بهای زیادی به من می داد )
[ترجمه مهدی رمضانی] آخرین دوست پسرم ارزش زیادی برای من قائل بود.
[ترجمه ترگمان] آخرین دوست پسرم منو روی یه پایه گذاشت
[ترجمه گوگل]آخرین دوست پسر من، من را روی پایه گذاشت
7. A statue pedestal of the king found in his tomb complex was also inscribed with Imhotep's name and his titles.
[ترجمه ترگمان]پایه مجسمه ای که پادشاه در مجموعه آرامگاه خود یافته بود نیز با نام Imhotep و his حکاکی شده بود
[ترجمه گوگل]پایه مجسمه پادشاه که در مخفیگاه قبرش یافت شد نیز با نام Imhotep و عناوین او ثبت شد
8. Some examples still had a moulded foot pedestal, while others had four short, cast and chased legs.
[ترجمه ترگمان]برخی از نمونه ها هنوز پایه و پایه خود را داشتند، در حالی که برخی دیگر چهار پایه کوتاه، ریخته و دنبال شده داشتند
[ترجمه گوگل]بعضی از نمونه ها همچنان پایه پایه قالب داشتند، در حالی که دیگران چهار پایه کوتاه، بازیگران و تعقیب کننده داشتند
9. And Murph will come down from that good-guy pedestal a little.
[ترجمه ترگمان]و \"Murph\" از اون پایه خوب یه ذره میاد پایین
[ترجمه گوگل]و مورف کمی از آن پایه خوب مرد خواهد آمد
10. Recently, a small crack appeared in our pedestal hand basin in the bathroom.
[ترجمه ترگمان]اخیرا یک شکاف کوچک در دست شویی ما در دست شویی ظاهر شد
[ترجمه گوگل]به تازگی یک ترک کوچک در حوضچه حیاط پایه ما در حمام ظاهر شد
11. Above: A Norber erratic on its limestone pedestal.
[ترجمه ترگمان]بالاتر از همه چیز عجیب و غریبی است که بر پایه سنگ آهک آن قرار دارد
[ترجمه گوگل]بالاتر از یک نردبان نربر در پایه سنگ آهک آن
12. At the very top of the steps was a bust of Shakespeare on a pedestal.
[ترجمه ترگمان]در بالای پلکان یک تکه از آثار شکسپیر روی یک پایه قرار داشت
[ترجمه گوگل]در بالای بالای مراحل، مجسمه شکسپیر بر روی پایه بود
13. The press were determined to knock the princess off the pedestal that they had put her on.
[ترجمه ترگمان]مطبوعات مصمم بودند که شاهزاده خانم را از روی پایه بلند کنند و از روی پایه بلند کنند
[ترجمه گوگل]مطبوعات مشخص شد که شاهزاده خانم را از پایه ای که آنها را در آن قرار داده اند، بکشم
14. Before it could be transported to the United States, a site had to be found for it and a pedestal had to be built.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که بتواند به آمریکا انتقال یابد، باید یک سایت برای آن پیدا شود و یک پایه باید ساخته شود
[ترجمه گوگل]پیش از آنکه بتواند به ایالات متحده منتقل شود، باید یک سایت برای آن پیدا کرد و باید پایه ساخته شود
15. This recent scandal has really knocked the President off his pedestal.
[ترجمه ترگمان]این رسوایی اخیر، رئیس جمهور رو از پایه خودش پرت کرد
[ترجمه گوگل]این رسوایی اخیر واقعا رئیس جمهور را از پایه خود رد کرد