کلمه جو
صفحه اصلی

dichotomous


معنی : دو بخشی، دارای دو بخش
معانی دیگر : دارای دو بخش، دو بخشی

انگلیسی به فارسی

دارای دو بخش، دو بخشی


انگلیسی به انگلیسی

• dividing into two parts; divided into two parts

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] دو شاخه ای به یک بازوی لاله وش گویند که به دو شاخه تقسیم شده است . ممکن است مساوی یا نامساوی با هم باشند .( ایزوتوموس و هتروتوموس ) .
[نساجی] دو بخشی - دو جزئی - دو قسمتی
[ریاضیات] دو حالتی، دو ارزشی
[آمار] دو حالتی

مترادف و متضاد

دو بخشی (صفت)
dichotomous

دارای دو بخش (صفت)
dichotomous

جملات نمونه

1. Such dichotomous standpoints are, however, somewhat misleading since both groups are involved in policy formulation.
[ترجمه ترگمان]با این حال، چنین نقطه نظرات dichotomous تا حدی گمراه کننده است، چرا که هر دو گروه درگیر تدوین سیاست هستند
[ترجمه گوگل]با این وجود، چنین دیدگاه های دوجانبه، تا حدودی گمراه کننده است، زیرا هر دو گروه در شکل گیری سیاست دخیل هستند

2. In general, though, thinking was retarded by the dichotomous classifications that were in use at the time.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به طور کلی، تفکر با طبقه بندی dichotomous که در آن زمان مورد استفاده قرار می گرفت، عقب مانده بود
[ترجمه گوگل]با این حال، به طور کلی، تفکر با طبقه بندی های دوجانبه که در آن زمان در حال استفاده بود، عقب مانده بود

3. Given the dichotomous speech model that Richard uses, one need only invert the sense to discover the true meaning.
[ترجمه ترگمان]با توجه به مدل کلام dichotomous که ریچارد از آن استفاده می کند، تنها نیاز به معکوس کردن حس واقعی برای درک معنای واقعی است
[ترجمه گوگل]با توجه به مدل سخنرانی دوجانبه که ریچارد از آن استفاده می کند، تنها نیاز به معکوس کردن معنی واقعی پیدا می کند

4. Dichotomous thinking: refers to the tendency to think or evaluate events in extreme terms with no attention being paid to any "middle" ground.
[ترجمه ترگمان]تفکر dichotomous: به گرایش برای فکر کردن یا ارزیابی رویدادها در شرایط فوق العاده با توجه به هیچ توجهی به هیچ \"طبقه متوسط\" اشاره دارد
[ترجمه گوگل]تفکر متضاد: به تمایل به فکر کردن یا ارزیابی حوادث در شرایط شدید اشاره می کند، بدون توجه به هر 'وسط' زمین

5. Binary or dichotomous systems, although regulated by a principle, are among the most artificial arrangements that have ever been invented.
[ترجمه ترگمان]سیستم های دوتایی یا dichotomous، اگر چه توسط یک اصل کنترل می شوند، در زمره the arrangements هستند که تا به حال اختراع شده اند
[ترجمه گوگل]سیستمهای دوتایی یا دوجانبه، هرچند که توسط یک اصل تنظیم میشوند، در میان مصارف مصنوعی هستند که تاکنون اختراع شدهاند

6. The primary outcome was dichotomous information for 50% or moderate reduction of pain.
[ترجمه ترگمان]نتیجه اولیه، اطلاعاتی را به میزان ۵۰ درصد یا کاهش متوسط درد، تقسیم کرد
[ترجمه گوگل]نتیجه اولیه اطلاعات دوجنسی برای 50٪ یا کاهش شدید درد بود

7. Dichotomous thinking - Thinking that everything is either very good or very bad so that there are no gray areas.
[ترجمه ترگمان]تفکر dichotomous - فکر کردن که همه چیز خیلی خوب و یا خیلی بد است به طوری که هیچ منطقه خاکستری وجود ندارد
[ترجمه گوگل]تفکر دوجانبه - فکر کنید که همه چیز خیلی خوب یا خیلی بد است به طوری که هیچ مناطق خاکستری وجود ندارد

8. This dichotomous thinking provides a critical and judgmental view of ourselves and the world around us, and ultimately leads to destructive emotions, such as envy, resentment, shame, and greed.
[ترجمه ترگمان]این تفکر dichotomous دیدگاه انتقادی و منتقدانه از خود و جهان پیرامون خود ارایه می دهد و در نهایت منجر به احساسات مخرب مانند حسادت، تنفر، شرمندگی و طمع می شود
[ترجمه گوگل]این تفکر متضاد چشم انداز انتقادی و انتقادی از خود و جهان اطراف ما را فراهم می کند و در نهایت منجر به احساسات مخرب مانند حسادت، خشم، شرم و حرص می شود

9. Dichotomous outcomes were analyzed with odds ratios.
[ترجمه ترگمان]نتایج dichotomous با نسبت های متفاوت تجزیه و تحلیل شدند
[ترجمه گوگل]نتایج دوقطبی با نسبت شانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت

10. The Six Sigma philosophy has solved this dichotomous paradigm for organizations in other fields, and seeks to do the same for the medical devices field.
[ترجمه ترگمان]فلسفه شش سیگما این الگوی dichotomous را برای سازمان ها در زمینه های دیگر حل کرده است و در پی آن است که همان کار را برای وسایل پزشکی انجام دهد
[ترجمه گوگل]فلسفه شش سیگما این پارادایم متضاد را برای سازمان ها در زمینه های دیگر حل کرده است و تلاش می کند تا برای دستگاه های پزشکی نیز همین کار را انجام دهد

11. Count data should not be treated they are dichotomous data.
[ترجمه ترگمان]داده های کنت نباید با داده های dichotomous مورد بررسی قرار گیرد
[ترجمه گوگل]داده های تعداد باید تحت درمان قرار نگیرند و داده های دوجانبه هستند

12. Instead of accepting this dichotomous framework, the women put forth a number of ideas for how credit products could be better designed to meet their specific needs.
[ترجمه ترگمان]زنان به جای پذیرفتن این چارچوب dichotomous، ایده هایی را برای این که چگونه محصولات اعتباری می توانند برای پاسخگویی به نیازهای خاص خود طراحی شوند، مطرح کردند
[ترجمه گوگل]به جای پذیرش این چارچوب دوجانبه، زنان چند ایده را برای چگونگی طراحی بهتر محصولات اعتباری برای پاسخگویی به نیازهای خاص خود ارائه می دهند

13. Prevailing in dichotomous view of human nature, mental health research has been in the predicament.
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه dichotomous ماهیت انسانی، تحقیقات سلامت روانی در وضعیت نامساعد قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]تحقیقات در زمینه سلامت روان در دیدگاه متضاد طبیعت بشری رو به زوال است

14. He starts with the stating dichotomous views on the use of media types.
[ترجمه ترگمان]او با بیان نظرات dichotomous در مورد استفاده از انواع رسانه شروع می کند
[ترجمه گوگل]او با بیان دیدگاه های متداول در مورد استفاده از انواع رسانه ها شروع می کند

پیشنهاد کاربران

Dichotomous thinking: این عبارت رو هم داریم، به معنی فکر کردن دوگانه، دقیقا طرز فکر انسان ها که همه چیز رو دارای دو بخش یا دو سمت میدونن، مثل: تاریکی و روشنایی، خوب و بد، سیاه و سفید، جمهوری خواه و دموکرات


کلمات دیگر: