1. a pictorial calendar
تقویم مصور
2. a pictorial description
شرح از طریق تصویر،شرح مصور
3. the pictorial poetry of robert frost
اشعار تصویر مانند رابرت فراست
4. the room was covered with pictorial papers
کاغذ دیواری مصور اتاق را پوشانده بود.
5. The pretty girl on the cover of the pictorial is just a sales gimmick.
[ترجمه ترگمان]دختر زیبا روی جلد کتاب فقط یک حیله فروش است
[ترجمه گوگل]دختر زیبا در پوشش تصویری فقط یک حقه فروش است
6. The had insisted on a full pictorial coverage of the event.
[ترجمه ترگمان]او بر روی یک پوشش کامل تصویری از این رویداد پافشاری کرده بود
[ترجمه گوگل]تا به حال پوشش تصویری کامل این رویداد را ادامه داد
7. The exhibition is a pictorial history/record of the town in the 19th century.
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه یک تاریخ یا سابقه تصویری از این شهر در قرن نوزدهم است
[ترجمه گوگل]این نمایشگاه تاریخی / تصویری تصویری از شهر در قرن نوزدهم است
8. Pictorial representations of women can carry all kinds of subtle hints and messages, can indeed convey a whole world-view of meaning.
[ترجمه ترگمان]نمایش نموداری از زنان می تواند همه انواع اشارات و پیام های زیرکانه را در بر داشته باشد، در واقع می تواند یک دیدگاه کلی از معنا را منتقل کند
[ترجمه گوگل]تظاهرات تصویری زنان می تواند انواع نکات و پیام های ظریف را حمل کند، در واقع می تواند یک دید کلی از معنا را بیان کند
9. Graphs and pictorial representations Organise Systematically the collection and tabulation of simple data.
[ترجمه ترگمان]نمودارها و نمایش های تصویری سازماندهی مجموعه و tabulation داده های ساده را سازماندهی می کنند
[ترجمه گوگل]نمودار ها و نمایش های تصویری سازماندهی به طور منظم جمع آوری و جدول بندی داده های ساده
10. The earliest written records were simply pictorial representations of natural objects, such as birds and animals.
[ترجمه ترگمان]قدیمی ترین اسناد نوشتاری به سادگی نمایش های تصویری از اشیا طبیعی مانند پرندگان و حیوانات بودند
[ترجمه گوگل]نخستین سوابق کتبی فقط تصورات تصویری از اشیاء طبیعی مانند پرندگان و حیوانات بود
11. This is essential with prayer rugs and pictorial carpets, which lose much of their impact if viewed upside-down.
[ترجمه ترگمان]این امر با rugs و فرش های مصور ضروری است که تاثیر آن ها را اگر وارونه دیده شوند از دست می دهند
[ترجمه گوگل]این با قالیچه های نماز و فرش های تصویری ضروری است، که اگر در معرض نور آفتاب قرار بگیرند، تاثیر زیادی بر آنها می گذارند
12. It is, arguably, the finest pictorial representation of a seventeenth-century winding-sheet.
[ترجمه ترگمان]مسلما، بهترین نمایش تصویری از ورق پر پیچ وخم قرن هفدهم است
[ترجمه گوگل]این است که، مسلما، بهترین نمایش تصویری قرص قرن هفدهم است
13. Nevertheless, Ramsay's consummate sense of pictorial design remains as powerful as ever.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، حس کامل رمزی از طراحی تصویری تا به حال قدرتمند باقی مانده است
[ترجمه گوگل]با این وجود، احساس کاملی از طراحی تصویری Ramsay باقی می ماند همانطور که همیشه قدرتمند است
14. They are pictorial, with good drapery and expressive features to the figures.
[ترجمه ترگمان]آن ها تصویری هستند، با لباس خوب و ویژگی های expressive برای این ارقام
[ترجمه گوگل]آنها تصویری هستند، با پوشیدنی خوب و ویژگی های ظریف به ارقام