کلمه جو
صفحه اصلی

concordance


معنی : موافقت، هم اهنگی، فهرست، مطابقت، کشف اللغات، تطبیق نامه، هم شیبی، راهنمای مطالب و موضوعات کتاب
معانی دیگر : همدلی، توافق، سازش، مشابهت، همگامی، فهرست واژه ها (فهرست لغات به کار رفته در آثار یک نویسنده یا کتاب مهم با ذکر صفحه ی مربوطه و بسامد کاربرد)، فهرست اعلام و لغات

انگلیسی به فارسی

کشف‌اللغات، فهرست، تطبیق‌نامه، راهنمای مطالب و موضوعات کتاب، هم‌شیبی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an alphabetical index of all the main words in a book or in the entire work of an author, listing the contexts in which each word occurs and giving page references for each occurrence.

- We found the passage by looking up the key words in the Bible's concordance.
[ترجمه ترگمان] ما راهرو را با نگاه کردن کلمات کلیدی در concordance انجیلی پیدا کردیم
[ترجمه گوگل] با نگاه کردن به کلمات کلیدی در انطباق کتاب مقدس، گذر را پیدا کردیم

(2) تعریف: a state of agreement or harmony; concord.
مشابه: accord, agreement, concord, unity

• agreement, harmony; alphabetical listing (in a book)
concordance is the state of being similar to or consistent with something else; a formal use.
a concordance is an alphabetical list of the words in a book or a set of books which also says where each word can be found and often how it is used.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] راهنما ؛ فهرست ؛ فهرست الفبایی کلمات و عبارات در نوشته
[زمین شناسی] همسازی، توافق، هم شیبی موازی بودن چینه ها با مرزهای توالی، که هیچ چینه ای بر خلاف سطوح مرزی خاتمه نمی یابد. (میچام – 1977). مقایسه شود با: غیر هم سازی.
[ریاضیات] هماهنگی، توافق
[آمار] هماهنگی

مترادف و متضاد

موافقت (اسم)
consent, assent, accord, accordance, agreement, covenant, contract, treaty, pact, concurrence, compliance, concord, compact, approbation, entente, congruence, assentation, concordance, congruency, congruity

هم اهنگی (اسم)
accord, harmony, coordination, cadence, consonance, concert, unison, synchrony, concordance

فهرست (اسم)
index, file, roll, list, inventory, schedule, registry, table, catalog, repertory, roster, concordance

مطابقت (اسم)
comparison, concord, conformity, similarity, correspondence, concordance

کشف اللغات (اسم)
concordance

تطبیق نامه (اسم)
concordance

هم شیبی (اسم)
concordance

راهنمای مطالب و موضوعات کتاب (اسم)
concordance

جملات نمونه

a concordance of Shakespeare

فهرست واژه‌های (به کار رفته در آثار) شکسپیر


1. a concordance of shakespeare
فهرست واژه های (به کار رفته در آثار) شکسپیر

2. in concordance with
در توافق با،در هماهنگی با،مطابق،طبق

3. there exists a surprising concordance between their ideas
تشابه شگفت انگیزی بین عقاید آنها وجود دارد.

4. Last Thursday's show produced moments of inspired concordance between the dance forms.
[ترجمه ترگمان]برنامه پنجشنبه گذشته لحظاتی از هماهنگی الهام گرفته شده بین فرم های رقص را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]نمایشگاه پنج شنبه گذشته لحظات هماهنگی بین الگوی رقص را ایجاد کرد

5. There is reasonable concordance between the two sets of results.
[ترجمه ترگمان]تطابق معقولی بین دو مجموعه نتایج وجود دارد
[ترجمه گوگل]توافق منطقی بین دو مجموعه نتایج وجود دارد

6. We've got a computer program which will concordance newspaper texts.
[ترجمه ترگمان]ما یک برنامه کامپیوتری داریم که متون newspaper را هماهنگ می سازد
[ترجمه گوگل]ما یک برنامه کامپیوتری داریم که متن متون مطابقت دارد

7. About 000 concordance lines were obtained for each test word, taken from a 22 million-token corpus.
[ترجمه ترگمان]حدود ۴۰۰۰ خط مطابق برای هر کلمه آزمون گرفته شد، که از پیکره زبانی ۲۲ میلیون دلاری گرفته شده است
[ترجمه گوگل]حدود یک صد خط همخوانی برای هر کلمه تست بدست آمده از یک عدد 22 میلیون قطعه گرفته شده است

8. Importantly, the difference in concordance rates could not be accounted for by the different concordance rates for alcoholism alone.
[ترجمه ترگمان]به طور مهمی، تفاوت در نرخ های تطابق را نمی توان با نرخ های متفاوت هماهنگی به تنهایی به تنهایی توجیه کرد
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، تفاوت در میزان هماهنگی نمی تواند به دلیل تنوع پذیرش های مختلف برای الکل باشد

9. Hence it is difficult to determine whether concordance in monozygous twins is due to shared genes or shared early environment.
[ترجمه ترگمان]از این رو تعیین این که آیا هماهنگی در دوقلوهای monozygous به دلیل ژن های مشترک یا محیط اولیه مشترک است یا خیر، دشوار است
[ترجمه گوگل]از این رو دشوار است که تعیین اینکه آیا انطباق در دوقلوهای مونوزیگوت به علت ژن های مشترک یا محیط زیست اولیه مشترک است دشوار است

10. Incidentally, what is the concordance in schizophrenia in identical twins?
[ترجمه ترگمان]راستی، حالت concordance در schizophrenia یک سان چیست؟
[ترجمه گوگل]در ضمن، در اسکیزوفرنی در دوقلوها یکسان است؟

11. These reports indicate concordance rates of over 50% for monozygotic twin pairs compared with under 10% for dizygotic twins.
[ترجمه ترگمان]این گزارش ها حاکی از افزایش بیش از ۵۰ % برای جفت دوقلوی monozygotic در مقایسه با کم تر از ۱۰ % برای دوقلوها است
[ترجمه گوگل]این گزارش ها نشان می دهد میزان هماهنگی بیش از 50٪ برای دوقلوهای دوقلو مونوزیگوت در مقایسه با کمتر از 10٪ برای دوقلوهای دیزیوتیک

12. Instead, the concordance rate has been found to lie between 35 and 58 percent.
[ترجمه ترگمان]در عوض، میزان تطابق بین ۳۵ تا ۵۸ درصد یافت می شود
[ترجمه گوگل]در عوض، میزان همبستگی بین 35 تا 58 درصد است

13. Result showed that this protocol allowed 84 % concordance with jury classification.
[ترجمه ترگمان]نتیجه نشان داد که این پروتکل ۸۴ درصد با طبقه بندی هیات منصفه سازگار است
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که این پروتکل 84٪ موافقت با رتبه بندی هیئت منصفه را پذیرفت

14. Cronbach a coefficient and Kendall coefficient of concordance are chosen to evaluate the evaluation reliability.
[ترجمه ترگمان]ضریب Cronbach و ضریب Kendall برای ارزیابی قابلیت اطمینان ارزیابی انتخاب شده اند
[ترجمه گوگل]ضریب کرونباخ و ضریب همبستگی کاندول برای ارزیابی قابلیت اطمینان ارزیابی می شوند

15. The concordance rate of HOS and ESC was 67 % lt suggests that HOS and.
[ترجمه ترگمان]نرخ هماهنگی of و مرکز خدمات کارآفرینی ۶۷ درصد است و این حاکی از آن است که hos و
[ترجمه گوگل]میزان همخوانی HOS و ESC 67٪ بود که نشان می دهد HOS و

There exists a surprising concordance between their ideas.

تشابه شگفت‌انگیزی بین عقاید آنها وجود دارد.


اصطلاحات

in concordance with

در توافق با، در هماهنگی با، مطابق، طبق


پیشنهاد کاربران

شباهت

یک لیست از فهرست حروف الفبا برای تطبیق با موضوعات خاص

واژه یاب، کشف اللغات٬ کشف الالفاظ

واژه همخوانی هم برای این کلمه مناسبه
در ترکی آذربایجانی ، استانبولی ، ازبکی و اویغوری: uyum

Concordance lines در زبانشناسی به معنی �واژگان همنشین� است.
خطی که از متن موجود در پیکره یا corpus استخراج شده و برای مطالعه واژه در متن یا context کاربرد داره.

هماهنگی، همبستگی، همگامی

تطابق ( فیزیک )

concordance ( علوم کتابداری و اطلاع رسانی )
واژه مصوب: واژه‏یاب
تعریف: نمایه‏ای الفبایی از کلمات موجود در یک متن به همراه نشانی بازیابی آنها|||متـ . کشّاف


کلمات دیگر: