کلمه جو
صفحه اصلی

props


اثاثیه صحنه نمایش

انگلیسی به فارسی

غرفه ها، تکیه، شمع، پایه، پشتی صندلی وغیره، پشتیبان، نگهدار، تیر، نگه داشتن، پشتیبانی کردن، حائل کردن یا شدن


دیکشنری تخصصی

[سینما] لوازم صحنه - وسایل صحنه

جملات نمونه

1. several wooden props prevented the wall from falling
چندین پشت بند چوبی از افتادن دیوار جلوگیری می کرد.

پیشنهاد کاربران

احترام گذاشتن، تقدیر و بزرگداشت از یک شخص یا گروه بخاطر دستاوردها یا رفتار آنها

The university of Miami will give props to its football team's championship on saturday
دانشگاه میامی در روز شنبه از قهرمانی تیم فوتبالش تقدیر خواهد کرد

ابزار و ادوات نمایش ( مورد استفاده بازیگران در صحنه )

slang ) respect for someone )
( Cambridge )

ارج نهادن

( یوگا ) ابزار

noun
INFORMAL
respect or credit due to a person.
"Erika gets props for the great work she did on the music"
احترام و ارزش - عرض ادب


کلمات دیگر: