1. to disjoint a fried chicken
مرغ سرخ کرده را تکه تکه کردن
2. The old man disjointed his knee when he fell.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد هنگام افتادن زانویش را از هم جدا کرد
[ترجمه گوگل]وقتی پیر شد، پیرزن زانویش را از هم جدا کرد
3. Her ankle disjointed when she fell.
[ترجمه ترگمان]قوزک پاش به هم خورد وقتی افتاد
[ترجمه گوگل]هنگامی که او سقوط کرد، مچ پا از بین رفت
4. Mother disjointed a duck for cooking.
[ترجمه ترگمان]مادر افسار گسیخته برای آشپزی
[ترجمه گوگل]مادر اردک را برای پخت و پز جدا کرد
5. Sally was used to his disjointed, drunken ramblings.
[ترجمه ترگمان]سلی به حرف های بی ربط و بی ربط خود عادت داشت
[ترجمه گوگل]سلیلی به ریملینگ های ناسازگار و دلنشینش استفاده شد
6. The script was disjointed and hard to follow.
[ترجمه ترگمان]فیلمنامه از هم گسیخته و سخت بود
[ترجمه گوگل]این اسکریپت از بین رفته و به سختی پیگیری شده است
7. The criminal killed and disjointed her.
[ترجمه ترگمان]جنایتکار کشته شد و او را از هم جدا کرد
[ترجمه گوگل]جنایتکاران او را نابود کردند
8. The film was so disjointed that I couldn't tell you what the story was about.
[ترجمه ترگمان]فیلم خیلی بی ربط بود که نمی توانستم به شما بگویم داستان درباره چه بود
[ترجمه گوگل]فیلم خیلی جدی بود که نمی توانستم به شما بگویم که داستان چیست
9. He is rather disjointed when he ad-libs.
[ترجمه ترگمان]او تقریبا با خط خرچنگ است
[ترجمه گوگل]او وقتی که او ad-libs است، از هم جدا نیست
10. He gave a rather disjointed account of his experience in the jungle.
[ترجمه ترگمان]او شرح مختصری از تجارب خود در جنگل داد
[ترجمه گوگل]او یک گزارش نسبتا متفاوتی از تجربیاتش در جنگل داد
11. Burley was critical of his team's disjointed performance.
[ترجمه ترگمان]برلی از عملکرد گسیخته تیم خود انتقاد می کرد
[ترجمه گوگل]بورلی از عملکرد تیمی خود انتقاد کرد
12. The novel suffers from a disjointed plot and pale, insignificant characters.
[ترجمه ترگمان]رمان از یک طرح جسته گریخته، و شخصیت های بی اهمیت و بی اهمیت، رنج می برد
[ترجمه گوگل]این رمان از یک طرح غیر متضاد و شخصیت های نادری و رنگ پریده است
13. He disjointed from his family.
[ترجمه ترگمان]او از خانواده اش جدا شده بود
[ترجمه گوگل]او از خانواده اش جدا شد
14. Rambling, disjointed notes found in Brady's apartment gave no clues as to his disappearance.
[ترجمه ترگمان]rambling که در آپارتمان بردی پیدا شده بود هیچ سرنخی از ناپدید شدن او پیدا نکرد
[ترجمه گوگل]تجمع، یادداشت های جدا شده در آپارتمان برادی، هیچ گونه سرنخی برای ناپدید شدنش نداشت
15. It all seemed disjointed and unreal to Donaldson, as if his world had suddenly taken a lurching sideways step.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که همه چیز از هم گسیخته و غیر واقعی به نظر می رسد، انگار که دنیای او ناگهان از روی یک حرکت کج شده بود
[ترجمه گوگل]به نظر دونالدسون همه اینها به نظر نمی رسیدند و به نظر نمی رسیدند، به طوری که جهان او ناگهان یک گام رو به جلو حرکت کرد