رجوع شود به: commonalty، تشابه، همانندی
commonality
رجوع شود به: commonalty، تشابه، همانندی
انگلیسی به فارسی
رجوع شود به: commonalty
(صفات یا قیافهی) مشترک، تشابه، همانندی
مشترک بودن
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
حالات: commonalities
حالات: commonalities
• (1) تعریف: the common people, as opposed to those of the upper classes; commonalty.
• (2) تعریف: a sharing of common characteristics; likeness.
- commonalities between cultures
[ترجمه ترگمان] نقاط مشترک بین فرهنگ ها
[ترجمه گوگل] مشترکات بین فرهنگ ها
[ترجمه گوگل] مشترکات بین فرهنگ ها
• sharing of common features; shared characteristic; commonalty, simple folk, common people
if two or more people or things have commonality, they share some of the same characteristics or features.
if two or more people or things have commonality, they share some of the same characteristics or features.
دیکشنری تخصصی
[آمار] مشترکات
جملات نمونه
1. We don't have the same commonality of interest.
[ترجمه ترگمان]ما در منافع مشترک سهیم هستیم
[ترجمه گوگل]ما یکپارچگی مشترک را نداریم
[ترجمه گوگل]ما یکپارچگی مشترک را نداریم
2. That drive for commonality took the zing out of the creative process and seriously dampened the competition of ideas.
[ترجمه ترگمان]آن حرکت برای اشتراک اشتراک، انرژی را از فرآیند خلاقانه بیرون آورد و رقابت ایده ها را به طور جدی خراب کرد
[ترجمه گوگل]این رانندگی برای یکپارچگی موجب خارج شدن از روند خلاقانه شد و رقابت ایده ها را به طور جدی کاهش داد
[ترجمه گوگل]این رانندگی برای یکپارچگی موجب خارج شدن از روند خلاقانه شد و رقابت ایده ها را به طور جدی کاهش داد
3. And understanding the values of self-expression and commonality are what talking well is about.
[ترجمه ترگمان]و درک ارزش های خود - بیان و اشتراک آنچه که خوب صحبت می کند، در مورد آن است
[ترجمه گوگل]و درک ارزش های خودمحور و مشترک بودن، آنچه در مورد صحبت کردن خوب است
[ترجمه گوگل]و درک ارزش های خودمحور و مشترک بودن، آنچه در مورد صحبت کردن خوب است
4. The fact that, for Morgan at least, this commonality extended to spouses only added spice to the whole picture.
[ترجمه ترگمان]این حقیقت که حداقل برای مورگان، این اشتراک مشترک فقط رنگ و لعاب به کل تصویر اضافه می کند
[ترجمه گوگل]این واقعیت که، حداقل برای مورگان، این مشترکیت به همسرانش فقط افزودن ادویه جات به تصویر کامل را گسترش داد
[ترجمه گوگل]این واقعیت که، حداقل برای مورگان، این مشترکیت به همسرانش فقط افزودن ادویه جات به تصویر کامل را گسترش داد
5. Not surprisingly machinery manufacturers aim for commonality of parts.
[ترجمه ترگمان]به طور شگفت انگیز، تولید کنندگان ماشین آلات به منظور اشتراک قطعات هدف قرار نمی گیرند
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که تولید کنندگان ماشین آلات برای به اشتراک گذاشتن قطعات اجتناب ناپذیرند
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که تولید کنندگان ماشین آلات برای به اشتراک گذاشتن قطعات اجتناب ناپذیرند
6. Commonality quickly took priority over distinctiveness.
[ترجمه ترگمان]commonality به سرعت از وجه تمایز اولویت برخوردار شد
[ترجمه گوگل]کمونیسم به سرعت نسبت به تمایز اهمیت داد
[ترجمه گوگل]کمونیسم به سرعت نسبت به تمایز اهمیت داد
7. The sense definition with the highest commonality is the one chosen.
[ترجمه ترگمان]تعریف مفهوم با بالاترین اشتراک، یک انتخاب است
[ترجمه گوگل]تعریف معنایی با بالاترین همبستگی، انتخابی است
[ترجمه گوگل]تعریف معنایی با بالاترین همبستگی، انتخابی است
8. Given the commonality of processes mediating the assembly of multicellular systems, the approaches developed in the CNS will likely be applicable for selective cell replacement in the auditory system.
[ترجمه ترگمان]با توجه به انواع فرایندهای میانجی در مونتاژ سیستم های چند سلولی، روش های توسعه یافته در سیستم عصبی مرکزی احتمالا برای جایگزینی انتخابی سلول در سیستم شنیداری قابل استفاده خواهند بود
[ترجمه گوگل]با توجه به شایستگی فرآیندهای میانجی مونتاژ سیستم های چند سلولی، رویکردهای توسعه یافته در CNS احتمالا برای جایگزینی سلول انتخابی در سیستم شنوایی قابل استفاده خواهند بود
[ترجمه گوگل]با توجه به شایستگی فرآیندهای میانجی مونتاژ سیستم های چند سلولی، رویکردهای توسعه یافته در CNS احتمالا برای جایگزینی سلول انتخابی در سیستم شنوایی قابل استفاده خواهند بود
9. This subconscious attempt at both commonality and at distinction is what makes relationships interesting and complex.
[ترجمه ترگمان]این تلاش ناخودآگاه در هر دو اشتراک و هم در تمایز چیزی است که روابط را جالب و پیچیده می سازد
[ترجمه گوگل]این تلاش ناخودآگاه در همبستگی و تمایز این چیزی است که روابط را جالب و پیچیده میکند
[ترجمه گوگل]این تلاش ناخودآگاه در همبستگی و تمایز این چیزی است که روابط را جالب و پیچیده میکند
10. Therefore, should take upgrading the commonality of public policy as main point to build harmonious society.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، باید منافع مشترک در سیاست عمومی را به عنوان نقطه اصلی برای ایجاد جامعه ای هماهنگ به روز رسانی کنیم
[ترجمه گوگل]بنابراین، باید کلییت سیاست عمومی را به عنوان نقطه اصلی برای ایجاد جامعه هماهنگ ارتقاء دهد
[ترجمه گوگل]بنابراین، باید کلییت سیاست عمومی را به عنوان نقطه اصلی برای ایجاد جامعه هماهنگ ارتقاء دهد
11. Thule is sometimes seen to have some commonality with Atlantis.
[ترجمه ترگمان]توله گاهی دیده می شود که با آتلانتیس به اشتراک گذاشته شده است
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات Thule گاهی اوقات با آتلانتیس همبستگی دارد
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات Thule گاهی اوقات با آتلانتیس همبستگی دارد
12. The greater the commonality in regional advances, the more likely becomes their multilateral migration.
[ترجمه ترگمان]هرچه سهم مشترک در پیشرفت های منطقه ای بیشتر باشد، به احتمال زیاد به مهاجرت چند جانبه تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]هر چه بیشتر در پیشرفت های منطقهای بیشتر باشد، بیشتر احتمال دارد به مهاجرت چندجانبه آنها تبدیل شود
[ترجمه گوگل]هر چه بیشتر در پیشرفت های منطقهای بیشتر باشد، بیشتر احتمال دارد به مهاجرت چندجانبه آنها تبدیل شود
13. 'There's a lot of commonality between global consumers due to instantaneous communication, ' a spokeswoman said. 'Everybody's looking at the same celebrities carrying the same bags.
[ترجمه ترگمان]یک سخنگوی زن گفت که به دلیل ارتباطات فوری، اشتراک بین مصرف کنندگان جهانی زیاد است همه به همان افراد مشهور نگاه می کنند که همان کیف را حمل می کنند
[ترجمه گوگل]سخنگوی گفت، 'بین مصرف کنندگان جهانی به علت ارتباط لحظه ای، توافق زیادی وجود دارد ' 'همه به دنبال افراد مشهور همان حمل کیسه های مشابه
[ترجمه گوگل]سخنگوی گفت، 'بین مصرف کنندگان جهانی به علت ارتباط لحظه ای، توافق زیادی وجود دارد ' 'همه به دنبال افراد مشهور همان حمل کیسه های مشابه
14. Based on commonality choice theory and representation theory, the thesis analyses related interest parties.
[ترجمه ترگمان]براساس نظریه انتخاب مشترک و نظریه نمایندگی، این پایان نامه به تجزیه و تحلیل منافع مربوط به منافع می پردازد
[ترجمه گوگل]بر اساس نظریه انتخاب مشترک و نظریه نمایندگی، پایاننامه، احزاب علاقه مند را تحلیل می کند
[ترجمه گوگل]بر اساس نظریه انتخاب مشترک و نظریه نمایندگی، پایاننامه، احزاب علاقه مند را تحلیل می کند
15. That commonality helps make the trips even more special.
[ترجمه ترگمان]آن اشتراک به این کمک می کند که سفرها را حتی دقیق تر انجام دهید
[ترجمه گوگل]این همبستگی باعث می شود که سفرهای ویژه ای بیشتر شود
[ترجمه گوگل]این همبستگی باعث می شود که سفرهای ویژه ای بیشتر شود
پیشنهاد کاربران
وجه اشتراک
یکپارچگی
کلمات دیگر: