کلمه جو
صفحه اصلی

out of phase


دارای مراحل ناجور، ناهمگام، ناهماهنگ، ناهمزمان، ناهم فاز

دیکشنری تخصصی

[شیمی] ناهمفاز
[سینما] غیر هم فاز
[برق و الکترونیک] غیر هم فاز - ناهمفاز ویژگی شکل موجهایی که هم بسامد هستند اما در لحظات مشابه مقادیر متناظر آنها یکی نیست.
[ریاضیات] خارج از فاز

جملات نمونه

1. The carrier wave has got out of phase with the signal wave.
[ترجمه ترگمان]موج حامل از فاز با موج سیگنال خارج شده است
[ترجمه گوگل]موج حامل خارج از فاز با موج سیگنال است

2. The traffic lights were out of phase.
[ترجمه ترگمان]چراغ های راهنمایی خاموش بودند
[ترجمه گوگل]چراغ راهنمایی فاقد فاز بود

3. The Skills Programme is out of phase with the rest of the curriculum.
[ترجمه ترگمان]برنامه مهارت ها با بقیه برنامه آموزشی خارج از مرحله است
[ترجمه گوگل]برنامه مهارت ها با سایر برنامه های درسی ناپیوسته است

4. Nizan's views were out of phase with the political climate of the time.
[ترجمه ترگمان]دیدگاه های Nizan با شرایط سیاسی زمان خارج از فاز بودند
[ترجمه گوگل]دیدگاه های نازن از لحاظ سیاسی در آن زمان با فضای سیاسی نبود

5. But his self-image had become so out of phase with reality that he wanted to shoot his own leg.
[ترجمه ترگمان]اما تصویر خودش به حدی از واقعیت دور شده بود که می خواست از پای خودش شلیک کند
[ترجمه گوگل]اما تصور شخصی او با واقعیتی که او می خواست پای خود را بچرخاند، از واقعیت خارج شد

6. We were out of phase with the usual nighttime crowd.
[ترجمه ترگمان]ما با ازدحام مردم عادی از مرحله خارج شده بودیم
[ترجمه گوگل]ما با جمعیت معمولی شبانه خارج از فاز بودیم

7. Stephen Legate looked out of phase in the unison tableaux.
[ترجمه ترگمان]استفان نماینده، با تابلوهای یک سان، از مرحله دوم خارج شد
[ترجمه گوگل]استفان لگات از مرحله ای در تابلوهای متحرک نگاه کرد

8. When Mercury goes out of phase for three-and-a-half weeks every 12 weeks, these areas weaken and go haywire.
[ترجمه ترگمان]زمانی که عطارد به مدت سه هفته و نیم در هر ۱۲ هفته خارج می شود، این مناطق سست می شوند و به هم ریخته می شوند
[ترجمه گوگل]هنگامی که جیوه در هر 12 هفته سه و نیم هفته از فاز خارج می شود، این مناطق تضعیف می شوند و در حال رشد هستند

9. The windshield wipers are out of phase now.
[ترجمه ترگمان]The شیشه جلوی اتومبیل اکنون از مرحله خارج شده است
[ترجمه گوگل]پاک کن شیشه جلو شیشه ای اکنون فرسوده است

10. This field is out of phase with the primary field.
[ترجمه ترگمان]این زمینه با میدان اصلی خارج از فاز است
[ترجمه گوگل]این زمینه خارج از فاز با زمینه اولیه است

11. These two sinusoids are nearly out of phase.
[ترجمه ترگمان]این دو sinusoids تقریبا از مرحله خارج می شوند
[ترجمه گوگل]این دو سینوزوئید تقریبا خارج از فاز هستند

12. I can leave the field and still stay out of phase, right?
[ترجمه ترگمان]می توانم زمین را ترک کنم و هنوز هم از مرحله خارج شوم، درست است؟
[ترجمه گوگل]من می توانم زمینه را ترک کنم و هنوز از مرحله خارج شوم، درست است؟

13. The windshield wipers out of phase now.
[ترجمه ترگمان]The شیشه جلوی اتومبیل حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]حالا شیشه جلو پنجره را از بین می برد

14. The currents, which were 180 degrees out of phase, are now in phase.
[ترجمه ترگمان]جریان که ۱۸۰ درجه از فاز هستند، در حال حاضر در فاز هستند
[ترجمه گوگل]جریان، که 180 درجه از فاز است، در حال حاضر در مرحله است

پیشنهاد کاربران

اختلاف فاز داشتن


1.
being or happening out of synchrony or harmony



2.
PHYSICS
having a different phase or stage of variation
in a different phase or stage of variation

با اختلاف فاز
خارج از فاز ( منفی/مثبت )
در ( جریان ) فاز مخالف
با فاز مخالف



The Enterprise was put through a molecular transporter and reassmbled out of phase.
Star Trek TOS


کلمات دیگر: