کلمه جو
صفحه اصلی

convolution


معنی : حلقه، پیچ، پیچیدگی
معانی دیگر : هم پیچش، همتابی، درهم پیچیدگی، چنبرش، پیچش

انگلیسی به فارسی

پیچیدگی، پیچ، حلقه


کانولوشن، پیچیدگی، حلقه، پیچ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: convolutional (adj.), convolutionary (adj.)
(1) تعریف: a complexity of coils, twists, and folds.
مترادف: knot, labyrinth, maze
مشابه: complexity

(2) تعریف: a single turn or twist in such a form.
مترادف: coil, curl, kink, spiral, twist, winding
مشابه: roll, twirl, undulation, whore

(3) تعریف: complexity or intricacy, as of an argument or theory.
مترادف: complexity, intricacy, involution, knot, labyrinth, maze
مشابه: entanglement

(4) تعریف: one of the twisting folds or ridges of the brain's surface.
مشابه: crease, fold, undulation

• coiled form, twisted form; whorl; ridge on the surface of the brain (anatomy)
a convolution is one of the curves in an object or a design that has many curves; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] همتایی ؛ پیچش - نوعی محاسبه ی پردازش تصویر که توسط یک ماتریس شرح داده می شود، با این فرض که می خواهید جزئیات دقیقی را از یک تصویر بیرون بکشید. یک روش برای انجام این کار، افزودن تفاوت میان هر سلول تصویری و همسایگانش است. اگر سلولهای تصویری را به عنوان اعدادی در نظر بگیرید که روشنایی آنها را بیان می کنند، می توانید ماتریس همتابی زیر را به کار ببرید . معنای چنین ماتریسی این است که : در کل تصویر هر سلول ،در یک زمان کارکن. وقتی به یک سلول رسیدی آن را در 9 ضرب کن. هر یک از سلولهای اطراف آن را در 1- ضرب کن و آنها را با هم جمع ببند. سپس مقدار به دست آمده را جایگزین سلول اصلی کن . اگر تمام سلولهای روشنایی یکسانی داشته باشند، چیزی تغییر نمی کند، اما اگر یک سلول روشنتر یا تیره تر از همسایگان خود بود تفاوت حاصل با فاکتور 9 بزرگ نمایی می شود . همتابی های دیگری مانند هموار سازی، حذف کوچکتر یا بزرگتر از یک اندازه ی خاص را نیز می توان انجام داد.
[برق و الکترونیک] کانولوشن، حلقوی
[زمین شناسی] پیچ تاب، پیچان، هم پیچی (ساخت رسوبی): الف) فرآیند تولید طبقه بندی نیلوفری. حالت پیچیده بودن. ب) ساختمانی که بوسیله هم پیچی تولید می شوند. مانند چین کوچک مقیاس کوچک ولی به هم پیچیده. ج) طبقه بندی نیلوفری.
[نساجی] تاب دار بودن (لیف پنبه) پیچ خوذدگی
[ریاضیات] کنولوسیون
[آمار] پیچش

مترادف و متضاد

حلقه (اسم)
loop, ring, segment, annulus, reel, chain, hoop, vortex, wicket, gird, girdle, hank, volute, wisp, curl, cincture, convolution, earring, gyre, eyelet, facia, fascia, ferrule, grummet, handfast, whorl

پیچ (اسم)
loop, turn, curve, ramp, vortex, knee, bolt, screw, twist, twine, buckle, convolution, furl, rick, wimple, crisping, embroglio, insinuation, involution, kink, meander, vis, whorl, winder

پیچیدگی (اسم)
crank, swathe, crankle, twist, labyrinth, warp, elaboration, clubfoot, complexity, complication, convolution, intricacy, complicacy, furl, contortion, crankiness, intorsion, plexus, knotting, refractile

loop, spiral


Synonyms: coil, coiling, complexity, contortion, curlicue, flexing, gyration, helix, intricacy, involution, serpentine, sinuosity, sinuousness, snaking, swirl, tortuousness, twist, undulation, winding


Antonyms: line, straightness


جملات نمونه

1. The story's fascinating convolutions were inspired by real events.
[ترجمه ترگمان]The شگفت انگیز داستان از رویداده ای واقعی الهام گرفته بودند
[ترجمه گوگل]پیچک های جذاب داستان از حوادث واقعی الهام گرفته شده است

2. A new algorithm of deconvolution via window convolution operation is proposed, and the algorithm can solve the ill-posed problem occurring in deconvolution via circular convolution.
[ترجمه ترگمان]یک الگوریتم جدید از deconvolution از طریق عملیات کانولوشن پنجره پیشنهاد شده است، و الگوریتم می تواند مساله ill رخ داده در deconvolution را از طریق کانولوشن حلقوی حل کند
[ترجمه گوگل]الگوریتم جدیدی از deconvolution از طریق عملیات convolutions پنجره ارائه شده است، و الگوریتم می تواند مشکل ناخوشایندی را که در انحراف از طریق پیچش دایره ای اتفاق می افتد حل کند

3. Though the conventional symmetric extension and circular convolution are applied, the experiments show that the border distortion still exists in the reconstructed signal.
[ترجمه ترگمان]اگرچه امتداد متقارن معمولی و کانولوشن حلقوی اعمال می شوند، آزمایش ها نشان می دهند که اعوجاج مرزی هنوز در سیگنال بازسازی شده وجود دارد
[ترجمه گوگل]اگرچه گسترش ضریب متداول و پیچش دایره ای اعمال می شود، آزمایشات نشان می دهند که اعوجاج مرز هنوز در سیگنال بازسازی وجود دارد

4. However, the use of convolution model is to deduce recursion formula of the reflection for the converted wave.
[ترجمه ترگمان]با این حال، استفاده از مدل کانولوشن یک فرمول بازگشتی انعکاس برای موج انتقالی است
[ترجمه گوگل]با این حال، استفاده از مدل کانولوشه برای بدست آوردن فرمول بازگشتی بازتابی برای موج تبدیل شده است

5. This article has discussed the convolution in the image smooth application.
[ترجمه ترگمان]این مقاله در مورد کانولوشن در برنامه نرم تصویر بحث کرده است
[ترجمه گوگل]این مقاله در مورد پیچیدگی در تصویر نرم افزار صاف مورد بحث قرار گرفته است

6. For discrete convolution equation set, generally, people use Fourier transform method to solve. But in some positions, zero frequency will lose.
[ترجمه ترگمان]برای توابع معادله کانولوشن گسسته، به طور کلی، افراد از روش تبدیل فوریه برای حل مساله استفاده می کنند اما در برخی موقعیت ها، فرکانس صفر از دست خواهد رفت
[ترجمه گوگل]برای معادله کانولای گسسته، به طور کلی، مردم از روش تبدیل فوریه برای حل استفاده می کنند اما در بعضی موقعیت ها، فرکانس صفر از دست خواهد رفت

7. Convolution: a form or part that is folded or coiled.
[ترجمه ترگمان]Convolution: یک شکل و یا قسمتی که پیچیده یا پیچیده شده باشد
[ترجمه گوگل]انحلال یک شکل یا بخشی است که پیچیده شده یا پیچیده شده است

8. The least square problem of the convolution result and real seismic data can be considered as the solution of a huge rarefactional matrix equation, which can be solved by singular value decomposition.
[ترجمه ترگمان]کوچک ترین مشکل مربع در نتیجه کانولوشن و داده های لرزه ای واقعی را می توان به عنوان راه حلی برای یک معادله ماتریس rarefactional بزرگ در نظر گرفت که می تواند با تجزیه ارزش واحد حل شود
[ترجمه گوگل]حداقل مشکل مربع از نتیجه کانولوش و داده های لرزه ای واقعی می تواند به عنوان راه حل یک معادله بزرگ ماتریس rarefactional، که می تواند با تجزیه ارزش منحصر به فرد حل شود، در نظر گرفته شود

9. Experimental purposes: Understand the convolution algorithm .
[ترجمه ترگمان]اهداف تجربی: الگوریتم کانولوشن را درک کنید
[ترجمه گوگل]اهداف تجربی الگوریتم کانولوشن را درک کنید

10. A new algorithm for computing correlation and convolution is introduced.
[ترجمه ترگمان]یک الگوریتم جدید برای ارتباط و کانولوشن معرفی می شود
[ترجمه گوگل]الگوریتم جدید برای محاسبه همبستگی و کانولوشن معرفی شده است

11. Signal and system is the basic theory of convolution theorem.
[ترجمه ترگمان]سیگنال و سیستم، نظریه پایه تیوری کانولوشن است
[ترجمه گوگل]سیگنال و سیستم نظریه پایه قضیه کانولول است

12. There is a lens and the convolution kernel, with an arbitrary size.
[ترجمه ترگمان]یک لنز و kernel کانولوشن با یک اندازه دل خواه وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک لنز و هسته کانولوشن با اندازه دلخواه وجود دارد

13. When encoding, the data of the convolution code can be achieved effectively using the shift of DSP and the capability of double-word processing.
[ترجمه ترگمان]هنگام کدگذاری، داده کد کانولوشن را می توان به طور موثر با استفاده از شیفت DSP و قابلیت پردازش دو واژه به دست آورد
[ترجمه گوگل]هنگام رمزگذاری، داده های کد کانولو را می توان به طور موثر با استفاده از تغییر DSP و قابلیت پردازش دو کلمه به دست آورد

14. Discrete convolution is applied to verify the properties of convolution of two continuous waveforms.
[ترجمه ترگمان]کانولوشن گسسته برای تایید خصوصیات کانولوشن یک شکل موج پیوسته اعمال می شود
[ترجمه گوگل]برای بررسی خواص کانولوشه دو شکل موج پیوندی، کانولاسیون گسسته به کار می رود

15. It's a good film, but the plot has so many convolutions that you really have to concentrate.
[ترجمه ترگمان]این یک فیلم خوب است، اما این داستان آنقدر convolutions است که شما واقعا باید بر روی آن تمرکز کنید
[ترجمه گوگل]این یک فیلم خوب است، اما این طرح خیلی پیچیده است که شما واقعا باید تمرکز کنید

پیشنهاد کاربران

پیچ و تاب

[ریاضیات] درهم پیچی - درهم پیچیدن


کلمات دیگر: