1. He had run up credit card debts of thousands of dollars.
[ترجمه مهدی] او بدهی چند هزار دلاری بالا آورده است.
[ترجمه ترگمان]او کارت های اعتباری هزاران دلار را بالا برده بود
[ترجمه گوگل]او بدهی های کارت اعتباری هزاران دلار را پرداخت کرده بود
2. You'll run up a huge gas bill if you leave the heater on.
[ترجمه بهار] اگر بخاری را روشن بگذاری، یک صورتحساب سنگین گاز برایت می آید.
[ترجمه پریا] اگر بخاری رو روشن بزاری یه قبض گاز بزرگ به بار می یاری
[ترجمه ترگمان]اگر بخاری را روشن بگذاری، یک بیل بزرگ گاز می گیری
[ترجمه گوگل]اگر بخاری را ترک کنید، یک لایحه گاز بزرگ را اجرا کنید
3. The community centre scheme has run up against strong local opposition.
[ترجمه ترگمان]طرح مرکز اجتماعات علیه مخالفان قوی محلی اجرا شده است
[ترجمه گوگل]طرح مرکز اجتماعی علیه مخالفان قوی محلی مطرح شده است
4. The company has run up a deficit of £30 000.
[ترجمه ترگمان]این شرکت دارای کسری بودجه ۳۰ پوندی است
[ترجمه گوگل]این کمپانی کسری از 30 هزار پوند است
5. The white flag was run up;the post had surrendered.
[ترجمه ترگمان]پرچم سفید برپا بود و پست تسلیم شده بود
[ترجمه گوگل]پرچم سفید پر شده بود؛ پست تسلیم شد
6. The prices of fruit generally run up during the winter months.
[ترجمه ترگمان]قیمت میوه معمولا در طول ماه های زمستان بالا می رود
[ترجمه گوگل]قیمت میوه معمولا در طول ماه های زمستان افزایش می یابد
7. How had he managed to run up so many debts?
[ترجمه ترگمان]چه طور توانسته بود این همه debts را تحمل کند؟
[ترجمه گوگل]چگونه او توانست بدهی های زیادی را انجام دهد؟
8. We run up our national flag every morning.
[ترجمه ترگمان]ما هر روز صبح پرچم ملی رو پخش می کنیم
[ترجمه گوگل]هر روز صبح پرچم ملی ما را پر می کنیم
9. She can run up a dress in an evening.
[ترجمه ترگمان] اون می تونه یه شب لباس بپوشه
[ترجمه گوگل]او می تواند یک لباس را در یک شب اجرا کند
10. When he had run up the hill, he paused for a minute to rest.
[ترجمه ترگمان]وقتی از تپه بالا رفت، لحظه ای درنگ کرد تا استراحت کند
[ترجمه گوگل]وقتی او تپه را پرت کرد، برای یک دقیقه به حالت تعلیق متوقف شد
11. She's going to run up to Shanghai.
[ترجمه ترگمان]اون داره میره شانگهای
[ترجمه گوگل]او قصد دارد به شانگهای برود
12. They've run up a British flag on the roof.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک پرچم بریتانیایی را روی پشت بوم گذاشته اند
[ترجمه گوگل]آنها پرچم بریتانیا را روی سقف گذاشته اند
13. I've run up debts totaling more than £000.
[ترجمه ترگمان]من بدهی های خود را با مجموع بیش از ۰۰۰ پوند بالا برده ام
[ترجمه گوگل]من بدهی های بیش از � 000 را امتحان کردم
14. We had to run up the stairs while the Sergeant timed us.
[ترجمه ترگمان]باید از پله ها بالا می رفتیم در حالی که گروهبان منتظر ما بود
[ترجمه گوگل]ما مجبور شدیم تا پله ها را ببندیم، در حالی که سرباز ما را به مقصد رساند
15. The museum has run up against opposition to its proposals.
[ترجمه ترگمان]این موزه علیه مخالفان خود مخالفت کرده است
[ترجمه گوگل]موزه در برابر مخالفت با پیشنهادهایش مقاومت کرده است