کلمه جو
صفحه اصلی

coverage


معنی : پوشش، شمول
معانی دیگر : (میزان یا مبلغ یا مقداری که توسط چیز دیگری پوشیده یا کارسازی شود) پوشش، (رسانه ها) گزارش، پوشش خبری

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the amount or type of protection available against loss or liability as provided by insurance or reserve funds, or the protection itself.

- The policy provides good coverage in case of fire.
[ترجمه ترگمان] این سیاست پوشش خوبی در مورد آتش فراهم می کند
[ترجمه گوگل] این سیاست پوشش مناسب در صورت آتش سوزی فراهم می کند
- Everyone in the family has dental coverage now.
[ترجمه ترگمان] حالا همه اعضای خانواده پوشش دندون پزشکی دارن
[ترجمه گوگل] هر کس در خانواده در حال حاضر پوشش دندانپزشکی دارد

(2) تعریف: the degree or extent to which something is covered.

- The teacher was impressed with the student's coverage of her topic.
[ترجمه ترگمان] معلم تحت تاثیر پوشش دانش آموزان از موضوع او قرار گرفت
[ترجمه گوگل] معلم تحت تأثیر پوشش دانش آموز موضوع او قرار گرفت

(3) تعریف: in journalism, the reportage on a particular event or issue, or the amount or type of reportage.

- The news program boasts thorough coverage of all major issues.
[ترجمه ترگمان] این برنامه اخبار، پوشش کامل همه مسائل مهم را به خود می بالد
[ترجمه گوگل] این برنامه خبری دارای پوشش کامل همه مسائل مهم است
- The network has been accused of biased coverage of political events.
[ترجمه ترگمان] این شبکه به پوشش جانبدارانه رویداده ای سیاسی متهم شده است
[ترجمه گوگل] شبکه متهم به پوشش غلط حوادث سیاسی است

• covering; extent to which something is covered; survey, review; news reporting; insurance against potential damage
the coverage of something in the news is the reporting of it.

دیکشنری تخصصی

[خودرو] مقدار سطحی که میتوان ان را با واحد حجم مشخص از یک ماده ضد زنگ و یا نظایر ان پوشا - مقدار سطحی که میتوان ان را با واحد حجم مشخص از یک ماده ضد زنگ و یا نظایر ان پوشا
[سینما] پوشش (نوری )
[عمران و معماری] پوشش
[فوتبال] پوشش
[زمین شناسی] منطقه زیر دید،پوشش ،شمول عارضهای در یک پایگاه دادهای فضایی. نمایش نقشهای مرکب از فایلهای گرافیکی و خصوصیتها در سیستم تهیه نقشههای رقومی.(در دورسنجی)
[بهداشت] پوشش
[حقوق] پوشش، شمول، مورد یا مبلغ بیمه
[نساجی] پوشش
[ریاضیات] مبلغ جبرانی، تحت پوشش، پوشش، پوشش دادن
[آمار] 1. پوشش 2. پوشانش

مترادف و متضاد

پوشش (اسم)
gear, roof, span, shield, cover, armature, coverage, envelopment, coating, covering, overlay, sconce, mantle, robe, capsule, theca, camouflage, capping, sheathing, casing, tunic, casement, incrustation, gaberdine, coverture, shroud, envelope, shale, integument, involucre, involucrum, revetment, roofing

شمول (اسم)
inclusion, liability, coverage

جملات نمونه

1. deductible coverage
مورد بیمه ی کاهشی (یا کسر کردنی)

2. live coverage
گزارش زنده،گزارش مستقیم

3. their coverage of news is very biased
پوشش خبری آنها دارای جهت گیری شدیدی است.

4. camera coverage
میدان پوشش دوربین

5. extensive television coverage
پوشش تلویزیونی مفصل

6. this insurance policy gives you complete coverage
این بیمه نامه به شما پوشش کامل می دهد.

7. The allegations received widespread media coverage.
[ترجمه ترگمان]این اتهامات پوشش رسانه های گسترده ای را به خود جلب کرده است
[ترجمه گوگل]این اتهامات پوشش گسترده رسانه ای را دریافت کردند

8. The media's coverage of the election has been skewed from the very beginning.
[ترجمه ترگمان]پوشش رسانه ها از انتخابات از همان ابتدا منحرف شده است
[ترجمه گوگل]پوشش رسانه ای از انتخابات از همان ابتدا از بین رفته است

9. There's been massive television coverage of the World Cup.
[ترجمه ترگمان]پوشش تلویزیونی زیادی از جام جهانی وجود داشته است
[ترجمه گوگل]پوشش تلویزیونی گسترده ای از جام جهانی وجود دارد

10. There's little coverage of foreign news in the newspaper.
[ترجمه ترگمان]پوشش خبری کمی از خبره ای خارجی در روزنامه وجود دارد
[ترجمه گوگل]پوشش خبری کمی از اخبار خارجی در روزنامه وجود دارد

11. The band has received good press coverage .
[ترجمه ترگمان]گروه پوشش خبری خوبی دریافت کرده است
[ترجمه گوگل]این گروه پوشش خبری خوبی را دریافت کرده است

12. The radio and newspapers gave the trial wide coverage.
[ترجمه ترگمان]رادیو و روزنامه ها پوشش گسترده ای را به دادگاه دادند
[ترجمه گوگل]رادیو و روزنامه ها پوشش محکمه را پوشش دادند

13. Immunization coverage against fatal diseases has increased to 99% in some countries.
[ترجمه ترگمان]پوشش بیمه ای در برابر بیماری های مرگبار به ۹۹ درصد در برخی کشورها افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]پوشش ایمن سازی در برابر بیماری های کشنده در برخی کشورها به 99 درصد افزایش یافته است

14. The book gives good, general coverage of the subject.
[ترجمه ترگمان]این کتاب پوشش خوبی از سوژه می دهد
[ترجمه گوگل]این کتاب پوشش جامعی از موضوع را خوب می کند

15. I was disappointed to see the lack of coverage afforded to this event.
[ترجمه ترگمان]از دیدن عدم پوشش خبری که در این رویداد به دست آمد ناامید شدم
[ترجمه گوگل]من ناامید شدم که کمبود پوشش برای این رویداد را ببینم

16. The Olympics receive extensive television coverage.
[ترجمه ترگمان]این المپیک پوشش تلویزیونی گسترده ای دریافت می کند
[ترجمه گوگل]المپیک پوشش تلویزیونی گسترده ای دریافت می کند

This insurance policy gives you complete coverage.

این بیمه‌نامه به شما پوشش کامل می‌دهد.


Their coverage of news is very biased.

پوشش خبری آنها دارای جهت‌گیری شدیدی است.


پیشنهاد کاربران

در صنعت بیمه: پوشش بیمه ای بر روی اموال یا اشخاص

پوشش, شمول

تسهیلات، خدمات

آنتن دادن، داشتن
***پوشش شبکه تلفن موجود نبودن***
. There wasn’t any coverage


محدوده عمل

Coverage و cover . به معنی پوشاننده با واژه های فارسی خفتان ( کپتان ) , کف ( کپ ) , کپگ , کفش , تفت , نفت ( نپت ) و واژه های قبا و کافر عربی که در اصل به شکل کپا و کپر بوده اند همریشه می باشد همه ی آنها از ستاک کپ kap هند و اروپایی گرفته شده اند .
این واژه در زبان های اسپانیای cubrir ، ایتالیایی copertina ، ژاپنی Kabā ، فرانسوی couvrir , ، لاتین cover آمده است.
برای اطلاعات بیشتر در این مورد ذیل واژه ی خفتان قسمت پیشنهادات در این لغت نامه مراجعه شود .




noun
1 [noncount] : the activity of reporting about an event or subject in newspapers, on television news programs, etc.
◀️The issue is not getting much coverage in the mainstream press.
◀️There was massive/extensive TV coverage of the funeral.
◀️The network will have live coverage of the game. [=it will broadcast the game as it is happening]

◀️I'm used to seeing many negative coverage about them
◀️It is not the most flattering xiverage about chinese people

coverage ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: پوشش 3
تعریف: محدوده‏ای که در آن گیرنده‏های رادیویی و تلویزیونی امواج ارسالی از ایستگاه پخش را دریافت می‏کنند


کلمات دیگر: