کلمه جو
صفحه اصلی

envelop


معنی : فرا گرفتن، پوشاندن، احاطه کردن، پیچیدن، در لفاف گذاشتن، دور چیزی را گرفتن
معانی دیگر : (در چیز دیگری) پیچیدن، (در تاریکی یا ابر و غیره) فرو بردن، پنهان کردن، مستورکردن، (مجازی) احاطه کردن، دوره کردن، در پاکت گذاشتن

انگلیسی به فارسی

پیچیدن، پوشاندن، درلفاف گذاشتن، فراگرفتن، دورچیزی را گرفتن، احاطه کردن


پوشش دادن، پیچیدن، پوشاندن، در لفاف گذاشتن، دور چیزی را گرفتن، احاطه کردن، فرا گرفتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: envelops, enveloping, enveloped
• : تعریف: to cover, wrap, enclose, or surround.
مترادف: cover, encircle, encompass, enfold, enshroud, enwrap, wrap
مشابه: bathe, blanket, case, cloak, clothe, embrace, encase, enclose, enwreathe, fold, gulf, hood, mantle, muffle, pocket, roll, sheathe, shroud, surround, swaddle, swallow, swathe

- Fog enveloped the river.
[ترجمه ترگمان] مه مه را فرا گرفت
[ترجمه گوگل] مه را روی رودخانه قرار داد
- I was enveloped in her arms.
[ترجمه ترگمان] من در آغوش او پیچیده شده بودم
[ترجمه گوگل] من در آغوش او بسته بودم

• enwrap, enfold, encase, enclose
if something soft envelops an object, it covers or surrounds it completely.

دیکشنری تخصصی

[آمار] پوش

مترادف و متضاد

فرا گرفتن (فعل)
absorb, learn, engulf, adopt, comprehend, envelop, study, surround, ingurgitate, insphere

پوشاندن (فعل)
ensconce, envelop, case, apparel, cover, mask, conceal, coat, veil, put on, sod, line, vest, deck, belay, bestrew, jacket, blanket, sheathe, shingle, camouflage, submerge, overcast, immerse, shroud, clothe, wear, crown, endue, infold, indue, suffuse

احاطه کردن (فعل)
envelop, circle, ring, sphere, skirt, beset, hoop, orb, hedge, encircle, beleaguer, hem, corral, encompass, girdle, environ, pale, cincture, circuit, clip, whelm, ensphere, impale, insphere, laager

پیچیدن (فعل)
envelop, impact, twinge, fake, wind, resonate, tie up, fold, roll, swathe, wrap, muffle, screw, twist, nest, involve, swab, wattle, reverberate, enfold, complicate, furl, convolve, lap, infold, enwrap, tweak, kink, trindle

در لفاف گذاشتن (فعل)
envelop

دور چیزی را گرفتن (فعل)
envelop

encase, hide


Synonyms: blanket, cage, cloak, conceal, contain, coop, corral, cover, drape, embrace, encircle, enclose, encompass, enfold, engulf, enshroud, enwrap, fence, gird, girdle, guard, hem, immure, invest, obscure, overlay, overspread, pen, protect, roll, sheathe, shield, shroud, shut in, superimpose, surround, swaddle, swathe, veil, wrap, wrap up


Antonyms: free, let go, let loose, open, release, uncover, unwrap


جملات نمونه

dark clouds enveloped the moon

ابرهای تیرهای ماه را دربر گرفته بود


Flames enveloped the house.

شعله‌های آتش خانه را در کام خود فرو برد.


1. The envelop was imprinted with a return address.
[ترجمه ترگمان]envelop را با نشانی بازگشت از آن جا گذاشته بودند
[ترجمه گوگل]پاکت با یک آدرس بازگشتی وارد شده است

2. The warmth from him seemed to envelop her, like the comforting heat of the sun.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید گرمای خورشید او را احاطه کرده است، مثل گرمای آرامش بخش خورشید
[ترجمه گوگل]گرما از او به نظر می رسید او را پوشش می دهد، مانند گرمای خفیف خورشید

3. His horrible wont was to envelop his victim with his wings and suffocate him to death.
[ترجمه ترگمان]کاری که انجام داده بود این بود که قربانیش را با بال های خود مسدود کند و او را تا حد مرگ خفه کند
[ترجمه گوگل]او وحشتناک بود که قربانی خود را با بال خود بپوشاند و او را به مرگ محکوم کند

4. The colloidal material is utilized to envelop the circuit board unit and the part of the conducting wire holder.
[ترجمه ترگمان]از مواد کلوییدی برای envelop واحد تخته مدار و قسمتی از نگهدارنده سیم استفاده شده است
[ترجمه گوگل]مواد کلوئیدی برای پاک کردن کارت مدار و بخش نگهدارنده سیم هدایت می شود

5. Hello, could you give me an envelop?
[ترجمه ترگمان]سلام، میشه یه envelop به من بدی؟
[ترجمه گوگل]سلام، آیا می توانم یک پاکت را به من بدهی؟

6. To cover or envelop with or as if with fog.
[ترجمه ترگمان]برای پوشاندن یا گرفتن زنجیر با مه یا مثل مه
[ترجمه گوگل]برای پوشاندن و یا پوشیدن با یا به عنوان اگر با مه

7. Thomas crumpled the empty envelop and tossed it accurately into the wastebasket.
[ترجمه ترگمان]توماس the خالی را مچاله کرد و با دقت آن را به سطل زباله انداخت
[ترجمه گوگل]توماس پاکت خالی را خرد کرده و آن را به صورت دقیق به داخل جعبه های شسته شده پرتاب می کند

8. Envelop capsulotomy was done to the 3 eyes ( 1 % ) which failed in the former operation.
[ترجمه ترگمان]envelop capsulotomy با ۳ چشم (۱ %)انجام شد که در عملیات قبلی شکست خورد
[ترجمه گوگل]کپسولوتومی را به 3 چشم (1٪) که در عمل سابق شکست خورد، انجام داد

9. The tamarack volume penetrates the envelop and transforms it.
[ترجمه ترگمان]حجم tamarack به the نفوذ کرده و آن را منتقل می کند
[ترجمه گوگل]حجم تامارک به پوشش و نفوذ آن تبدیل می شود

10. Dust and gas envelop a cluster of massive stars called Pismis 24 in a new picture of a nebula in the constellation Scorpius.
[ترجمه ترگمان]گرد و غبار و گاز گروهی از ستاره های بزرگ را که در یک تصویر جدید از یک سحابی در صورت فلکی Scorpius قرار دارند، احاطه کرده است
[ترجمه گوگل]گرد و غبار و گاز مجموعه ای از ستارگان عظیم به نام Pismis 24 در یک تصویر جدید از یک سحابی در صورت فلکی Scorpius

11. The spectrum and envelop splitting technique not only can reduce the computation burden, but also is practicable in engineering application.
[ترجمه ترگمان]این طیف و تکنیک جداسازی envelop نه تنها بار محاسباتی را کاهش می دهد بلکه در کاربرد مهندسی نیز عملی است
[ترجمه گوگل]طیف و تکنیک تقسیم پوششی نه تنها می تواند باعث کاهش بار محاسبات شود، بلکه در کاربرد مهندسی قابل کاربرد است

12. He never imagined the whirlwind that would envelop him.
[ترجمه ترگمان]او هرگز گردبادی را که او را احاطه می کرد تصور نمی کرد
[ترجمه گوگل]او هرگز تصور نمی کرد که گردبادی که او را می پوشاند

13. The nuclear envelop consists of two unit-membranes. The narrow space between these membranes is called perinuclear space.
[ترجمه ترگمان]envelop هسته ای از دو غشا واحد تشکیل شده است فضای تنگ بین این غشاها، فضای perinuclear نامیده می شود
[ترجمه گوگل]پاکت هسته ای شامل دو غشای واحد است فضای محدود بین این غشا فضای یک فضای هسته ای نامیده می شود

14. They pushed the envelop of pop music and became the biggest band of the 20 th century.
[ترجمه ترگمان]آن ها envelop موسیقی پاپ را تحت فشار قرار دادند و تبدیل به بزرگ ترین گروه قرن بیستم شدند
[ترجمه گوگل]آنها غرفه موسیقی پاپ را تحت فشار قرار دادند و بزرگترین گروه قرن بیستم شدند

15. He steamed the valuable stamp off the envelop.
[ترجمه ترگمان]او تمبر ارزشمندی را از روی envelop بیرون آورد
[ترجمه گوگل]او تمبر ارزشمند را از پاکت گذاشت

a shroud enveloped her body

کفنی دور بدن او پیچیده شده بود


They envelope meat in vine leaves.

آنها گوشت را در برگ مو می‌پیچند.


the drowsy silence that had enveloped the village

سکوت خواب‌گونه‌ای که دهکده را فرا گرفته بود


پیشنهاد کاربران

تحت پوشش یک قابلیت نظامی بودن

در پاکت گذاشتن

محدوده

در رشته عمران به معنی پوش هست. مانند پوش لنگر


پوشش

همچون پاکت نامه فرا گرفتن/پوشاندن/احاطه کردن

پوشش ویروس ( ویروس شناسی )

این دوتا رو اشتباه نگیرید👇
فعل : envelop
اسم :envelope



کلمات دیگر: